آمریكا با استفاده از بسترها و ظرفیتهای نامناسب اقتصادی در منطقه و مدیریت گروههای تروریستی، مدل جدیدی از تروریسم موسوم به داعش را ایجاد كرد كه ماموریتهای جدیدی برای آن تعریف شده بود.
خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - مهدی عزیزی: عراق و منطقه در حالی سومین سالگرد پیروزی بر داعش را گرامی میدارند كه رویدادهای كنونی بیش از گذشته در تبیین مولفههای تاثیرگذار در پیدایش و نیز سقوط این گروه تروریستی اثرگذار است.
به عبارتی عناصر پنهان در ایجاد، حمایت و تكمیل نقشه راه این گروه تروریستی كه ثروتمندترین گروه تروریستی در چند دهه گذشته به شمار میرود، آشكارتر شد و هیچ تردیدی را در وابستگی خاستگاه فكری و منابع مالی این گروه باقی نگذاشت.
اكنون این پرسش بسیاری از افكار عمومی است كه چرا داعش به رغم داشتن یك ایدئولوژی دینی حتی یك گلوله هم به سمت سرزمینهای اشغالی شلیك نكرد؟ چرا هدف آنچه دولت اسلامی شام و عراق نامیده میشد، برخی از كشورهای عربی و رژیم صهیونیستی نبود؟ زخمیهای داعش در درمانگاههای اسرائیل درمان میشدند و رسانههای عربی و عبری هیچگاه علیه این گروه تروریستی موضع نگرفتند.
بی تردید این گروه را میتوان حرفهایترین گروه تروریستی در ساخت فیلم و نیز تولیدات رسانهای دانست. صحنههای سوزاندن یا كشتن انسانها كه به شكل حرفهای فیلمبرداری میشد، یادآور صحنه فیلمهای هالیوودی بود.
چینش این صحنهها نیازمند قدرت مالی و رسانهای بود كه تنها از پس شركتهای بزرگ ساخت فیلم و رسانه بر میآمد. اكنون نسخه جدیدی از تروریسم با برخورداری از ویژگیهای حرفهای و حمایتهای مالی، سیاسی و رسانهای شكل گرفته بود. نسخهای جدید كه میبایست تكمیل كننده گروههای تروریستی همچون القاعده برای رفع نیازهای آمریكا در منطقه و نیز ایجاد هرج و مرجی باشد كه هیلاری كلینتون در كتاب خود با عنوان گزینههای دشوار از آن با عنوان هرج و مرج سازنده یاد میكند.
آمریكاییها با استفاده از بسترها و ظرفیتهای نامناسب اقتصادی در منطقه و مدیریت گروههای تروریستی در سایه دلارهای نفتی سعودی و حمایت سیاسی تركیه مدل جدیدی از تروریسم را ایجاد كردند كه تفاوتهای زیادی با مدلهای پیشین گروههای تروریستی در منطقه داشت البته ماموریتهای جدیدی هم برای این گروه تعریف شده بود.
اگرچه داعش ادامه مدل گروههای تروریستی همچون القاعده در منطقه برای توجیه سیاستهای توسعهطلبانه آمریكا و نیز ارائه تعریفی خشن از دین اسلام به جهانیان بود اما این گروه بر اساس نیازهای جدید آمریكا در منطقه و شرایط جهانی یك نسخه جهش یافته از مدلهای تروریستی پیشین مورد حمایت غرب بود.
اما با توجه به شرایط جدید منطقه بویژه ناامنی در محیط پیرامونی رژیمصهیونیستی و چالشهای داخلی سرزمینهای اشغالی و نیز تكامل گفتمان مقاومت اسلامی بعد از سال 2006 كه به ایجاد یك ادبیات سیاسی جدید در منطقه انجامید، نیاز به ساماندهی چنین گروه تروریستی به منظور مقابله با محور مقاومت و اردوگاه كشورهای حامی مقاومت بیش از گذشته احساس میشد.
علاوه بر آن داعش دو كشور بسیار مهم و راهبردی در گفتمان مقاومت و تاثیرگذار در عمق عربی و اسلامی را هدف قرار داد؛ كشورهایی به نام سوریه و عراق كه البته لبنان و برخی از كشورهای منطقه و در نهایت ایران هدف بود.
سوریه به عنوان یكی از حلقههای اصلی محور مقاومت اسلامی میبایست توان آن صرف مسائل داخلی و مقابله با گروههای تروریستی شود تا اینگونه محیط پیرامونی رژیم صهیونیستی در امنیت كامل قرار گیرد. كمترین فایدهای كه این موضوع برای اسرائیل و آمریكاییها داشت این بود كه سوریه تا اندازهای از موضوعات مربوط به مقابله با رژیم صهیونیستی و حمایت از مقاومت منصرف میشد.
ایجاد داعش برای تكمیل طرحها و برنامههایی بود كه آمریكا در سال 2000 به عنوان خاورمیانه جدید آن را آغاز كرد تا جغرافیای منطقه را تغییر دهد یا آن را تجزیه كند. نظریههای مختلف و گوناگونی برای تجزیه منطقه به عنوان یك راهبرد در دستور كار آمریكاییها و به عنوان یك نقشه راه مهم قرار گرفت به ویژه نظری كه به عنوان هرج و مرج سازنده معروف است و هیلاری كلینتون در كتاب گزینههای دشوار به آن اشاره میكند و قرار است در كشورهایی كه رویكرد متضاد با منافع آمریكا را پیگیری میكنند و از طریق یك ناامنی هدایت شده، طرحهای آن را به جلو ببرد.
آمریكا در ایجاد داعش و بهره برداری از آن روی همه چیز حساب كرده بود جز عامل بازدارنده و عواملی كه میتوانست به عنوان یك معادله جدید همه رفتار و رویكرد سیاسی آمریكاییها را نابود كند. از این رو میتوان گفت كه تهران نقش بسیار مهم و كلیدی در پایان داعش داشت.
تطبیق گفتمان مقاومت اسلامی با استفاده از تجربیات گذشته انقلاب اسلامی ایران كه در دهههای مختلف در برخورد با بحرانهای گوناگون نظامی و اقتصادی از آن استفاده كرده بود به عنوان یك معادله جدید بر سر راه اجرایی كردن نقشه آمریكاییها برای تغییر جغرافیایی منطقه قرار گرفت.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی با برخورداری از ویژگیهای بی نظیر در منطقه و جهان و محبوبیت در میان ملتهای منطقه و اسلامی در كنار ذكاوت سیاسی و توانمندی نظامی و ایمان استوار مانع مهمی در اجرای توطئهها و سناریوهای آمریكا و صهیونیسم شمار میرفت به ویژه اینكه سردار سلیمانی نقش مهم و اساسی در پایان و نابودی داعش داشت.
مدلهای جدیدی در منطقه بر اساس ضرورت مقابله با داعش شكل گرفت و به همان اندازه كه این گروه تروریستی خطرناك، از حمایت بیشتر برخوردار بود مقابله با آن نیز نیازمند راهبردهای قدرتمندتر بود.
از این رو الگوهای جدید برای مقابله با داعش با تاثیرپذیری از گفتمان اسلامی ایران مانند حشد شعبی و نیروهای مقاومت مردمی در عراق و سوریه شكل گرفت و در كنار ارتشهای این دو كشور و نیز نیروهای مقاومت لبنان و مشاورههای نظامی ایران توانست جغرافیای داعش را برای همیشه در هم بشكند هرچند این موضوع هم اعلام شد كه سرنگونی و سقوط دائمی داعش نیازمند از بین بردن زمینههای فكری و ایدئولوژی این گروه تروریستی است.
البته همواره بر این موضوع نیز تاكید میشود كه آمریكاییها همچنان درصدد بازگرداندن و احیای این گروه تروریستی برای توجیه سیاستهای خود در منطقه میباشند. هرچند در سالگرد پیروزی بر داعش بیشتر گروههای سیاسی عراق و منطقه در این پیروزی خود را سهیم دانستند اما بی تردید نقش راهبردی گروههای مقاومت اسلامی، حشد شعبی، نیروهای مقاومت لبنان و آگاهی مردمی و مرجعیت در عراق و علما در سوریه برجسته بود.