دختر سردار سلیمانی گفت: هر كدام از فرزندان و مردم اگر موضوعی از حاج قاسم را درك كردند وظیفه دارند در اطرافیانشان گسترش دهند. هر كدام از شما راوی مكتب هستید و خودتان میتوانید آدمهای دیگری را هدایت كنید.
به گزارش خبرگزاری فارس «نرجس سلیمانی» فرزند شهید سردار حاج قاسم سلیمانی با حضور در استودیوی رادیو مقاومت از بخش های مختلف این شبكه رادیویی بازدید كرد. وی همچنین در برنامه «فرمانده» حضور یافت و در سخنانی گفت: در این مدت تحركاتی از سمت دشمن دیدم كه خوشحال شدم این یعنی اینكه شما كارتان را رادیو مقاومت به خوبی انجام دادید و باید به شما تبریك گفت.
ماجرای قاب عكس منزل سردار
وی در ادامه در پاسخ به سؤالات مردم درباره قاب عكسی كه در منزل سردار سلیمانی بوده است و در این عكس سردار با 40 رزمنده عكس داشتند، بیان داشت: شهدای داخل این عكس بیشترشان از فرماندهان بودند و در جبهه ثارالله برای پدرم شاخص شده بودند. همه آنها افرادی بودند كه لشكر ثارالله را تشكیل داده بودند. مثل شهید نصراللهی، شهید امینی، شهید تاجیك، شهید راجی، شهید شیخ بیك، شهید شفیعی، شهید زندی و ...كه همگی از اهالی كرمان بودند.
سلیمانی با بیان خاطرهای از سردار سلیمانی نیز گفت: یكی از خاطراتی كه پدر درباره شهید زندی میگفتند این بود كه در بحبوهه جنگ شهید زندی وارد چادری شد كه برای استراحت بود و سرش را روی پایم گذاشت و خوابید و پدر گفتند الان وقت خوابیدن نیست و گفت خیلی خستم و به محض بیدار شدن، از چادر بیرون رفت و شهید شد. من خیلی كوچك بودم اما اغلب این افراد را دیدم و تصویری از آنها در ذهنم دارم.
سردار كجا جانباز شد؟
وی در پاسخ به این سوال كه آیا سردار سلیمانی در دفاع مقدس جانباز شدند یا در حملات تروریستی هم آسیب دیدند؟ بیان داشت: در حملات تروریستی نه، اما در جنگ چندین بار آسیب دیدند و یادم هست آن موقع در اهواز در هتلی به همراه خانواده های ارتش و سپاه زندگی می كردیم. یك روز پدرم به اتاق آمد در حالی كه از صورتشان خون می آمد، سریع به حمام رفتند و تركش سطحی كه روی صورت و گونه شان بود را در حمام از صورتشان خارج كردند. دخترم می گوید هیچ كسی ندیدم كه قلبی روی صورتش باشد به غیر از بابا حاجی. چون جای آن تركش روی صورتشان مانده بود.
نرجس سلیمانی درباره اینكه اگر الان حاج قاسم زنده بودند سراغ چه كاری می رفتند؟، اظهارداشت: در موضوع سیل خوزستان بابا گفتند خیلی ها می خواهند برای مدافع حرم شدن داوطلب بشوند اما من می گویم حرم همه جا هست و از دیدگاه ایشان حرم جایی بود كه شأن انسان به خطر نیفتد. وقتی می خواستند گروهی را بچینند یكی از مهم ترین دغدغه هایشان بحث معیشت و مشكلات اقتصادی مردم و وحدت در جامعه اسلامی با وجود حضرت آقا در جهان اسلام بود. این دو میدان از میدان هایی بودند كه حتما در آنها مشغول خدمت می شدند و اگر فراغتی پیدا می كردند به این دو می پرداختند.
كمك به مردم حتی در مسافرتهای خانوادگی
وی با بیان اینكه كمك های سردار سلیمانی به مردم در هر شرایطی ادامه داشت، عنوان داشت: حتی در مسافرت های خانوادگی، ما ایشان را خیلی نمی دیدیم و همانجا اگر هر فردی نامه ای می خواست و یا كاری می خواستند برایشان انجام می دادند. وقتی می خواستیم به كرمان برویم از فرودگاه پیغام می دادند كه حاج قاسم می خواهد بیاید كرمان و مردم متوجه می شدند و ما مجبور می شدیم مسیرمان را از ایشان جدا كنیم تا راحت از فرودگاه خارج شویم. پدرم در ظاهر در صندلی هواپیما به همراه ما بودند اما بیشتر در حال رسیدگی به امور مردم بودند.
همچنین علیرضا داودی كارشناس رسانه نیز كه در این برنامه حضور داشت، در سخنانی گفت: بحثی را چند شب پیش در عصر مقاومت داشتیم آن هم تاكید روی عبارتی بود كه اسماعیل هنیه درباره سردار سلیمانی گفتند. بحثی مطرح بود و آنهم مسیر تكاملی بود كه حاج قاسم طی كرد تا جایی كه مدال شهید قدس برگردنش افتاد. قدس از نظر حاج قاسم انتهای راه نبود. شاید انتهای راه از منظر سردار جایی مثل بقیع باشد و شهید البقیع شدن هم فرایندی است. خیلی از مخاطبین تماس گرفتند كه معنی این جمله چیست؟ گفتم برخی وقت ها باید گفت تا به آن مومن بود. آثار و گزاره های رفتار حاج قاسم بیشتر نزدیك به بقیع و حضرت زهرا(س) است. از نام گذاری حسینیه تا توسل همیشگی شان به حضرت زهرا (س) و .. همگی گواه این است. برای همین فكر می كنم بحث مقاومت فراتر از اینها است.
هركدام از مردم راوی مكتب سلیمانی هستند
فرزند سردار سلیمانی نیز در این باره پاسخ داد: وقتی حضرت آقا، حاج قاسم را یك مكتب معرفی كردند منظور این بوده كه این راه باید ادامه داشته باشد و حاج قاسم ها باید تربیت شوند و همان فاتحان قدس زیر بیرق امام زمان(عج) خواهند بود. اما باید این مكتب به درستی تبیین شود و وظیفه ای به عهده همه ما قرار دارد و هر كدام از فرزندان و مردم اگر موضوعی از حاج قاسم درك كردند وظیفه دارند در اطرافیانشان گسترش دهند. هر كدام از شما راوی مكتب هستید و خودتان می توانید آدم های دیگری را هدایت كنید.
وی درباره رفتار سردار سلیمانی در خانه با همسرشان و هدیه دادن به یكدیگر نیز گفت: ایشان برخلاف شغلی كه داشتند بودند. نامه ای دارم كه در آن می گویند برخلاف شغلی كه دارم خیلی دل نازكم و ما این را می دیدیم. پدرم خیلی مهربان بود و این مهربانی در رفتارشان خیلی آزاد بود و می شد آن را دید. در خانه معتقد به این بودند كه بین جمع خانواده باید با صمیمیت و تعامل وجود داشته باشد. روزهای تعطیل معمولا چون تعدادمان زیاد بود پدر غذا را درست می كرد تا به مادرم فشار نیاید و نظر تك تك ما را درباره دست پخت شان می پرسید. انتخاب هایشان برای غذا درست كردن خیلی خاص بود. صبحانه شان تخم مرغی بود كه در آن كاكائو یا شكر داشت و خیلی هم دوست داشت كه ما آن را دوست داشته باشیم. یا ادویه بیش از حد در استامبولی می زدند. البته كه اینها خیلی به چشم نمی آمد و بیشتر اشتیاقشان به نگاه های ما بود. اواخر خیلی كم صحبت می كردند و بیشتر نگاه می كردند و همه توجهشان به همه بچه ها بود و انگار می خواستند تصاویر را ضبط كنند. یكی دو هفته قبل از شهادت فقط به ما نگاه می كرد حتی با نوه هایشان بازی نمیكرد و فقط نگاهشان میكرد.
پدر نمیخواست گرفتار حب دنیا شود
وی افزود: پدرم نوه هایشان را خیلی دوست داشتند و همیشه با آنها بازی می كردند. در روزهای آخر وارد بازی با بچه ها نشدند. ما به طور معمول هر روز با پدرم تلفنی صحبت می كردیم و پدر هر بار تلفن را می گرفت و با نوه هایش هم صحبت می كرد اما دفعه های آخری كه با هم صحبت می كردیم وقتی از شیطنت بچه ها می گفتم، می گفتند الله اكبر و حتی نمی خواستند با بچه ها صحبت كنند كه به حب دنیایی گرفتار شوند.
سلیمانی ادامه داد: اشدا علی الكفار رحما بینهم در شخصیت سردار سلیمانی وجود داشت. روز زن برای پدرم اهمیت زیادی داشت و یادم هست نوجوان بودم و در بحبوهه پیدا كردن شخصیت حضرت زهرا (س) بودم. وقتی تعطیلات بود یك نفر باید پیش بابا میماند و اغلب من كنارشان میماندم و باهم سیر تحولی زنها در تاریخ را مطالعه میكردیم و پدرم به دلیل مشغلهاش به من می گفتند تو كتاب ها را بخوان و نت برداری كن و من نتهایت را میخوانم.
پدرم نامه نوشتن را خیلی دوست داشت
دختر سردار سلیمانی افزود: هر سال عید نوروز تكلیف خانوادگی داشتیم و پدر دفتری تهیه كرده بودند و از ما می خواستند در آن بنویسیم چه كارهایی در تعطیلات كردیم. در سفر هم كه بودند یا در جنگ برای ما می نوشتند. پدرم رسم جالبی داشت و آن هم این بود كه اگر می خواستیم به او بدهیم هدیه را قبول نمی كردند اگر یك نامه همراهش نبود. پدرم نامه نوشتن را خیلی دوست داشت و دو سال قبل از شهادت نامه ای را برای مامان تهیه كرده بودند و قابش كرده بوند و آن را به مادرم دادند.
پدرم اگر نظامی نبودند، كشاورز میشدند
وی در پاسخ به این سوال كه اگر پدر نظامی نبودند چه كاری می كردند؟ گفت: كشاورز می شدند و این شغل را خیلی دوست داشتند. ایشان عشق به پرورش دادن داشت كه می تواند هرچه باشد و خداوند این مسیر را برایشان مقدر كرد.
سلیمانی درباره اینكه رمز موفقیت سردار چه بود؟ بیان داشت: توكل. توكل یكی از مهم ترین رموز موفقیت شان بود و اینكه در هر حال حواسشان به هدفی كه برایش جنگیده بودند بود. ایشان را هیچ وقت پشت میز نمی بینیم یا اگر در ایران بودند بین مردم یا در میدان بودند. به دست اندازهایی كه وجود داشت توجه نمی كردند و نفسشان را كنترل میكردند.
وی درباره نوع لباس پوشیدن سردار سلیمانی گفت: پدرم همیشه اصرار داشتند این سر دوشی ها روی دوششان نباشد و می خواستند وقتی مردم ایشان را می بینند ایشان را از خودشان ببینند نه اینكه با رتبه بالاتر. در همان مكان هایی كه همه مردم عادی خرید می كردند همانجا می رفتند و خرید می كردند. یكبار دخترم می گفت با بابا حاجی رفته بودیم خرید و همه تعجب كرده بودند كه ما برای خرید به آنجا آمدیم.
وی ادامه داد: خانواده پدری من كشاورز دامدار و از عشایر كرمان بودند. وقتی به روستای قنات ملك می رفتیم اصلا فرصتی پیدا نمی كردند حتی صبحانه یا نهاری با جمع خانواده بخورند. دورشان خیلی شلوغ بود و هر كسی برای پیگیری مشكلاتش به پیش پدرم می آمد. یادم می آید یك لحظه در خانه پدربزرگ دراز كشیدند و گفتند خیلی خسته ام و پدربزرگ گفت خدا را شكر كن كه تو می توانی كاری برای مردم انجام دهی. پدرم می گفت این را یادتان باشد و این برای من جرقه ای بود كه حتی نباید از مطالبه مردم خسته شوم.
حاج قاسم خدمت را در میدان میدانستند
وی درباره اینكه چرا حاج قاسم نخواستند وارد سیاست شوند؟ گفت: ایشان خدمت را در هر جبهه ای ارائه می دادند و جبهه ای كه در خدمت به مردم در نظر گرفته بودند سیاست نبود. خدمتشان را میدان می دانستند و فكر می كردند در آنجا می توانند موفق باشند. حالا این خدمت می توانست در سیل باشد یا زلزله.
وی درباره انتشار فیلمی در فضای مجازی كه سردار سلیمانی حین فوت كردن شمع می گفتند با آرزوی شهادت گفت: همیشه یكی از خواسته هایشان این بود كه دعا كنید شهید شوم. ما هم همیشه اعتراض می كردیم و می گفت دوست دارید در تصادفی بمیرم یا هواپیمایم سقوط كند؟ حتی در نامه شان خطاب به خواهرم فاطمه نوشته بودند می خواهم طوری شهید شوم كه از آتش غیر از من نماند. روحشان آنقدر بزرگ شده بود كه دیگر جسمشان توانایی تحملش را نداشت.
رادیو مقاومت رادیوی بسیار ارزشمندی است
سلیمانی درباره ارتباط دوستی بین شهید حاج حسین پورجعفری و سردار سلیمانی نیز گفت: آقای پورجعفری كوهی از محبت و آرامش و اخلاص بود. برای ما عزیز بود و معتمد و برای پدرم خیلی بیشتر از این حرف ها بود. توصیفم از شهید پور جعفری این بود كه برای حاج قاسم مثل پدر بود. شهید پورجعفری در هر لحظه نگران پدرم بود و اغلب كه پدر درگیر كاری می شدند حتی فرصت غذا خوردن را نداشتند، شهید پورجعفری همیشه یك سیب و لیوان آب دستشان بود كه به پدرم بدهند و همیشه حواسشان به پدرم بود. نگاه و اخلاصی كه در دوستی شان وجود داشت باعث شده بود پدرم نتواند دوری شان را تحمل كند. حتی در نامه شهید پور جعفری به بابا این موضوع آمده بود و می توانستیم اوج دلتنگی و عشق و محبت را بینشان ببینیم و آنقدر دوستشان داشتند نمی خواستند آسیبی به ایشان برسد.
نرجس سلیمانی در پایان نیز گفت: ان شاء الله علمی كه پدرم برداشتند در قدس و بقیع به زمین بنشیند و این علم بیانگر این است كه سپاه باید در كدام نقطه در عرصه رسانه بجنگد. رادیو مقاومت رادیوی بسیار ارزشمندی است و موضوعی كه انتخاب كرده فصلی نیست و جامعه ما در سراسر ایام سال به آن نیاز دارد و در همه ابعاد گستردگی دارد و شما می توانید در طول سال این برنامه را داشته باشید.
انتهای پیام/