بابك نوری یكی از جوانترین مدافعان حرم گیلان است كه در سوریه و همزمان با سالروز شهادت امام رضا(ع) به شهادت رسید، شهیدی كه پس از شهادت در فضای مجازی محبوبیت خاصی پیدا كرد، چرا كه وی شبیه یك مدل فوق العاده زیبا بود!
یك روز مانده به پیروزی جبهه مقاومت اسلامی، به شكسته شدن آخرین سنگر داعش در منطقه البوكمال، كانالهای تلگرامی و صفحههای پرطرفدار در اینستاگرام، پر از تصاویری متفاوت از یك جوان مدافع حرم دهه هفتادی شد؛ جوانی با ظاهری شبیه مدلهای سینمایی!
قصه شهید بابك نوری هریس، از همین جا شروع شد، از وقتی عكس هایش یكی یكی در فضای مجازی منتشر شدند و روی قضاوت خیلی ها خط كشیدند، قضاوتی كه معیار و اندازه اش چشم آدم ها بود؛ خط كشی كه نمی توانست عكس آخرین سلفی بابك در سوریه را كنار عكس های قبل از اعزامش بگذارد و بپذیرد كه قهرمان هر دو عكس یك نفر است.
حالا اما بابك شده یك نماینده خوب برای دهه هفتادی ها ، برای همه آنهایی كه متهم می شوند به وصل بودن به این دنیا، بابك از همه دلمشغولی های این دنیایی اش دل بریده و برای دفاع از مرزهای اسلام ، پركشیده سمت سوریه؛ سمت حرم حضرت زینب(س) و همانجا شهید شده؛ جوانی كه حالا خیلی ها به او لقب زیباترین شهید مدافع حرم و شهید لاكچری را داده اند.
رفیقه شیخی، مادر شهید مدافع حرم بابك نوری در گفتوگو با ویژهبرنامه «فرمانده» از رادیو مقاومت با اشاره به ویژگیها و خصوصیات اخلاقی این شهید مدافع حرم اظهار كرد: بابك متولد 21 مهرماه 1371 و دانشجوی رشته حقوق بود. برای گرفتن مجوز اعزامش، مدتهای طولانی به ما اصرار داشت كه بتواند خود را به سوریه برساند. پس از شهادت شهید حججی بود كه دیگر طاقت نباورد و آنقدر به ما گفت كه در نهایت رضایت دادیم در مسیری كه آرزویش را داشت، عازم دفاع از حرم شود.
وی افزود: من پنج فرزند شامل دو دختر و سه پسر دارم اما بابك نور چشم خانواده ما بود. ورزشكار بود و از كوهنوردی گرفته تا ورزشهای رزمی، در عرصههای مختلف فعالیت میكرد. هر بار هم كه در حیاط خانه ورزش میكرد، نوحه زینب زینب را پخش میكرد و وقتی هم به او توصیه میكردم كه آهنگ شاد پخش كند، به ما میگفت كه من دلم با این ندا آرام میگیرد.
مادر شهید مدافع حرم بابك نوری خاطرنشان كرد: تأكید داشت كه ما گریه نكنیم و بسیار خوشحال بود كه موفق به اعزام شده است. پدرش در آخرین لحظهای كه داشت كولهپشتیاش را جمع میكرد، بهقدری برای همه ما سنگین بود كه حتی توان نداشت تا از جا بلند شود و فقط با چشم از او خداحافظی كرد زیرا یكی از انگیزههای اصلی سفر بابك هم آلبومهای پرتعداد پدرش از روزهای حضور در جنگ تحمیلی بود كه هر بار، بابك را ساعتها غرق خود میكرد.
وی افزود: سرانجام به مناسبت شهادت حضرت رضا(ع) بود كه وقتی در روضه منزل برادرم حاضر شده بودیم، فرزند دیگرم مرا صدا زد و گفت كه بیرون بیایم. بیرون از روضه، به من خبر داد كه بابك تیر خورده و مجروح شده اما حقیقت این بود كه 28 آبان 1396 در منطقه بوكمال به شهادت رسیده بود و وقتی به روضه برگشتم، دیدم همه بانوان حاضر در مراسم به من سرسلامتی میگویند و آنجا فهمیدم كه پسرم نه مجروح بلكه شهید شده است.
شیخی گفت: هر سال در سالگرد تولدش مراسم را بر سر مزارش برگزار میكنیم و به مناسبت مراسم ما، همه كسانی كه او را دوست داشتند، در گلزار شهدا حاضر میشوند. پس از شهادتش خیلی با قاب عكسش صحبت میكنم. البته هرگز نمیگویم كه بابك رفته بلكه باور دارم كه بابك در كنار ماست.
مادر شهید بابك نوری در پایان یادآور شد: بابك ازدواج نكرده بود اما وقتی فكر میكنم و میبینم كه به آرزویش رسید، دلم آرام میشود. از خدا هم میخواهم كه همه جوانان كشور ما خوشبخت و عاقبت به خیر باشند زیرا بابك رفت تا این مردم در آرامش باشند و اگر هم مشكلاتی امروز در كشور وجود دارد، امیدوارم تا به بركت خون بابك و همه شهدای مدافع حرم، این مشكلات برطرف شوند و مردم ما به آسایش برسند.
وصیتنامه شهید مدافع حرم بابك نوری هریس:
بسمالله الرحمن الرحیم
اینجانب بابك نوری هریس فرزند محمد
به تو حسادت میكنند، تو مكن. تو را تكذیب میكنند، آرام باش. تو را میستایند، فریب مخور. تو را نكوهش میكنند، شكوه مكن. مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیك میخوانند، مسرور مباش... آنگاه از ما خواهی بود. حدیثی بود كه همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم)
خدایا همیشه خواستم به چیزهایی كه از آنها آگاه هستم عمل كنم ولی در این دنیای فانی بهقدری غرق گناه و آلودگی بودم كه نمیدانم لیاقت قرب به خداوند را دارم یا نه؟
خدایا گناههای من را ببخش، اشتباهاتم را در رحمت و مغفرت خودت ببخش و تا وقتیكه مرا نبخشیدی از این دنیا مبر.
تا وقتیكه راهم راه حق هست مرا بمیران. خدایا كمكم كن تا درراه تو قدم بردارم و درراه تو جان بدهم.
مادرم جانم به قربان پاهایت كه به خاطر دویدن برای به كمال رسیدن فرزندانت آسیبدیده میشود، در نبود من اشكهایت را سرازیر مكن. من باخدای خود عهدی بستهام كه تا مرا نیامرزید مرا از این دنیا مبرد.
مادرم برای من دعا كن، ولی اشكهایت را روان مكن كه به خدای من قسم راضی به اشكهایت نیستم.
خواهران خوبتر از جانم من نمیدانم وقتی حسین (ع) در صحرای كربلا بود چه عذابی میكشید، ولی میدانم حس او به زینب (س) چه بوده.
عزیزان من حالا دستهایی بلند شده و زینبهایی غریب و تنها ماندهاند و حسینی در میدان نیست.
امیدوارم كسانی باشیم كه راه او را ادامه دهیم و از زینبهای زمانه و حرم او دفاع كنیم.
برادرانم در نبود من مسئولیت شما سنگینتر شده، حالا شما عشق و محبت مرا به دیگران باید بدهید؛ زیرا من عاشق خانوادهام، اطرافیانم، شهرم، وطنم و... بودهام و شما خود من هستید در جسمی دیگر.
پدرم تو هم روزی در جبهه حق علیه باطل از زینبهای مملكت دفاع كردی، شما دعا كن كه با دوستان شهیدت محشور شوم.
انتهای پیام/