صدای جمهوری اسلامی ایران

هم‌زمان با سالروز قیام تاریخ‌ساز 19 دی 1356 قم جمعی از مردم این شهر با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با رهبر انقلاب دیدار كردند.

رهبر انقلاب در این دیدار فرمودند:
بزرگداشت نوزدهم دی سال 56، هر سال تكرار میشود؛ باید هم بشود، باید هم استمرار داشته باشد؛ در آینده هم باید این رشته‌ی نورانی دوام پیدا كند؛ چرا؟ چون حادثه، یك حادثه‌ی تحوّلیِ بزرگ بود، حادثه‌ی عادی نبود. زنده نگه داشتن حوادث تحوّلیِ تاریخ وظیفه‌ی همه است. حالا بعد عرض خواهم كرد كه در حوادث بزرگ تاریخی، یا یك تجربه‌ی گران‌بها هست یا تبیین یك سنّت الهی در طبیعت هست. هر كدام از اینها در خور توجّه، در خور استفاده‌ی تاریخی ملّتها است؛ لذا باید زنده نگه داشته بشود.

چرا میگوییم نوزدهم دی قم یك حادثه‌ی تحوّل‌آفرینِ تاریخی است؟ چون شروع و سرآغاز یك جهاد بزرگ است. از اینجا یك جهاد بزرگی در سراسر كشور آغاز شد كه هدف این جهاد هم این بود كه ایران عزیز را از هاضمه‌ی غرب بیرون بكشد؛ ایران را كه زیر دست و پای فرهنگ مُعوج و غلط غربی و زیر تسلّط سیاسی و نظامی غربی له شده بود، بیرون بكشد، مستقلّش كند، هویّت تاریخی ایران را احیا كند. هویّت تاریخیِ ایران، ایرانِ اسلامی است؛ از اوّل بُروز اسلام تا امروز، شما كدام ملّتِ دیگر را سراغ دارید كه در زمینه‌ی علوم مختلف، در زمینه‌ی فلسفه، در زمینه‌ی فقه، در زمینه‌ی علوم گوناگون، به قدر ایرانی‌ها به اسلام خدمت كرده باشند؟ مراجعه كنید به این كتاب عزیز و مغتنم خدمات [متقابل] اسلام و ایرانِ مرحوم شهید مطهّری. این هویّتِ اسلامی ایران گم شده بود؛ اگر كسی می‌آمد در خیابانهای تهران راه میرفت ــ حالا فقط تهران هم نه، خیلی از شهرهای دیگر؛ حتّی در یك جاهایی‌ از مشهد ما ــ احساس نمیكرد اینجا یك كشور اسلامی است، اینجا یك مردم مسلمانی زندگی میكنند؛ این‌جوری كرده بودند.

این جهادی كه آغاز شد ــ كه شعله‌ی اوّل آن جهاد در قم سر كشید ــ برای این بود كه ایران را از آن وضع نجات بدهد؛ به هویّت اصلی خود، به هویّت واقعی خود، به هویّت تاریخی خود، به هویّت افتخار‌آمیز خود آن را برگرداند. البتّه ممكن است آن كسانی كه آن روز در متن حادثه بودند، به اهمّیّت این كار توجّه نداشتند؛ احساس تكلیف كردند ــ كه حالا عرض خواهم كرد ــ آمدند وسط میدان. شاید توجّه نداشتند ــ لااقل همه‌ی آنها توجّه نداشتند ــ كه چه كار دارند میكنند؛ چه حركت عظیمی را دارند رقم میزنند؛ آنها نمیدانستند امّا قضایای تاریخی را، حوادث تاریخی را اگر بخواهیم تعریف كنیم، باید با نگاه به گذشته و آینده‌ی‌ آن، تعریف كنیم. حادثه‌ی قم از چه به وجود آمد و چه دنباله‌هایی داشت؛ این اهمّیّت حادثه را و میزان و قدر و قیمت این قضیّه را نشان میدهد. خب، این واقعیّت حادثه‌ی نوزدهم دی سال 56 قم است.

حادثه، حادثه‌ی بسیار عظیمی است؛ این باید زنده بماند؛ این حادثه نباید از حافظه‌ی تاریخ پاك بشود و كم‌رنگ بشود. البتّه راهبرد جریان باطل، كتمان ایّام‌الله یا كم‌رنگ كردن این‌جور حوادث است. راهبرد جریان باطل این است كه نگذارد این جور روزها، این جور حادثه‌ها زنده بمانند، نورافشانی كنند. از نظر جبهه‌ی باطل این ایّام غالباً كتمان میشوند یا انكار میشوند؛ حتّی به انكار هم میرسد! روز بیست‌ودوّم بهمن كتمان میشود، روز سیزدهم آبان، روز نوزدهم دی، روز نهم دی، روز بیست‌ونهم بهمن ــ قضیّه‌ی تبریز ــ روز تشییع شهید سلیمانی، روز تشییع شهید حُججی، اینها همه ایّام‌الله‌ هستند؛ اینها را میخواهند كتمان كنند. اینها هر كدام یك مشعلی هستند كه از نظر جریان باطل باید خاموش بشوند. جریان باطلی كه در مقابل شما، در مقابل این ملّت، در مقابل این انقلاب قرار دارد، این مشعلها را برنمیتابد؛ اینها را باید نابود كند، مشعلها را خاموش كند. این درست نقطه‌ی مقابل قرآن است؛ قرآن ما را به یاد و ذكر این‌گونه حوادث امر میكند: وَ اذكُر فِی الكِتابِ مَریَمَ اِذِ انتَبَذَت مِن اَهلِها مَكاناً شَرقیّا؛(1) حادثه‌ی مهمّ [حضرت] مریم نباید فراموش بشود؛ این باید در تاریخ بماند. وَ اذكُر فِی الكِتابِ اِبراهیم،(2) وَ اذكُر فِی الكِتابِ موسیٰ،(3) وَ اذكُر عَبدَنا اَیّوب،(4) وَ اذكُر عَبدَنا داودَ ذَا الاَید،(5) وَ اذكُر اَخا عادٍ اِذ اَنذَرَ قَومَهُ بِالاَحقاف؛(6) شاید ده مورد یا بیشتر در قرآن این ‌جوری دارد: وَ اذكُر، وَ اذكُر. یك جاهایی هم كه كتمان میكردند، پیغمبر خدا مأمور میشود از زبان اینها بیرون بكشد: وَ سئَلهُم عَنِ القَریَةِ الَّتی كانَت حاضِرَةَ البَحر؛(7) مخفی میكنید قضیّه‌ی روز «سَبت» را؟ از آنها بپرس قضیّه‌ی آن تقلّبی كه با خدا میخواستید انجام بدهید، سر خدا را كلاه بگذارید و خدای متعال شما را به قِرَده(8) و خنازیر(9) تبدیل كرد. میخواهید یادمان برود و ندانیم؟ وَ سئَلهُم عَنِ القَریةِ الَّتی كانَت حاضِرَةَ البَحر؛ از آنها بپرس و جواب بگیر؛ این منطقِ قرآن است.

خب حالا این حوادث، همین ‌طور كه عرض كردیم، یا متضمّن یك تجربه‌ی تاریخی است ــ كه خب اگر چنانچه شما با خدا از سرِ مكر و حیله وارد شدید، وَ اللهُ خَیرُ الماكِرین‌؛(10) خدای متعال از شما [بهتر مكر می‌ورزد]؛ اِنَّهُم یَكیدونَ كَیدًا * وَ اَكیدُ كَیدًا؛(11) خیلی خب، [حالا كه] وارد میدان خدا میشوید، خدا مالك‌المُلك است؛ این یك تجربه‌ای است كه در زندگیِ تاریخیِ بشر اتّفاق افتاده؛‌ منِ آدمِ زنده‌ی در این دوران باید این را بدانم، باید بفهمم؛ آن تجربه‌ای كه بر سر اصحاب سَبت آمد، من ‌باید بدانم [و كار آنها را] نباید دیگر تكرار كنم ــ و یا متضمّن یك سنّت الهی است. وقتی كه كسانی قیامت را منكر میشوند، قضیّه‌ی اصحاب كهف پیش می‌آید؛ خدای متعال افرادی را سیصد و اندی سال میخواباند، بعد بیدار میكند، نشان میدهد كه ببینید این‌‌جوری است. یا قضایای متعدّد دیگری كه در قرآن زیاد هست. تدبّر در قرآن ما را به خیلی از این حقایق میرساند؛ ‌این چیزهایی كه میتواند چراغ راه ما در این دوره‌ی زندگی‌مان قرار بگیرد. ما بالاخره یك اوّلی داریم و آخری داریم؛ در این مدّت باید تلاش كنیم، كار كنیم. اتّفاقاً دوره‌ی ما دوره‌ی حسّاس و مهمّی هم هست. این دوره‌ای كه من و شما داریم در آن زندگی میكنیم، بخصوص شما جوانها [باید] به این دوره خیلی اهمّیّت بدهید؛ این دوره، دوره‌ی حسّاس و مهمّی است. از این سنّت‌های الهی خیلی باید بهره ببرید. خب، پس اهمّیّتِ حادثه این است.

در خودِ حادثه‌ی نوزدهم دی هم درسهایی هست. بنده غالباً به بعضی از این حوادث، در این صحبتهایی كه با مردم عزیز قم داشتم، یك اشاره‌ای كرده‌ام امّا اگر كسی یك نگاه جامع بكند به این حادثه، [میفهمد] حادثه‌ی خیلی عجیبی است؛ این حادثه متضمّن درسهایی است. قضیّه این‌جوری شروع میشود ــ كه خب اینها را میدانید دیگر؛ این چیزها را همه میدانند ــ یك مقاله‌ی سخیفی به دستور خود دربار یعنی به دستور آن بالابالایی‌های رژیم طاغوت ــ كار این وسطی‌ها و این پایینی‌ها نبود؛ از آن بالا ــ علیه امام و متضمّن اهانت به امام بزرگوار، كه تبعید بود و در نجف بود، و تازه هم فرزندش به شهادت رسیده بود، از دنیا رفته بود، چاپ میشود. مردم همدردی كردند با امام بزرگوار به‌ خاطر درگذشت این فرزند محترم و معزّز ــ حاج آقا مصطفیٰ واقعاً آدم برجسته‌ای بود ــ اینها دیدند باید یك كاری بكنند، [ولی] بی‌عقلی كردند، به دست خودشان برای خودشان مشكل درست كردند و آمدند این مقاله را منتشر كردند. فَاَتاهُمُ اللهُ مِن حَیثُ لَم یحتَسِبوا؛(12) از جایی كه گمان نمیكردند، سیلی را خوردند.

خب حالا مقاله منتشر شد. معمولاً حدود ساعت دو بعدازظهر این روزنامه چاپ میشد.‌ تا از تهران برسد به قم، مثلاً‌ دو ساعت هم طول میكشید. این مالِ كِی است؟ روز هفدهم دی. به مجرّد اینكه این روزنامه رسید به قم و مردم نگاه كردند دیدند یك چنین چیزی است، یك عدّه بیرون آمدند؛ یعنی شروع قضیّه از هفدهم دی است. سریع عكس‌العمل نشان دادند، آمدند بیرون در خیابان، تعدادی از شماره‌های این روزنامه را گرفتند آتش زدند، اظهار نفرت كردند؛ این روزِ هفدهم است. صبح هجدهم نوبت طلبه‌ها است؛ درس و بحث را تعطیل كردند، آمدند در خیابان به صورت دسته‌جمعی به طرف منزل مراجع [حركت كردند]؛ تا شب حركت طلّاب طول كشید و بارها در این یك روز، درگیری و برخورد با نظامی‌های رژیم و مأمورین رژیم رخ داد. روز نوزدهم دی كه روز اصلی حادثه است، مردم وارد میدان شدند؛ جوانها آمدند، بازاری‌ها آمدند، مردم عادی آمدند، همه آمدند. دستگاه طاغوت برای سركوب مردم همیشه آماده بود؛ آنها هم وارد میدان شدند، یك تعدادی را شهید كردند، تعداد زیادی را زخمی كردند، عدّه‌ای را كتك زدند، بالاخره حادثه آن روز با شهید شدن و مانند اینها تمام شد، امّا [در واقع] تمام نشد، شروع شد؛ این شروع بود. متن حادثه را من برای شما نقل كردم.

قم با این كار پرچم‌دار انقلاب شد. قم مفتخر به این است كه اوّلین پرچمِ برافراشته‌ی عملیِ انقلاب را بر دوش كشیده. البتّه اوّلِ نهضت هم ــ كه سال 41 نهضت شروع شد، 15 سال قبل از این تاریخ ــ قمی‌ها جلوتر از دیگران بودند، لكن آن وقت هنوز مسئله آن چنان پخته و سنجیده و به‌نهایت‌رسیده نبود؛ امّا اینجا دیگر در شروع انقلاب و حركت بزرگ انقلاب، قمی‌ها پرچم‌دار شدند، پیشتاز شدند؛ چون مؤمن بودند، چون برای خدا وارد شدند. اگر برای خدا نباشد، انسان چطور سینه‌اش را در برابر گلوله نگه میدارد؟ مگر بدون اعتقاد به حقیقت وجود باری‌تعالی و حقّ باری‌تعالی ممكن است كسی این‌جور خودش را در مقابل خطر به این بزرگی قرار بدهد؟ چون مؤمن بودند، چون ایمان به خدا داشتند، خدا به كارشان بركت داد. این كار ظرف یك روز، دو روز، سه روز، همین طور كه عرض كردم شروع شد و بظاهر تمام شد، امّا تمام نشد، كشور را مشتعل كرد؛ اوّل تبریز، بعد جاهای دیگر.

حالا چند نكته در این حركت وجود دارد كه من میخواهم سه چهار نكته را عرض بكنم. اینها درس است برای ما. ببینید، ما در یك دوران عجیبی زندگی میكنیم؛ حالا كسی نمیتواند به طور دقیق محاسبه كند، امّا واقعاً مبالغه نیست كه بگوییم ملّت ایران و جمهوری اسلامی نسبت به آن روزهای اوّل، امروز صدها برابر پیشرفته‌تر، قوی‌تر، آگاه‌تر، پُربینش‌تر و مسلّط‌تر بر امور است. حوادث دنیا هم امروز با آن روز خیلی فرق دارد؛ حوادث عجیبی در دنیا حاكم است؛ یك چیزهایی كه باوركردنی نبود، امروز دارد تحقّق پیدا میكند؛ در دنیای غرب، در دنیای شرق، منتهاالیه شرق عالم، منتهاالیه غرب عالم، نیم‌كره‌ی شمالی، نیم‌كره‌ی [جنوبی]، همه جا. اصلاً یك اوضاع عجیبی است دنیا؛ می‌بینید. از این تجربه‌های آن روز باید استفاده كنیم؛ این تجربه‌ها كهنه نمیشوند.

نكته‌ی اوّل، سرعت عمل است. [مردم قم] زود احساس تكلیف كردند. گاهی اوقات مشكل ما این است كه تكلیف را زود تشخیص نمیدهیم؛ باید بیایند بنشینند، با ما حرف بزنند، استدلال كنند، و كارهایی مانند اینها؛ [خب] وقت میگذرد. سرعت عمل مردم [قم] در احساس تكلیف كه وقتی نگاه كردند دیدند كه این‌جور دارد حركت میشود، فهمیدند باید چه كار كنند، آمدند میدان. دكّان‌دار آمد، بازاری آمد، طلبه آمد، فضلا آمدند، بزرگانی از حوزه وارد شدند، مردم معمولیِ عادی آمدند در میدان؛ بسرعت احساس تكلیف كردند.

نكته‌ی دوّم، خطرات بزرگ این كار را ــ كه این خطرات را میدانستند و می‌شناختند ــ به جان خریدند، پذیرفتند. معلوم است كه شما وقتی در رژیمی مثل رژیم طاغوت، با آن ظلم، با آن بی‌رحمی، با‌ آن سنگدلی بیایی در خیابان [خطر دارد]؛ سنگدلی آنها را دیده بودیم و مردم دیده بودند؛ پانزدهم خرداد را دیده بودند، حوادث بعدی را [دیده بودند]. در همین قم، غیر از دوّم فروردین سال 42 كه قضایای مدرسه‌ی فیضیّه است، در سال 54 هم یك حادثه‌ی بزرگِ مهمّ دیگری در مدرسه‌ی فیضیّه به وجود آمد؛(13) مردم اینها را دیده بودند؛ این جور نبود كه غافل باشند؛ خطرات را میدانستند امّا به جان خریدند، خطر را پذیرفتند، وارد میدان شدند. بالاخره بدون خطرپذیری نمیشود وارد كارهای بزرگ شد.

نكته‌ی بعدی این است كه بهنگام حركت كردند. ببینید! من بارها این را در جمعهای مختلف عرض كرده‌ام كه در یك خطّ تولید، ممكن است بیست نفر كارگر ردیف ایستاده‌اند، این محصول صنعتی دارد روی این خط حركت میكند، هر كدام یك كاری باید انجام بدهند؛ یكی باید یك چكّش بزند، یكی باید یك پیچ را بگرداند، یكی باید یك چیزی را بگذارد، یكی باید یك چیزی را بردارد؛ در لحظه‌ی خودش باید این كار را انجام بدهند. اگر این جسم ــ كه شما یكی از این بیست نفری هستید كه پشت خطّ تولید ایستاده‌اید ــ از جلوی شما عبور كرد، شما ده ثانیه بعد به فكر افتادید، از دست رفت دیگر، كار تمام میشود. به‌لحظه باید انجام داد. توّابین برای انتقام خون مطهّر امام حسین آمدند جنگیدند، كشته شدند، همه‌ی آنها كشته شدند امّا در تاریخ اینها را مدح نمیكنند؛ چرا؟ چون دیر جنبیدند. شما كه میخواستید خون خود را در راه امام حسین بدهید، چرا در اوّل محرّم، دوّم محرّم نیامدید كه اقلّاً یك كاری صورت بدهید؟ آنجا می‌ایستید تماشا میكنید، امام حسین به شهادت میرسد، بعد دلتان میسوزد، آن وقت می‌آیید در میدان! [نتیجه‌ی] كار را بهنگام انجام ندادن این است. كار را بهنگام باید انجام داد.

نباید غفلت كنیم از وظیفه‌ای كه عقل و شرع به عهده‌ی ما گذاشته؛ باید بدون تأخیر وارد میدان بشویم. تأخیر نباید داشته باشیم. آن وقت به تناسب اهمّیّتی كه آن كار دارد، خطرات را به جان بخریم. بالاخره در هر حادثه‌ای، هر خطری را نباید انسان به جان بخرد؛ بعضی از حوادث هست كه این‌قدر اهمّیّت ندارد كه انسان جانش را به خطر بیندازد. به تناسب اهمّیّت حادثه، خطرِ مترتّب بر ورود در میدان را به جان بخریم. مشكل آن وقتی به وجود می‌آید كه ما در این وظایف اختلال ایجاد میكنیم: به سرعت احساس تكلیف نمیكنیم، بهنگام وارد نمیشویم، خطر را به جان نمیخریم، ملاحظه میكنیم؛ این [طوری] است.

اگر چنانچه این شرایط را رعایت بكنیم، پیشرفت قطعی است؛ یعنی تردید نكنید. نمونه‌اش سالهای دفاع مقدّس است. بنده باز هم برای چندمین بار سفارش میكنم شرح حال این خانواده‌های شهدایِ دوران دفاع مقدس یا دفاع از حرم اهل‌بیت را بخوانید، ببینید چه سختی‌هایی را اینها متحمّل شدند. این جوان، همسر عزیزش، فرزند نور چشمش را رها میكند میرود برای اداء تكلیف. در دفاع مقدّس هزارها [نفر] این‌جوری رفتند وارد میدان شدند؛ خب نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود كه یك دیوانه‌ای مثل صدّام با امكانات فراوان وارد میدان میشود، آمریكا كمكش میكند، اروپا كمكش میكند، ناتو كمكش میكند، شوروی كمكش میكند، كشورهای مرتجع عرب مثل ریگ پول به پایش میریزند، آخرش هم هیچ غلطی نمیتواند بكند و دست از پا درازتر برمیگردد. وقتی ما یك جوانی مثل جوانهای دوره‌ی دفاع مقدّس در میدان داریم كه پشتشان گرم به آن ایمان است و یك كسی مثل امام دست و بازوی اینها را میبوسد، نتیجه این میشود كه پیشرفت حتمی است. بله، جنگ احزاب بود و در این جنگ احزاب ایران پیروز شد؛ یعنی همه‌ی قدرتهای دنیا دست به دست هم دادند كه ایران را تجزیه كنند، خوزستان را جدا كنند، فلان جا را جدا كنند، [امّا] یك وجب از خاك كشور را نتوانستند ببَرند؛ این چیز كمی است؟ این پیروزی كوچكی است؟ وقتی حركت میكنیم، احساس تكلیف میكنیم، خطر را قبول میكنیم، وارد میدان میشویم، نتیجه این است دیگر؛ این تجربه‌ی ما است.

یك نكته‌ی دیگری كه در این حادثه‌ی [نوزدهم دی] قم هست، این است كه چرا رژیم طاغوت كه میدانست مردم به این شخصیّت عظیم دلبسته هستند، به خودش جرئت داد و این كار را كرد؟ چون پشتش به آمریكا گرم بود. وَ اتَّخَذوا مِن دونِ اللهِ آلِهَةً لَعَلَّهُم یُنصَرون* لا یَستَطیعونَ نَصرَهُم وَ هُم لَهُم جُندٌ مُحضَرون؛(14) پشتش به كارتِر گرم بود. چند روز قبل از همین حادثه‌ی قم، كارتر اینجا با شاه ملاقات كردند(15) و عرق‌خوری كردند، و در حال مستی از شاه تعریف كرد؛ تعریف مفصّل. گفت اینجا جزیره‌ی ثبات است و مانند این حرفها؛ پشتش به او گرم بود. وقتی كه یك چنین پشت‌گرمی‌های غلطی وجود دارد، نتیجه همین است؛ او به دردش نمیخورد. لا یَستَطیعونَ نَصرَهُم؛ آن كسانی كه به نیروی كفر متّكی هستند ــ ببینید نمیگویم با نیروی كفر مراوده میكنند؛ نه، ما هم با نیروی كفر مراوده داریم ــ اگر به نیروی غیرخدا متّكی باشند، نتیجه‌اش این است. خب، این از آن طرف.

از این طرف هم مردم در واقع با رژیم طاغوت مبارزه میكردند، امّا در واقع با آمریكا مبارزه میكردند، در واقع با كارتر مبارزه میكردند. حضور آمریكا در ایرانِ آن روز یك چیز عجیب و غریبی است. به نظر من، شما جوانهای عزیز كه تشریف دارید و آن وقتها را ندیده‌اید و شاید بعضی‌هایتان در كتابها خوانده باشید، خیلی‌ها در كتابها‌ هم نخوانده‌اند ــ متأسّفانه بچّه‌های ما كم مطالعه میكنند ــ نمیدانند مقدار نفوذ چقدر بود؛ آمریكا مسلّط بر همه‌ی اوضاع كشور بود. ‌

ببینید؛ سال 43 ــ سیزده سال قبل از حادثه‌ی نوزدهم دی و چهارده سال قبل از پیروزی انقلاب ــ امام را از قم تبعید كردند؛ چرا امام را تبعید كردند؟ امام یك نطقی كرده بود؛ در این نطق، مگر امام چه گفته بود؟ امام در این نطق علیه كاپیتولاسیون، یعنی مصونیّت آمریكایی‌ها در ایران صحبت كرده بود؛ به آمریكا حمله كرده بود. در آن نطق، امام میفرمایند ــ مضمون فرمایش ایشان این است ــ كه اگر چنانچه شاه ایران یك سگ آمریكایی را در خیابان زیر بگیرد، باید مؤاخذه بشود‌ امّا اگر چنانچه یك آشپز آمریكایی شاه ایران را در خیابان زیر بگیرد، كسی حق ندارد مؤاخذه‌اش كند! كاپیتولاسیون این است. امام به این حمله كرد، برای این سرِ دستگاه‌ها داد كشید. آن وقت، امام را به خاطر این [سخنان] تبعید كردند! حالا تبعید امام سیزده سال طول كشید امّا تبعیدِ مادام‌العمر بود؛ از نظر آنها تبعید، تبعیدِ مادام‌العمر بود. حالا خوشبختانه انقلاب پیروز شد، امام سیزده سال بعد برگشتند داخل كشور. یعنی نفوذ آمریكا در این كشور تا این حد بود. خب، مردم علیه چنین نفوذی قیام كردند؛ علیه چنین قدرت متنفّذی در كشور قیام كردند.

یك نكته‌ی دیگر هم من در مورد این حادثه‌ی قم عرض بكنم و آن، این است كه چه در این حادثه، چه در جریانی كه در دنباله‌ی این حادثه رخ داد و پیش آمد، افراد یا گروه‌ها و جریانهای پُرمدّعا و بی‌ریشه نتوانستند نفوذ كنند؛ این خیلی مطلب مهمّی است. [اینجا] مثل مشروطه نشد؛ مشروطه را علما راه انداختند، برای رفع استبداد راه انداختند، افرادِ معلوم‌الحال یا مجهول‌الحالی وارد میدان شدند، راه را كج كردند به طرف سفارت انگلیس! آنجا رفتند. برای درخواستی كه مال مردم عادی بود، سفارت انگلیس واسطه شد. وقتی آدمهای ناباب وارد یك نهضت میشوند، [نتیجه] این میشود. در نهضت قم، چنین چیزی اتّفاق نیفتاد؛ در جریانی كه با این نهضت راه افتاد، چنین جریانی اتّفاق [نیفتاد]. همه، [حتّی] آن كسانی كه مخالف هم بودند، مرعوب شدند؛‌ مرعوبِ مردم، مرعوبِ این حركت عظیم، مرعوبِ آن نهیبهای امام. انسان در نجف در مجلس درس طلبگی بنشیند، آن‌چنان فریادی بزند كه دنیا را بلرزاند! ما امام را هم درست نشناختیم؛ شخصیّت امام [را درست نشناختیم]. این حركت، حركتی بود كه دیگران نتوانستند واردش بشوند؛ مرعوبش شدند. حتّی آنهایی كه مخالف بودند ــ در ایران كمونیست‌ها بودند، افراد گوناگون بودند كه دلشان با این نهضت، با این حركت نبود ــ نه جرئت میكردند مخالفت كنند، نه جرئت میكردند واردش بشوند؛‌ چون حركتِ مردم حركتِ عظیمی بود. اینهایی كه من عرض میكنم، تجربه‌های شخصیِ از نزدیكِ بنده است؛ كه آنچه از نزدیك دیدم، آنچه میدانم را دارم به شما عرض میكنم.

خب، حالا چرا نتوانستند نفوذ كنند؟ خود این هم یك نكته‌ی مهمّی است. چرا جریا‌نهای دیگر نتوانستند وارد بشوند، اخلال كنند، نفوذ كنند؟ علّت، این بود كه سردمدار این حركت، در رأس این حركت، شخصیّت‌های دینی بودند؛ شخصیّت‌های دینی با جرئت وارد میدان شدند. در همه‌ی شهرها ــ در تهران، در قم، در جاهای دیگر، در مشهدِ ما همین ‌طور ــ علمای بزرگ، شخصیّت‌های موجّه دینی وارد میدان شدند و اینها شدند پرچم. در شهرهای مختلف، ما اینها را دیدیم. یك عدّه از علما هم كه اینجا و آنجا تبعیدی بودند، هر جا كه تبعید بودند، آنجا را همراه كردند با خودشان، با حرفهای خودشان و همه‌ی دلها را متوجّه خودشان كردند.

بالاخره انقلاب اسلامی و این حركت عظیم كه از قم شروع شد، توانست ایران را از پنجه‌ی غارتگر و خونین آمریكا نجات بدهد. درست است كه حركت، حركت ضدّ پادشاهی و ضدّ دربار و ضدّ حكومت فاسد وابسته‌ی خبیث بود، و خب بحمدالله سرنگون هم كردند، امّا در واقع ایران را از حلقوم آمریكا بیرون كشید. من مقصودی دارم از بیان این حرف. ایران را از زیر پنجه‌ی آمریكا خارج كرد و این شد پایه و اساس دشمنی آمریكا با ایران. ببینید؛ اینكه میگویند فلان حادثه، فلان قضیّه موجب شد كه آمریكایی‌ها با ما دشمن بشوند، [اشتباه است.] بعضی‌ها هم حالا بعد از چهل سال میگویند چرا آمریكایی‌ها را با خودتان دشمن میكنید! ما داریم دشمن میكنیم؟ چهل سال است دارد ]دشمنی میكند[، به خون ما تشنه است! ما حالا داریم آمریكا را دشمن میكنیم؟

آمریكایی‌ها از [همان] روز اوّل شروع كردند. یك سندی اخیراً منتشر شده ــ كه برای من آوردند؛ ظاهراً همین چند هفته پیش ــ از یك مركز معتبر آمریكایی؛ كه اسناد مهمّی را مثلاً بعد از گذشت سی چهل سال منتشر میكند. این [مركز] یك سندی را منتشر كرده كه میگوید در دسامبر 1979 یعنی حدود ده ماه بعد از پیروزی انقلاب ما ــ انقلاب در فوریه‌ی [سال] 79 مسیحی پیروز شد؛ این در دسامبر است؛ حدود ده ماه تقریباً فاصله است ــ كارتر یك دستوری میدهد به سازمان سیا؛ دستور این است كه جمهوری اسلامی ایران را سرنگون كنید. این مال آن روز است؛ یعنی همان اوایل انقلاب، رئیس‌جمهور آمریكا دستور سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را ــ با خواب آشفته‌ای كه لابد دیده ــ به سازمان سیا صادر میكند. آن وقت نكته‌ی جالب توجّه این است كه ذكر میكند به چه وسیله ساقط كنید.

اوّلین نقطه‌ای كه ذكر میكند تبلیغات است؛ پروپاگاندا. میگوید تبلیغ كنید علیه جمهوری اسلامی. به نظرتان این سیاست آشنا نیست؟ تبلیغ علیه جمهوری اسلامی؛ تبلیغ در دنیا، تبلیغ در افكار عمومی، تبلیغ در داخل كشور. این كاری بوده كه آن روز اینها شروع كردند؛ تبلیغات. البتّه فقط تبلیغات نبود؛ تحریم هم بود، جاسوسی هم بود، نفوذ هم بود، زمینه‌سازی برای كودتای نظامی هم بود، از این چیزها هم بود، امّا اوّل تبلیغات را اسم می‌آورد، میگوید با تبلیغات. این تا امروز ادامه دارد؛ از سال 79 میلادی ــ كه میشود سال 58 ــ تا امروز، 43 سال است كه این سیاست آمریكا ادامه دارد؛ سیاست هدف‌گیری سرنگونی جمهوری اسلامی. به چه وسیله؟ به وسیله‌ی تحریم، به وسیله‌ی نفوذ، به وسیله‌ی فشار حدّاكثری، به وسیله‌ی ایجاد اتّحادهای ضدّایرانی، ایران‌ستیزی، اسلام‌ستیزی، شیعه‌ستیزی؛ به این وسیله‌ها، و در رأسش به وسیله‌ی تبلیغات. الان 43 سال است كه آمریكایی‌ها این كار را دارند میكنند و تا همین امروز این كار دارد انجام میگیرد.

البتّه معلوم است كه دشمن موفّق به نیّت شوم خودش نشد. جمهوریِ اسلامیِ آن سالها كجا، جمهوریِ اسلامیِ امروز با ریشه‌های محكمی كه نه فقط در كشور، [بلكه] در منطقه دوانده كجا! استحكامی كه امروز به فضل الهی و به حول و قوّه‌ی الهی جمهوری اسلامی دارد، قابل مقایسه‌ی با آن روز نیست؛ امّا اینها ضربه زدند به ما، این كارها حركت ما را كُند كرد، ما میتوانستیم جلوتر از این باشیم. اینها جنایت كردند. هشت سال جنگ را بر ما تحمیل كردند؛ این جنایت است. خب كشوری كه هشت سال همه‌ی نیروهای خودش را متمركز میكند برای دفاع از كشور، این نیروها میتوانست در سازندگی مصرف بشود، میتوانست كشور را پیش ببرد، میتوانست فقر را ریشه‌كن كند. فقط جنگِ تحمیلی نیست؛ فشار هست، تحریم هست؛ اینها همه مؤثّر است، اینها همه مؤثّر بوده. خباثتهایی كردند كه حركت جمهوری اسلامی را كُند كنند.

خب حالا میشود ما جبران كنیم این كُندی را؟ بله، عقیده‌ی بنده این است كه میتوانیم. ما باید بیشتر كار كنیم، بهتر مدیریّت كنیم، مجاهدت خستگی‌ناپذیر كنیم؛ راهش این است. میتوانیم جبران كنیم؛ این جور نیست كه نشود جبران كرد. كمااینكه در یك بخشهایی، به توفیق الهی، همین كارها شده؛ این كارها در بخشهای علمی شده، در بخشهای دفاعی شده، در خیلی از بخشهای تولیدی شده كه حالا شرح كارهایی كه انجام گرفته [مفصّل است]. به بركت كار جهادی، به بركت ایمان و اعتقاد كاركنان، به بركت شب و روز نشناختن و شبانه‌روزی كار كردن، كارهای بزرگی انجام گرفته. در همه‌ی بخشها باید این كار انجام بگیرد؛ میتوانیم.

خب من یك اشاره به اغتشاشهای اخیر بكنم. در اغتشاشهای اخیر هم دست دشمن خارجی عیان بود كه حالا یك عدّه‌ای انكار كردند. تا آدم میگوید «دشمن خارجی»، برای اینكه یك جناحی را یا یك شخصی را یا یك گروهی را یا یك دولتی را به زمین بزنند، فوراً آن را انكار میكنند، یعنی [میگویند] «نخیر، تقصیر شما است»؛ ولی نه، دست خارجی‌ها واضح بود، معلوم بود. آن كار آمریكایی‌ها، آن كار اروپایی‌ها، كشورهای مختلف اروپایی؛ هر كدام یك جوری در این قضیّه وارد شدند؛ به ‌طور عیان، آشكار، نه مخفی. معلوم شد كه چه كسانی در این قضیّه دخالت دارند؛ در اغتشاشهای اخیر هم این‌‌جوری بود. نمیشود ندیده گرفت اینها را. خب، اینجا هم مهم‌ترین بخش كار، تبلیغات بود؛ اینجا هم مهم‌ترین بخش حركت دشمن مسئله‌ی تبلیغات بود. مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاسِ * اَلَّذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاسِ * مِنَ الجِنَّةِ وَ النّاس.(16) وسواس فقط مال جن نیست؛ ناس هم وسوسه میكند، وسواس میكند. فضای مجازی را دیدید؛ رسانه‌های خارجی از غربی و عربی و عبری و امثال اینها را ملاحظه كرده‌اید دیگر. بنابراین اینجا هم نقش اوّل مال تبلیغات بود.

خب یك عدّه‌ای این‌‌جور میخواستند وانمود بكنند و خارجی‌ها در تبلیغاتشان این‌‌جور وانمود میكردند كه این اغتشاشاتی كه حالا یك عدّه‌ای، تعدادی می‌آیند در خیابانها و فریاد میكشند و فحش میدهند و یك جایی را [خراب میكنند] و یك شیشه‌ای را میشكنند و یك سطل زباله‌ای را آتش میزنند و مانند اینها، اینها مخالف با ضعفهای كشورند؛ ضعفهای مدیریّتی، ضعفهای اقتصادی، ضعفهایی مانند اینها؛ نه، بنده به شما عرض بكنم قضیّه عكس است. این كسانی كه آمدند وارد اغتشاشات شدند و اینها را راه‌ انداختند، هدفشان برطرف كردن ضعفهای كشور نبود؛ هدفشان از بین بردن نقطه‌های قوّت كشور بود. اینها میخواستند نقاط قوّت ما را از بین ببرند: امنیّت ما را ــ امنیّت یكی از نقاط قوّت كشور ما است ــ مسئله‌ی تحصیل علم را؛ ما دائم افتخار میكنیم كه از لحاظ علمی چنین پیشرفت كرده‌ایم؛ خب تحصیل علم در كجا است؟ در مراكز تحصیلی، مراكز علمی، مراكز تحقیقی است دیگر؛ اینها این مراكز را هدف‌گیری كردند كه تعطیل كنند كه تحصیل علم انجام نگیرد؛ امنیّت نباشد، تحصیل علم نباشد، رشد تولید داخلی نباشد. ما [شعار] امسال را هم اوّل سال مثل دو سه سال قبل اعلان كردیم تولید، با یك شیوه‌ی خاصّی و از یك نگاه خاصّی. تولید در امسال یك حركت خوبی داشته. همین چند ماه پیش از این، در همین حسینیّه یك جمعی آمدند ــ در تلویزیون هم پخش شد ــ شرح دادند كارهای تولیدی بزرگی را كه دارند انجام میدهند در داخل كشور كه سابقه نداشته.(17) همین ‌جا ایستادند توضیح دادند، كه پخش شد. اینها را میخواهند متوقّف كنند؛ اینها را میخواستند متوقّف كنند. یا مسئله‌ی گردشگری را [ضربه بزنند]. یكی از سیاستهای دولت مثلاً گردشگری بوده كه گردشگری یك درآمد خوبی است كه تازه داشت راه می‌افتاد، شروع میشد؛ این را میخواستند متوقّف كنند. نقاط قوّت را میخواستند متوقّف كنند وَالّا بله، ما مشكل اقتصادی داریم، مشكل معیشتی مردم را داریم؛ شكّی نیست؛ آیا مشكل اقتصادی با آتش زدن سطل آشغال حل میشود؟ با آمدن و اغتشاش كردن در خیابان حل میشود؟ اینها نمیخواستند نقاط ضعف را از بین ببرند؛ اینها میخواستند نقاط قوّت را از بین ببرند. خب، بلاشك اینها خیانت بود و دستگاه‌های مسئول هم با خیانت برخورد جدّی و عادلانه میكنند، و باید هم بكنند. من دو كلمه‌ی كوتاه در آخر میخواهم عرض بكنم:

یكی این مسئله‌ی «جهاد تبیین» كه حالا بارها و بارها بنده تكرار كرده‌ام، باز هم تكرار میكنم. دشمن در رأس نقشه‌هایش تبلیغات است؛ ‌به قول خودشان پروپاگاندا است. علاجِ پروپاگاندا «تبیین» است، تبیین حقیقت از زبانهای مختلف، از حنجره‌های مختلف، با تعبیرات مختلف، با ابتكارات مختلف؛‌ تبیین. وسوسه‌ای را كه روی آن جوان یا نوجوان اثر میگذارد، چه میتواند برطرف كند؟ باتوم كه نمیتواند برطرف كند،؛ آن وسوسه را تبیین میتواند برطرف كند. این مطلب اوّل. جهاد تبیین را جدّی باید گرفت. همه، در حوزه، در دانشگاه، در صداوسیما بالخصوص، در مطبوعات، در هر جایی كه شما ایستاده‌اید و یك شعاع پیرامونی‌ای دارید و میتوانید روی آن اثر بگذارید، باید تبیین انجام بگیرد؛ تبیین درست، تبیین صحیح.

دوّم اینكه هدفهای بزرگ محتاج كارهای بزرگ است. باید كارهای بزرگ انجام بگیرد، باید كارهای تحوّلی انجام بگیرد. به نظر من میتواند انجام بگیرد. مسئولین مؤمنی وجود دارند، مسئولین پُركار و پُرتلاشی وجود دارند؛ میتواند كارهای تحوّلی انجام بگیرد. خود انقلاب بزرگ‌ترین تحوّل بود. كارهای مقدّمات انقلاب، هر كدام یك كار تحوّلی بود. اینها بود كه ما را توانست از آن گردنه‌های سخت عبور بدهد. بعد از این هم، چه در زمینه‌ی اقتصاد،‌ چه در زمینه‌ی فرهنگ،‌ چه در زمینه‌ی امنیّت، چه در زمینه‌ی علم، چه در زمینه‌های گوناگون، كارهای تحوّلی و بزرگ لازم است. به نظر من این كار ممكن است: آدمش را داریم، مسئولینش را داریم،‌ كشور بحمدالله جوانهای خوبی دارد. در همین دانشگاه‌ها و در بسیاری از حوزه‌های علمیّه در سراسر كشور و در بین مردم گوناگون و طبقات گوناگون، افرادی هستند كه میتوانند كار كنند؛ كارهای مبتكرانه، كارهای نوآورانه و كارهای تحوّلی.

امیدواریم ان‌شاءالله خداوند متعال همه‌ی شما و ما را در آنچه وظیفه‌مان است موفّق كند.

مرتبط با این خبر

  • روایت علی لاریجانی از نمایشی منقلب‌كننده / حاج‌قاسم از چه چیز خسته بود؟

  • تبیین تمام عیار فرهنگ دفاع مقدس با كوتاهی مواجه بوده است

  • «شهید غوابش» مدافع حرمی كه از مسجد رشد كرد/بابا عاقبت به خیر شد

  • اقدام پارلمان اروپا علیه سپاه بدعتی در قواعد بین الملل است

  • رشد شعر آئینی و شعر دفاع مقدس چشم‌گیر بوده است

  • استاندار كردستان: گرامیداشت شهدا مانع تحریف دشمنان از وقایع دفاع مقدس می‌شود

  • ترویج فرهنگ ایثار و شهادت هدف همایش «بانوی مهر»/ حضور بانوانی از آمریكا و كانادا در این همایش

  • سردار نقدی: استمرار راه شهید سلیمانی با تأمین نیازهای مردم/ «اصناف» قهرمانان جنگ اقتصادی هستند

  • سرلشكر سلامی: لشكری كه شهید دقایقی ساخت پایه گذار حشدالشعبی در عراق شد

  • رهبرانقلاب: در كشور به اتحاد كلمه و همدلی نیاز داریم