صدای جمهوری اسلامی ایران

به مناسبت سومین سالگرد شهادت سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی، بخشی از زندگی «سیدالشهدای محور مقاومت» را به روایت آن شهید عزیز بازخوانی می‌كنیم.

سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران و سیدالشهدای محور مقاومت در بخشی از خاطرات خود مطالبی را درباره سردار شهید حاج احمد كاظمی عنوان كرده است.

گزیده سخنان سردار سلیمانی درباره سردار شهید حاج احمد كاظمی به شرح زیر است:

من باورم این بود كه وقتی خبر شهادت حاج احمد گفته می‌شود و گفته شد، حداقل تیتر همه ی روزنامه‌های ما این جمله باشد كه: «فاتح خرمشهر شهید شد.» همان‌طوری كه بزرگی از ما در ادبیات، در هنر، در هر چیزی از بین می‌رود یا فوت می‌كند، ما بلافاصله برای او تیتری داریم. مثلاً پدر علم ریاضی ایران از دنیا رفت. فكر می‌كنم حقی كه احمد به گردن ملت ایران دارد، با حقی كه دیگر اندیشمندانی كه مورد تجلیل هستند و به حق هم مورد تجلیل بودند، كمتر نباشد و شاید در ابعادی بیشتر باشد. خب ما با احمد خیلی رفیق بودیم. البته من نمی‌دانم احمد بیشتر من را دوست داشت یا من بیشتر او را دوست داشتم.

همیشه در ذهنم این بود كه ای كاش می‌شد من یك طوری به احمد ثابت كنم كه من چقدر دوستش دارم. فكر می‌كردم بهترین چیزی كه می‌تواند این را ثابت كند، این باشد كه مثلاً من یك كلیه بدهم به احمد از هر چیزی كه دوتا دارم، یكی اش را به احمد بدهم.

وقتی احمد در جمع ما بود، تداعی همه زندگی‌مان را می‌كرد؛ هر چیزی كه در زندگی به آن خوش بودیم. چهره باكری را در احمد می‌دیدیم، خرازی را در احمد می‌دیدیم، زین الدین را در احمد می‌دیدیم، همت را در احمد می‌دیدیم، خیلی از شهدا را ما در احمد خلاصه می‌دیدیم. شما وقتی یك كسی یادگار همه یادگاری‌هایت است، یادگار همه دلبستگی‌هایت است، یادگار همه بهترین دوران عمرت است، این را از دست می‌دهی این یك از دست دادن معمولی نیست. احمد با رفتن خودش، همه ما را آتش زد.

خب. مدت‌ها از زمان جنگ گذشته بود. دلخوشی‌مان به هم بود. نه این كه پشتوانه خاصی برای همدیگر باشیم، قوت قلب معنوی برای هم بودیم. در بیان كردن موضوعات، نصیحت‌كردنِ هم و سطوح مختلف دیگری با هم رودربایستی نداشتیم.

وقتی ما بچه‌های جنگ جلسه‌ای می‌گرفتیم، اولین موضوعی كه احمد بر همه تذكر می داد این بود كه آیا این جلسه برای خدا است؟ و بعد پیرامون این حرف می‌زد؛ لذا نقش احمد در ما خیلی نقش برجسته ای بود رفتن احمد برای همه ما سنگین بود و فراموش‌نشدنی هم هست.

من همیشه به احمد می‌گفتم: «الهی دردت بخوره توی سرم.» اصطلاح من بود نسبت به احمد می‌گفتم دورت بگردم آن چه كه مكنونات قلبی‌ام است، از خدا می‌خواهم خدا هرچه سریع‌تر مرا به او ملحق بكند و خودم را مستحق این عنایت خدا می‌دانم و به او اگر بنویسم این را خواهم نوشت: «مرا ببر. ما را تنها نگذار.» این را خواهم گفت.

خدا رحمت كند، شهیدی داشتیم همیشه ورد زبانش این بود: «یاران همه رفتند افسوس كه جامانده منم / حسرتا این گل خارا همه جا رانده منم / پیرره آمد و طریق رفتن آموخت / آن كه نارفته و جامانده منم فكر میكنم مصداق این شعر، من هستم.»

باور كنید به احمد حسودی‌ام می‌شود؟ دلم می‌خواهد همه عمرم را بدهم، فقط یك بار دیگر صدای احمد را بشنوم. وقتی كه جنگ تمام شد تا روزی كه شهید شد. هیچ روزی، هیچ لحظه‌ای، هیچ ساعتی نبود كه ما با هم باشیم و او با حسرت پشت دستش نزند و نگوید ما ضرر كردیم و شهدا بُرد كردند. نه تنها برای شهید شدن آن قدر بی تاب بود كه از زنده ماندن خودش ناراحت بود و ضمن این كه آرزویش شهادت بود، یك آرزوی دیگرش زودتر رفتن بود.

پایان پیام/

مرتبط با این خبر

  • روایت علی لاریجانی از نمایشی منقلب‌كننده / حاج‌قاسم از چه چیز خسته بود؟

  • تبیین تمام عیار فرهنگ دفاع مقدس با كوتاهی مواجه بوده است

  • «شهید غوابش» مدافع حرمی كه از مسجد رشد كرد/بابا عاقبت به خیر شد

  • اقدام پارلمان اروپا علیه سپاه بدعتی در قواعد بین الملل است

  • رشد شعر آئینی و شعر دفاع مقدس چشم‌گیر بوده است

  • استاندار كردستان: گرامیداشت شهدا مانع تحریف دشمنان از وقایع دفاع مقدس می‌شود

  • ترویج فرهنگ ایثار و شهادت هدف همایش «بانوی مهر»/ حضور بانوانی از آمریكا و كانادا در این همایش

  • سردار نقدی: استمرار راه شهید سلیمانی با تأمین نیازهای مردم/ «اصناف» قهرمانان جنگ اقتصادی هستند

  • سرلشكر سلامی: لشكری كه شهید دقایقی ساخت پایه گذار حشدالشعبی در عراق شد

  • رهبرانقلاب: در كشور به اتحاد كلمه و همدلی نیاز داریم