اخراج امریكا از منطقه، یك فرایند است كه درحال رخ دادن است. امروز امریكا نه تنها تعدادی از پایگاههای خود در عراق را تخلیه كرده، از افغانستان هم اخراج شده است.
به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، سه سال پس از ترور و شهادت حاج قاسم سلیمانی، محور مقاومت نهتنها همچنان زنده است، بلكه گام به گام به مرحله اخراج قطعی امریكا از منطقه نیز نزدیكتر میشود. این ارزیابی مصطفی مصلحزاده، استاد دانشگاه و كارشناس مسائل منطقه است. روزنامه ایران با او درباره محور مقاومت، پیش و پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی گفتوگو كردهاست كه میخوانید.
سه سال پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی، امروز وضعیت و جایگاه محور مقاومت را چطور ارزیابی میكنید؟
برای داشتن یك تصویر درست از محور مقاومت، بویژه در عراق كه ما از آن با عنوان مقاومت اسلامی یاد میكنیم، باید از زاویه تاریخی به آن نگریست. مقاومت اسلامی در عراق، بهطوركلی پنج دوره یا مرحله دارد كه از گذشته و زمان شكلگیری تا امروز را شامل میشود. بهطور كلی، مقاومت اسلامی از زمان مقاومت مقابل رژیم بعث صدام آغاز شد. پس از آغاز جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث علیه جمهوری اسلامی ایران، مقاومت اسلامی عراق هم آغاز شد كه در این باره حتی میتوان گفت آغازگر این مقاومت اسلامی شهید صدر بود كه در نهایت خود و یارانش به دست صدام به شهادت رسیدند. این مقاومت از سال 58 تا سال 69 طول كشید. در همین دوره شاهد شكلگیری تیپ بدر هستیم كه میتوان آن را نطفه شكلگیری مقاومت مسلحانه در عراق هم دانست. پس از این دوره به دهه 90 میلادی و شكلگیری انتفاضه شعبانیه میرسیم كه این انتفاضه نیز در حقیقت در راستای این مقاومت اسلامی است. اما در این زمان، امریكاییها كه با صدام درحال جنگ بودند، به رژیم او كمك كردند تا این انتفاضه را بشدت سركوب كند.
بهنظر میرسد پس از این دوره، مقاومت اسلامی در عراق چهره آشكاری ندارد تا زمان سقوط صدام؟
همینطور است. دوره دوم مقاومت اسلامی در عراق، پس از تجاوز امریكا به این كشور و سقوط صدام شكل میگیرد. این هنگام، زمان شكلگیری مقاومت اسلامی مقابل ارتش امریكا است. بهعبارت دیگر، پس از دور نخست مقاومت كه تیپ بدر مقابل صدام فعال بود، در مقاومت دوم شاهد شكلگیری گروههایی هستیم كه مقابل امریكا عمل میكنند.
هدف یا رویكرد اصلی مقاومت اسلامی در دوره دوم به تعبیر شما چه بود؟
امریكا آمده بود تا در عراق بماند و حتی یك رئیس امریكایی هم برای عراق تعیین شده بود، اما مقاومت جانانه اسلامی به كمك مرجعیت، مقابل این رویكرد ایستاد. اینجا بود كه شهید سلیمانی وارد فرایند جدی میشود تا امریكا را از عراق اخراج كند. ما نخستین نقش شهید سلیمانی در شكلگیری مقاومت اسلامی را اینجا میبینیم تا جایی كه مبارزه با امریكا بهگونهای تشدید میشود كه امریكاییهایی كه آمده بودند تا در عراق بمانند و نفت این كشور را تحت سلطه بگیرند، ناچار میشوند اكثر نیروهای خود را از این كشور خارج كنند. بنابراین نخستین پیروزی مقاومت اسلامی با رهبری شهید سلیمانی بود. مقابله با داعش، یكی از نقاط عطف و بسیار تاریخی نقش آفرینی مقاومت اسلامی در منطقه و عراق است.
اساساً دوره سوم مقاومت اسلامی كه حتی از دوره مبارزه با امریكا نیز چشمگیرتر است، زمانی است كه داعش وارد عراق میشود. میدانید كه مبارزه با داعش به مراتب سختتر از مبارزه با امریكا بود؛ زیرا داعش خود را یك نیروی وحشتآفرین مطرح كرده بود، در عین حال یك ارتش كلاسیك هم نبود و سوم اینكه بسیار به نیروهای انتحاری خود وابسته بود. همه اینها كار مبارزه با این گروه را سخت میكرد، تا جایی كه حتی پیشمرگهای كُرد هم توان مقابله جدی با این نیرو را نداشتند و به جمهوری اسلامی و شهید سلیمانی و نیروهای مرتبط با ایشان متوسل شدند. اتفاقاً اینجا شهید سلیمانی نشان داد فقط یك نیرو میتواند مقابل داعش مقاومت كند و آن نیروهای مقاومت اسلامی است، یعنی نه ارتشهای كلاسیك توان مقاومت مقابل آن را دارند و نه حتی ارتش امریكا كه البته نه جرأت و نه تصمیمی برای مقابله با داعش داشتند. فقط یك نیرویی كه توانست بایستد و مقاومت كند با فرماندهی شهید سلیمانی بود. بنابراین، این دوره، كه از آن میتوان با عنوان دوره سوم مقاومت اسلامی یاد كرد، مهمترین دوره مقاومت اسلامی و مهمترین نمود قدرتنمایی فرماندهی شهید سلیمانی است.
تعریف شما از دوره چهارم چیست و چه زمانی آغاز شد؟
دوره چهارم مقاومت اسلامی پس از شكست داعش آغاز شد، یعنی زمانی كه شهید سلیمانی با فتح گذرگاه بوكمال، رسماً پایان داعش را به جهان اعلام كرد و گفت كه ما توانستیم این حكومت وحشیانه را شكست دهیم. اما پس از شكست داعش در عراق، مقاومت اسلامی با جریانها و نیروهای سكولارها و لیبرالها مواجه شد كه توانستند در اتحاد با یكدیگر قدرت را هم به دست بگیرند. بخشی از مشكل شهید سلیمانی در این دوره این بود كه چطور بتواند مقابل لیبرالها و سكولارها فعالیت كند. زیرا این نیروها احساس میكردند دارای پشتوانه مردمی هستند و حتی هواداران خود را به آشوب خیابانی كشانده بودند تا به زعم خود، حكومت وابسته به ایران در عراق را از قدرت بركنار كنند. اتفاقاً توانستند قدرت را به دست بگیرند. اما درست در همین مرحله است كه شهید سلیمانی از سوی امریكاییها ترور میشود؛ یعنی در مرحله چهارم مقاومت عراق و از این پس، مقاومت مقابل سكولارها و لیبرالها به سردار قاآنی سپرده میشود.
بنابراین، نوع و ماهیت فعالیت محور مقاومت در این دوره، باید متفاوت از دورههای قبل باشد؟
در دوره فرماندهی و مدیریت سردار قاآنی، به تركیب نیروهای سكولار و لیبرال، عامل جدیدی هم اضافه شد و آن، نیروهایی بودند كه قبلاً عضو مقاومت بودند، اما بعداً از آن جدا شدند. به این ترتیب، آن محوری كه مقابل محور مقاومت یا مقاومت اسلامی فعالیت میكرد، قدرتمندتر هم شد. این تركیب، فشار شدیدی را در عراق ایجاد كرد، درست مانند دوره فعالیتهای دولتهای یازدهم و دوازدهم در ایران كه افراد خسته از انقلاب، به سكولارها و لیبرالها پیوستند و توانستند قدرت را به دست بگیرند. این امر در عراق هم مشاهده شده، یعنی جداشدههای از مقاومت اسلامی، با سكولارها و لیبرالها متحد شده و جبهه نیرومندی را تشكیل دادند.
و فرایند این مقاومت پیچیده را چطور ارزیابی میكنید؟
در دوره سردار قاآنی مرحله پنجم مقاومت اسلامی به پیروزی رسید، به این صورت كه ما امروز شاهد هستیم دولتی از جنس مقاومت در عراق سر كار است. به عبارت دیگر، پس از پیروزی مقابل صدام، داعش و امریكا، امروز شاهد پیروزی مقاومت اسلامی مقابل سكولارها، لیبرالها و متحدان سابق هستیم.
تفاوت این دوره با دورههای گذشته در چیست؟
این دوره ما با سلاح سر و كار نداریم، باوجود این، سردار قاآنی در این مسأله پیچیده، یعنی در زمانی كه سكولارها و لیبرالها و خستگان از انقلاب و مقاومت اتحاد قوی تشكیل دادند، موفق شد. دیدیم كه اینها در دورهای به مجلس قانونگذاری حمله كردند و میخواستند بر حوزه قضائیه، مجریه و مقننه عراق مسلط شوند. بنابراین، هرچند مبارزه مسلحانه نبود، اما دوره سخت و پیچیدهای بود و اتفاقاً همین فرایند مبارزه را سخت میكرد، چون طرف مقابل مدعی بود از پشتوانه مردمی برخوردار است كه در نهایت دیدیم، این طرحها نیز ناموفق بود.
امروز سه سال پس از ترور و شهادت شهید سلیمانی، ارزیابی شما از میزان پیشرفت طرح راهبردی اخراج امریكا از منطقه چیست؟
اخراج امریكا از منطقه، یك فرایند است كه درحال رخ دادن است. امروز امریكا نه تنها تعدادی از پایگاههای خود در عراق را تخلیه كرده، از افغانستان هم اخراج شده است. حتی زمانی خلیج فارس به عنوان منطقهای مرتبط با منافع امریكا تعریف میشد، اما امروز میبینیم ناوهای این كشور جرأت نمیكنند در خلیج فارس حضور داشته باشند و برای همین به دریای عمان رفتند. این نشان میدهد امریكا توان ماندن در منطقه را ندارد و بتدریج در حال خروج از آن است. بعضیها میگویند امریكا خودش میخواهد از خاورمیانه برود، درحالی كه این طور نیست و درست این است كه گفته شود امریكا دارد از منطقه اخراج میشود. كما اینكه در آینده مجبور خواهد شد از بخشهای دیگری از سوریه نیز خارج شود و بتدریج تعدادی از پایگاههای دیگر خود در منطقه را تخلیه خواهد كرد.
پایان پیام/