صدای جمهوری اسلامی ایران

در سه سال پیش از اعزام به سوریه، همواره در مأموریت بود و در مرزهای شمال غرب برای مقابله با گروهك‌های پژاك و پ ك ك حضور داشت. همه این سه سال با مأموریت و مبارزه گذشت و آخرین مأموریت كه اعزام به سوریه بود با شهادت پایان یافت.

به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، بسیج بیش از آ نكه یك تشكل باشد یك تفكر است، اندیشه خدمت قلبی و الهی به جامعه اسلامی است، رشد نظام مقدس جمهوری اسلامی از ابتدا تا كنون متكی بر اندیشه بسیج است.

شهید والامقام مهرداد قاجاری از پرورش یافتگان این مكتب است كه در خومه زار متولد شد و در حلب به آسمان پركشید، در این روزهای پر حادثه، پای صحبت های عارف قاجاری، برادر شهید مهرداد قاجاری نشستیم.

شهید مهرداد قاجاری متولد 62 و اهل خومه زار است، آرامگاه شهید نیز اكنون در خومه زار قرار دارد. خومه زار كه الان تبدیل به شهر شده و قبلا روستا بود، از توابع شهرستان ممسنی است و یك ساعت و نیم تا شیراز فاصله دارد.

نوجوانی مهرداد با عضویت فعال در پایگاه بسیج خومه زار گذشت. بعد از آن، دوران دانشجویی در دانشگاه آزاد كازرون هم عضو بسیج دانشجویی بود. دوره سربازی، در قالب سرباز معلم به تدریس در روستاهای كوهمره سرخی و دشت ارژن پرداخت. مهرداد تسلط خوبی بر روخوانی و روان خوانی قرآن داشت و یك سال در سازمان اوقاف، قرآن آموزش داد.
تا اینكه سال 91 به شكل بسیجی پاسدار وارد سپاه شد و نزدیك به یك سال و نیم در اصفهان، شمال كشور و كرج دوره های آموزشی را طی كرد و بعد از آن به عنوان تكاور سپاه در خدمت تیپ تكاور امام سجاد (ع) قرار گرفت.

جهاد بی وقفه از پژاك تا داعش

در سه سال پیش از اعزام به سوریه، همواره در مأموریت بود و در مرزهای شمال غرب برای مقابله با گروهك‌های پژاك و پ ك ك و... حضور داشت. همه این سه سال با مأموریت و مبارزه گذشت و آخرین مأموریت كه اعزام به سوریه بود با شهادت پایان یافت.
سال 94 جنگ در سوریه اوج گرفته بود. داعش به سرعت داشت پیشروی می كرد. نیروهای مستشاری بیشتری از ایران به آنجا اعزام شد. هر از گاه هم نوبت اعزام یك تیپ بود. آذرماه نوبت به اعزام تیپ كازرون بود.

مهرداد قبل از آن با من تماس گرفت و گفت: ما قرار است برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شویم و اگر داوطلب باشی می توانی تو هم به عنوان بسیجی با ما اعزام شوی. با مدیرعامل كه صحبت كردم، گفتند از لحاظ اداری هیچ مشكلی نداریم. من همه مقدمات را هم انجام دادم. اما آن زمان پدر در بستر بیماری بود و حال خوبی نداشت و 4 ماه بعد هم فوت شد.

در منزل كه مطرح كردیم خانواده گفتند با این شرایط پدر، حداقل یك نفر بماند و حواسش به پدر باشد. این بود كه من سعادت همراهی را نداشتم. قبل از اعزام، تصادف شدیدی در كمربندی شیراز برای مهرداد رخ داد كه یك تریلی به خودروی سواری او زد و ماشین كاملا نابود شد و هر كس خودرو را می دید باورش نمیشد كسی زنده از آن بیرون آمده باشد، اما شهید مهرداد حتی یك خراش هم برنداشت تا اینكه برای دفاع از حرم به سوریه رفت و قرار بود آنجا شهید شود.

ناگهان مهرداد رفت

زمان اعزام مشخص نبود، شرایط اینگونه نبود كه یك تاریخ مشخص تعیین كنند، فقط اعلام شده بود آمادگی لازم را داشته باشند تا به محض اعلام، اعزام شوند. تقریبا اكثر همكاران مهرداد رفته بودند تا اینكه اوایل آذر نوبت به اعزام او رسید.
من دانشگاه سر كلاس بودم كه تماس گرفت، خداحافظی كرد و گفت دارد می رود. همه چیز خیلی سریع شد حتی ما نتوانستیم بدرقه‌اش كنیم.

همسر و دخترش آنیسا و دامادمان، مهرداد را به فرودگاه رساندند و برای اولین و آخرین بار به سوریه اعزام شد.
حضورش در سوریه تا زمان شهادت 20 روز طول كشید. در این مدت هر 2،3 روز تماس می گرفت و با خانواده و بیشتر با مادر حرف می زد.

آخرین بار كه تماس گرفت همان عصری بود كه به شهادت رسید، چند ساعت قبل از به شهادت رسیدن تماس گرفت و با مادر صحبت كرد و گفت قرار است به محل دیگری منتقل شویم و اگر تا چند روز نشد تماس بگیرم و خبری از من نداشتید، نگران نشوید.

اینگونه كه همرزمان شهید تعریف می كنند استقرارشان روی تپه العیس به شكل شیفتی بود. شیفت مهرداد همیشه صبح بود ولی آن روز عصر رفت. قبل از رفتن به سر و وضعش رسید و غسل شهادت كرده بود. به مادر هم زنگ زد و گفت ما ممكن است مدتی خبری من از نداشته باشید، اما نگران نشوید. كه همان شب در درگیری روی تپه العیس به شهادت رسید.

درگیری سه چهار ساعت طول كشید. آن شب هم چون ابتدای دی ماه بود، هوا بسیار سرد و بارانی شدید بود. چند نفر شهید شده بودند اما از شدت گل و لای و به دلیل تاریكی شدید نمی دانستند چه كسانی هستند، بعد كه پیكرها را آوردند متوجه شدند مهرداد هم جزء شهداست.

سایت‌ها كنار اسم مهرداد زده بودند سومین شهید مدافع حرم شهرستان ممسنی

چند روز از شهادت گذشته بود و همان طور كه خود شهید گفته بود خبری از او نبود. تا اینكه پسر عمه ام تماس گرفت و گفت اسم مهرداد را در اینترنت به عنوان سومین شهید مدافع حرم شهرستان ممسنی دیده است. به شوهر خواهرم كه او هم در لباس پاسداری است زنگ زدم، گفت اینها شایعه است، توجه نكنید. اما دلشوره داشتم. مداوم به این طرف و آن طرف زنگ زدم تا بالاخره به دامادمان گفتم اگر اتفاقی افتاده خوب راستش را به ما بگویید.

كه بالاخره گفت مهرداد زخمی شده و در حال انتقال به ایران است و من همانجا مطمئن شدم مهرداد به شهادت رسیده است.
شوهر خواهرم گفت مهرداد زخمی شده و من با تعدادی از بچه های سپاه قرار است به منزل شما بیاییم.

بچه های سپاه كه رسیدند، فامیل هم كه باخبر شده بودند آمدند ، همگی خانه خود مهرداد جمع شدیم. مجدد گفتند مهرداد زخمی شده، اما ما اصرار كردیم اگر اتفاقی افتاده حقیقت را بگویند كه اینجا گفتند سه روز است مهرداد به شهادت رسیده است اما چون پیكرش هنوز به كشور نرسیده بود اعلام نكردیم.

تشییع باشكوه در روزهای مخالفت استاندار اسبق

تا رسیدن پیكر شهید یك هفته طول كشید. تشییع پیكر مهرداد همزمان شد با تشییع صد شهید گمنام دفاع مقدس در شهرستان ممسنی، كه شهید مهرداد نیز در این مراسم تشییع و در خومه زار، به خاك سپرده شد. این تشییع با شكوه همان مراسمی بود كه افشانی، استاندار اسبق فارس با برگزاری آن مخالفت كرده بود.

آنیسا الان ده ساله است، هنگام شهادت پدر سه سال داشت. مهرداد به شدت آنیسا را دوست داشت و حتی هنگام شهادت عكس آنیسا در جیب پیراهنش بود.
آنیسا پدرش را به یاد می آورد گرچه خاطره ای از او در ذهنش نیست، اما از تعریف هایی كه برایش كرده‌اند می داند چه كسی بوده و به شهادت رسیده است.

علی در شلمچه، مهرداد در سوریه

پدر همان موقع كه مهرداد اعزام شد در بستر بیماری بود و سه ماه بعد از شهادت مهرداد یعنی اوایل فروردین 95 فوت شد و كنار مهرداد دفن شد. مادر، در زمان جنگ تحمیلی برادرش به شهادت است. شهید علی كریمی سال 64 در عملیات كربلای پنج در منطقه شلمچه به شهادت می رسد. گرچه جلوی ما چیزی نمی گوید اما ما می دانیم كه چقدر نبود مهرداد برایش سخت است.

شهید مهرداد بسیار آرام و مهربان بود. بارها شد به عنوان برادر كوچكتر به شكلی نادرستی با او حرف زدم اما فقط با لبخند و آرامش به من جواب داد. روز آخر كه برای خداحافظی با مادر و پدر رفته بود مادر می گفت خیلی گریه كرد و حلالیت طلبید.
همسرش كارمند بود، خودش وقتی منزل بود بچه را نگه می داشت و حتی غذا درست می كرد. بارها شنیدیم كه به ما گفتند اینها برای پول می روند، این حرفها ما را خیلی اذیت می كرد تا جایی كه به مسئولان سپاه كه به منزل ما آمده بودند گفتم من از شما ناراحتم، چرا مردم را آگاه نمی كنید؟ هدف شهدا را تبیین نمی كنید؟

این نظام به سادگی به دست نیامده و خون ها پای آن ریخته شده، هر كشوری مشكلات خود را دارد، درست است مشكل اقتصادی وجود دارد و باید برای حل آن فكری كرد.

غرب همه تلاشش را كرد كه بر سوریه، عراق، یمن، غزه مسلط شود اما در برابر قدرت ایران نتوانست كاری كند.
ایران توانست سوریه را از داعش تا دندان مسلح پس بگیرد یعنی نمی تواند اغتشاشگران داخلی خودش را جمع كند؟ جز اینكه در حال مدارا كردن با آنهاست تا كسانی كه فریب خورده اند متوجه مسئله شوند.

پایان خبر/

مرتبط با این خبر

  • روایت علی لاریجانی از نمایشی منقلب‌كننده / حاج‌قاسم از چه چیز خسته بود؟

  • تبیین تمام عیار فرهنگ دفاع مقدس با كوتاهی مواجه بوده است

  • «شهید غوابش» مدافع حرمی كه از مسجد رشد كرد/بابا عاقبت به خیر شد

  • اقدام پارلمان اروپا علیه سپاه بدعتی در قواعد بین الملل است

  • رشد شعر آئینی و شعر دفاع مقدس چشم‌گیر بوده است

  • استاندار كردستان: گرامیداشت شهدا مانع تحریف دشمنان از وقایع دفاع مقدس می‌شود

  • ترویج فرهنگ ایثار و شهادت هدف همایش «بانوی مهر»/ حضور بانوانی از آمریكا و كانادا در این همایش

  • سردار نقدی: استمرار راه شهید سلیمانی با تأمین نیازهای مردم/ «اصناف» قهرمانان جنگ اقتصادی هستند

  • سرلشكر سلامی: لشكری كه شهید دقایقی ساخت پایه گذار حشدالشعبی در عراق شد

  • رهبرانقلاب: در كشور به اتحاد كلمه و همدلی نیاز داریم