صدای جمهوری اسلامی ایران

گروه دفاعی خبرگزاری فارس به مناسبت سومین سالگرد شهادت سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی، بخشی از زندگی «سیدالشهدای محور مقاومت» را به روایت آن شهید عزیز بازخوانی می‌كند.

گروه سیاسی خبرگزاری فارس: سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران و سیدالشهدای محور مقاومت در بخشی از خاطرات خود مطالبی را درباره رویدادهای پس از عملیات فتح‌المبین و بستن تنگه ابوغریب عنوان كرده است.

گزیده سخنان سردار سلیمانی درباره طراحی فریب علیه بعثی‌ها در بخشی از عملیات فتح‌المبین به شرح زیر است:

عملیات فتح‌ُالمبین ده روزی طول كشید. ما با عراقی ها در دشت عباس درگیر بودیم. كمرسرخ دست ما بود و با خاكریزی كه كنار امام زاده زده بودیم، كنترل منطقه را در دست داشتیم. عراقی ها هم به سمت تنگه ابوغریب عقب نشینی كردند. از نیروهای ما هم یك گروهان مانده بود. بیشتر افراد یا زخمی بودند یا به شهادت رسیده بودند.

بعد از چندین روز نبرد در روز هفتم جنگ به شدت خسته بودیم. دیگر نای حركت نداشتیم. هفت روز جنگ با زرهی و كاتیوشاهای دشمن، با امكانات محدود، در حالی كه ما فقط یك آتشبار توپخانه مأمور از ارتش داشتیم كه در چاه نفت مستقر بود و بردش به تنگه ابوغریب نمی‌رسید. جنگ با دشمن مسلح حسابی ما را خسته كرده بود تمام گردن بچه‌ها طوقی از باروت نشسته بود. در گره‌های پیشانی و در پیخ و خم گردن بچه‌ها طوق سیاه باروت نشسته بود.

ساعت دوازده شب دیگر نمی توانستم از خستگی تكان بخورم. پشت سنگر تداركات برای لحظاتی خوابیده بودم كه ساعت یك و نیم نیمه شب برادرمان آقای [غلامحسین] بشردوست از راه رسید و بیدارم كرد مدتی جستجو كرده بود، برای پیداكردن من، حسن باقری كنار جاده دشت عباس منتظرم بود. خدا رحمت كند حسن را. نقش ارزشمندی در عملیات‌هایی كه انجام گرفت، خصوصاً طریق القدس، ثامن الائمه(ع) و بیت المقدس داشت.

به تعبیر من، حسن، بهشتی جنگ بود. به تعبیر درست‌تر امام خمینی(ره) جنگ بود. حسن داخل ماشین نشسته بود. محمد علی ایرانمنش هم بود. به من گفت: «آقامحسن رضایی گفته كه امشب حتماً باید تنگه ابوغریب را ببندید نقشه ای از تنگه ابوغریب داشتند تا مرا توجیه كنند كه تنگه را ببندیم و از ورود دشمن به منطقه فتح المبین جلوگیری كنیم. احتمال داشت عراقی‌ها با عبور از رودخانه «دویرج» از طریق دشت «چم سری» به سوی ارتفاعات «تینه و ارتفاعات «رقابیه» و ارتفاعات عین خوش بیایند و همه زحمات ما هدر برود.

ساعت تقریباً یك بامداد بود و ما هیچ امكاناتی نداشتیم. سه گردانی كه تقریباً یك هفته كامل درگیر بودند، دیگر توان نداشتند. با وجود این، باید تنگه ابوغریب را می‌بستیم تا هم راه فرار بسته شود و هم نتواند با آوردن نیرو، قوایش را تقویت كند. ما تنگه ابوغریب را هم ندیده بودیم. حسن روی نقشه تنگه ابوغریب را نشان داد. نیروهای ما آن موقع روی ارتفاع 202 بودند و از آن جا تا تنگه ابوغریب دوازده كیلومتر فاصله بود؛ یعنی در یك محلی ارتفاعات تینه و عین خوش به هم می‌رسند و جاده آسفالت از میان آن‌ها عبور می‌كند به طرف دشت چم‌سری و از رودخانه دویرج عبور می‌كرد و به طرف خاك عراق می رفت. به این تنگه ابوغریب می‌گفتند.

من روی ارتفاع 202 نزد بچه ها رفتم. از گردانی كه روز اول آن جا وارد عمل شده بود، از سیصد نفر فقط صد نفر باقی مانده بودند. دویست نفر یا شهید یا زخمی شده و یا به هر طریقی از صحنه خارج شده بودند و ما ماندیم كه برای حمله به دشمن چه بكنیم؟ با این صد نفر نمی‌شد به دشمنِ مسلحِ آماده حمله كرد.

دست به یك ترفند زدیم. ترفندمان این بود كه به بچه‌های ستادمان ــ كه آن موقع ستادی هم نداشتیم ــ به همان بچه‌هایی كه كارهای ستادی را انجام می‌دادند، گفتیم هر چه ماشین دارید جمع كنید تا با چراغ روشن از چاه نفت بروند به طرف دشمن.

آن جا تعدادی از ماشین‌های جهاد سازندگی و كمك های مردمی هم بود و آقای تركان، استاندار آن موقع ایلام كه مسئول زدن خاكریز در دشت عباس برای ما بود، تعدادی ماشین داشت. ده یا دوازده كمپرسی همه را با چراغ روشن راه انداختیم طرف دشمن. یعنی تظاهر به آوردن نیرو و تجهیزات كردیم صف طویلی از ماشین‌ها بود كه وقتی حركت كردند، دشمن گمان كرد نیروی تازه نفسی به سویش می‌آید و تزلزلی در روحیه عراقی‌ها ایجاد می‌كرد. این عملیات باعث ترس عراقی‌ها می‌شد یا فرار می‌كردند یا دست از مقاومت بر می‌داشتند.

ثانیاً قرار شد شهید حمید عرب‌نژاد با لودر جلودار ما شود و اولین درگیری را او به وجود آورد. آن شب، با فاصله حدود بیست متر در پی هم بودیم. صبح ساعت هشت و نیم حركتِ‌مان به سوی عراقی ها شروع شد اما اثری از آن‌ها نبود. اول شب یك تیراندازی بین ما و آن‌ها شد و كم‌كم تیراندازی، جای خودش را به سكوت داد.

صبح زود دیدیم سروصدایی نیست. رفتیم روی تپه و دیدیم عراقی ها نیستند. حمید عرب نژاد كه در عملیات بیت القدس به شهادت رسید و آدم متخصصی بود و برای حفظ و تثبیت شهر مهاباد زحمت زیادی كشید با یك دستگاه لودر جلو حركت كرد؛ چون ممكن بود عراقی‌ها در تپه كناری كمین كرده باشند و غافلگیر شویم حمید را با لودر جلو فرستادم و بچه‌ها پشت سرش حركت كردند.

عراقی‌ها كالیبر و آرپی جی داشتند و كار عرب نژاد خیلی خطرناك بود. قرار شد حمید چریك و تهامی با گروهان بعدی پشت سر حمید عرب نژاد حركت كنند. با این طرح، لااقل لودر زده می‌شد و بقیه می توانستیم آرایش دفاعی بگیریم و درگیر شویم. لودر رفت و ما پشت سرش حركت كردیم. هرچه رفتیم، دیدیم عراقی ها نیستند.

پایان پیام/

مرتبط با این خبر

  • روایت علی لاریجانی از نمایشی منقلب‌كننده / حاج‌قاسم از چه چیز خسته بود؟

  • تبیین تمام عیار فرهنگ دفاع مقدس با كوتاهی مواجه بوده است

  • «شهید غوابش» مدافع حرمی كه از مسجد رشد كرد/بابا عاقبت به خیر شد

  • اقدام پارلمان اروپا علیه سپاه بدعتی در قواعد بین الملل است

  • رشد شعر آئینی و شعر دفاع مقدس چشم‌گیر بوده است

  • استاندار كردستان: گرامیداشت شهدا مانع تحریف دشمنان از وقایع دفاع مقدس می‌شود

  • ترویج فرهنگ ایثار و شهادت هدف همایش «بانوی مهر»/ حضور بانوانی از آمریكا و كانادا در این همایش

  • سردار نقدی: استمرار راه شهید سلیمانی با تأمین نیازهای مردم/ «اصناف» قهرمانان جنگ اقتصادی هستند

  • سرلشكر سلامی: لشكری كه شهید دقایقی ساخت پایه گذار حشدالشعبی در عراق شد

  • رهبرانقلاب: در كشور به اتحاد كلمه و همدلی نیاز داریم