یكی از غصههای اصلی ما این است كه مالكهای جنگ ما شناخته نشد؛ كسانی مثل حسین خرازی را. ما نتوانستیم صیاد شیرازی و آبشناسان را بشناسانیم. اینها جویبارهای جبهههای ما بودند.
گروه دفاعی خبرگزاری تسنیم- 21 خرداد ماه سال 90 در جلسهای با حضور پیشكسوتان جهاد و شهادت و برخی فرماندهان سالهای دفاع مقدس در مسجد ولیعصر(عج) تهران، سردار شهید حاج قاسم سلیمان ی فرمانده وقت نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به بیان سخنانی در خصوص موضوعات مختلف ازجمله سالهای دفاع مقدس، وضعیت جبهه مقاومت در آن ایام و مسئله بیدار یاسلامی كه در آن تاریخ چیزی در حدود 5 ماه از آغاز آن میگذشت پرداخت.
متن سخنرانی شهید سلیمانی كه خبرگزاری تسنیم آن را برای اولین بار منتشر میكند، به شرح زیر است:
به طور طبیعی وقتی ما بچههای جنگ همدیگر را میبینیم، باید برویم در یك حال و هوای دیگری و اگر این اتفاق نیفتد، معلوم میشود كه ما تاثیری بر همدیگر نداریم.
ما چه بخواهیم چه نخواهیم، در راهِ رفتن هستیم. خیلی از دوستان ما رفتهاند. آنهایی كه شهید شدهاند با افتخار رفتند و آنهایی هم كه توانستند آن روح شهادت را به عنوان شهید زنده در خودشان حفظ كنند و بعد رفتند هم با افتخار رفتند. ما هم هر یك با وضعیتی خواهیم رفت و این راهی است كه بازگشت ندارد و همه ما در مسیر آن قرار خواهیم گرفت.
حال سؤال این است كه اگر از ما بپرسند كه در ابتدای ورود به آن دنیا چه میخواهی ببینی، یقینا اگر آدم بخواهد با معرفت جواب دهد، دوست دارد دوستان شهیدش را ببیند. حسن باقری، همت، خرازی، كاظمی!
هركدام از ما رفقای زیادی داریم كه دوست داریم آنها را ببینیم. باید بزرگترین سرمایه ما غم دوستانمان باشد. اگر كسی به معنای حقیقی معرفت داشته باشد، مثل كسی كه دائم عزادار است، باید این غم را در درون خودش حفظ كند.
* واقعیات جنگ بخوبی تفسیر نمیشود
امروز مسئله جنگ در سطوح مختلف و با عبارات گوناگون مطرح میشود. بخشی از جنگ در قالب كمدی و برای خنده ارائه میشود و بخشی نیز به عنوان ابزار سیاسی استفاده میشود ولی حقیقت جنگ و آن چیزی كه واقعیت جنگ است، خوب تفسیر نمیشود. یا ما خودمان خوب آن حقیقت را حس نكردیم كه بتوانیم خوب منعكس كنیم، یا اینكه در بیان آن توجه جدی صورت نمیگیرد.
اگر یك حادثهای بتواند در یك زمان كوتاه یك جامعه را مثل یك انقلاب در ابعاد فرهنگی دگرگون كند و این دگرگونی هم عمیق باشد، باید بگوییم هیچ چیزی به اندازه دفاع مقدس نتوانست جامعه ما را دگرگون كند. آن وجهی كه معارف اساسی شیعه را در جامعه ما به شكل وسیعی منتشر كرد، جنگ بود.
امام(ره) پس از پذیرش قطعنامه 598 فرمودند «ما انقلابمان را صادر كردیم». خب وقتی امام(ره) این حرف را فرمودند، اتفاق ویژهای نیفتاده بود.
به نظر بنده آن چیزی كه به عنوان یك الگوی مجسم به دنیا عرضه شد و بعداً تاثیرات خود را در دنیا گذاشت و اسم آن را میتوان صدور انقلاب گذاشت، جنگ بود.
جنگ پایه اساسی صدور انقلاب ماست. شاید هیچ چیز به اندازه جنگ در تحول داخلی كشور ما در ابعاد فرهنگی (حتی بیش از خود انقلاب) نقش نداشت. تاثیر آن یك تاثیر اساسی و زیربنایی است.
آزادی خرمشهر در سال 61، بعدها تولدهایی داشت كه آن زاد و ولدها اسمش صدور انقلاب نام گرفت.
* یكی از غصههای ما ناشناس ماندن «مالك»های جنگ است
واقعاً یكی از افتخارات عمر ما این است كه امام(ره) را درك كردیم و امام(ره) بالاترین افتخار عمر ماست و من فكر نمیكنم در تمام جامعه ما كسی امام شناستر از مقام معظم رهبری باشد و مصممتر به پیروی از راه و خط امام(ره).
ایشان یك جمله نادر دارند كه میفرمایند: «امام خمینی(ره) بعد از معصومین بینظیر است». خب ما بعد از معصومین خیلی انسانهای بزرگی داشتیم. خیلی از صحابه و امامزادههای بزرگ هستند. انسانهایی مثل مالك اشتر كه البته واقعا باید گفت یكی از غصههای اصلی ما این است كه مالكهای جنگ ما شناخته نشد و ما نتوانستیم آنها را بشناسانیم. كسانی مثل حسین خرازی را. اسم او به عنوان فرمانده لشكر هست ولی آنها چشمه بودند و هرچه جوشید، از اینجا جوشید.
ما نتوانستیم صیاد شیرازی و آبشناسان را بشناسانیم. اینها جویبارهای جبهههای ما بودند.
* امام(ره) در جنگ، اصالت را به دین داد
امام(ره) وقتی بنیصدر را كنار زد، چند پایه اصلی را بر جنگ ما حاكم كرد و دلایل اصلی این پاكی و منزه بودن و معصومیت جنگ همین پایههاست.
امام(ره) در جنگ اصالت را به دین داد. در طول جنگ هیچكس مدعی و چشم انتظار تشویق یا ترفیع نبود. امام این را از جامعه جنگ گرفت تا جنگ پاك بماند. لذا امام بعد از فتح خرمشهر به كسی درجه نداد و فرمود خرمشهر را خدا آزاد كرد. یعنی اصالت را به دین داد.
امام(ره) خدامحوری را در جنگ حاكم كرد. وقتی در عملیات بدر دچار مشكل شده و در جزیره شمالی جمع شدیم و وقتی آقایان رضایی و صیاد خدمت امام(ره) رفتند و آن پیام را آوردند، قبل از آن، در سنگر یك جوششی بود برای یقه گرفتن به خاطر حادثه بدر. امام(ره) فرمودند كه «به من گزارش داده شده كه برخی ناراحت هستند. میخواستم بگویم كه هیچ جای نگرانی نیست. ما كه از ائمه(ع) بالاتر نیستیم. آنها هم بعضی اوقات در ظاهر موفق نبودند. هم امیرالمومنین (ع)، هم امام حسن(ع) و هم امام حسین(ع). ما كه نسبت به مقام اینها چیزی نیستیم. عمده مشیت خداوند است كه هرچه خدا بخواهد مثل عسل شیرین است. باید با آغوش باز پذیرای هرچه او میخواهد باشیم. از هیچ چیز نگران نباشید. محكم باشید. از هم اكنون به فكر عملیات بعد. مطمئن باشید پیروز هستید. امروز هم پیروز هستید. اگر برای رضای خدا باشید شكست نمیخورید.»
تمام روح حاكم بر بیان امام(ره)، «خدا» بود و این باعث شد آن فضای یكپارچه معنوی كه بالاتر از مطاف دور خانه خداست، شكل بگیرد. روح توكل، وحدت و اعتماد به نفس، اركانی بود كه منجر به جاویدان شدن جنگ شد.
من یك بار در بندرعباس برای سخنرانی رفتم. چندتا دختر دانشجو به من نامه نوشتند -دخترهایی كه نه خانواده بچههای جنگ بودند و نه خانواده شهدا- اینها نوشته بودند كه ما 4 تا دوست هستیم كه هركداممان برای خودمان یك فامیلی انتخاب كردیم. من همت هستم. آن دوستم زینالدین است. آن یكی خرازی و دیگری هم كاظمی.
* بعد از دفاع مقدس، حوادث خارق العادهای در جهان اسلام افتاد
امروز برخی میپرسند آیا این حوادثی كه در جهان رخ داده، متاثر از انقلاب ماست؟ آیا اسلامی است یا نه، چیز دیگری است.
خیلیها معتقدند اینها پدیدههای اجتماعی هستند كه به دلیل فساد در كشورها به وجود آمده و آمریكا تنها سر چاه این اعتراضات را برداشته و خودش آن را هدایت میكند. یكی را میبرد، یكی دیگر را میآورد. استدلال و منطقی هم برای آن دارند. اما من معتقدم این نیست. نه من، خیلیها و مهمترین فرد مقام معظم رهبری است كه بارها این را فرمودهاند كه «چه كسی قبول كند یا نكند، این حوادث متاثر از انقلاب اسلامی است.»
خب ما بعد از جنگمان حوادثی داشتیم كه در عالم اسلامی خارقالعاده و در نوع خودشان متحیركننده بودند. این حوادث در جمعبندیهای مادی، غیر قابل شدن بود.
آیا كسی میتواند این را انكار كند كه حزبالله لبنان متاثر از انقلاب ماست؟ و یا اینكه حزبالله پایه اصلیاش متاثر از جنگ ماست؟ ما بزرگترین شهید یا زنده یاد حاج احمد متوسلیان را در راه تاسیس حزب الله دادیم.
اگر قبول داریم كه حزبالله متاثر از انقلاب و دفاع مقدس بود، باید ببینیم عمل حزبالله در جهان عرب به عنوان یك سازمان عربی چه تاثیری داشته؟
حزبالله در سال 2000 اسرائیل را شكست داد. همان زمان خیلیها شبهه كردند كه آیا اسرائیل فرار كرد یا نكرد؟
این شبهه به وجود آمد كه آیا این پیروزی در اثر عمل حزبالله بود یا اسرائیل خسته شد و خودش رها كرد و رفت؟ اما جنگ 33 روزه دیگر این شبهات را باقی نگذاشت.
در جنگ 6 روزه، سه ارتش كشورهای مهم و ثروتمند عربی در 6 روز مقابل اسرائیل شكست خوردند. در جنگ 33 روزه دیگر اسرائیل، اسرائیل 1967 نبود؛ اسرائیل سال 2006 بود كه یك لشكر آن برابری میكرد با توانمندی ارتش اسرائیل در جنگ 6 روزه.
در این جنگ، 33 روز دنیا بر طبل رسانهها میكوبید. رسانههایی كه امروز قدرت زیادی دارند و خدا خواست این طبل زدنها در دنیا بوجود بیاید.
این جنگ (جنگ 33روزه) مثل جنگ 6 روزه نبود كه چیزی مخفی بماند. نقش رسانهها در این جنگها آنقدر زیاد است كه از نقش دولتها هم بیشتر است.
امروز نقش یك تلویزیون بعضا از نقش یك حكومت بیشتر است در ایجاد جنگ روانی و موضوعات دیگر؛ چه در جهت تقویت و چه تضعیف.
امروز وضعیت فرق كرده. خبرنگاران در لابلای این تانكها میلولند و راه میروند و خبر منتشر میكنند و وقایع را نشان میدهند.
همه دنیا امكانات خود را بسیج كرده بود تا پیروزی اسرائیل را جشن بگیرد و از دست حزبالله خلاص شود، اما حزبالله پیروز شد و پیروز صددرصد نظامی هم شد.
خود فرماندهان اسرائیلی اعتراف كردند كه حزبالله در این جنگ مثل یك زلزله 9 ریشتری اسرائیل را الك كرد.
* موشكهای حزب الله ساختمانهای اسرائیل را با دقت میزند
وقتی اولمرت نخست وزیر وقت رژیم اسرائیل اعلام كرد كه برای اولین بار در تاریخ مناقشات اعراب و اسرائیل، همه یا اغلب كشورهای عربی اسرائیل را در جنگ علیه یك سازمان عربی حمایت كردند، این حرف تاریخی و بینظیری بود.
امروز رشد مقاومت مثل دیروز نیست كه سید حسن نصرالله انكار كند و بگوید كه من موشك ندارم. بر عكس خودش اعلام میكند كه من موشكهایی دارم كه میتوانم ساختمانهای شما را با دقت بزنم. میگوید اگر 6 لشكر شما بیاید من دفنش میكنم.
این خیلی اعتماد به نفس میخواهد كه یك سازمانی بیاید و چنین حرفی را بزند. چرا حزبالله چنین اعتماد به نفسی دارد؟ چون از مرحله تهدید و تاثیر از تهدید عبور كرده و نه تنها به مرحله بازدارندگی بلكه به مرحله تهدید دشمن رسیده است.
این حوادث و این همه پیروزی از جانب یك سازمان عربی كه ریاست آن را یك روحانی برعهده دارد، آیا میتواند بر مصر، اردن و دیگر كشورهای عربی تاثیرگذار نباشد؟
* در جنگ 22روزه، خاخامهای یهودی با گریه از غزه عقب رفتند
یا آنچه در فلسطین رخ داد. این حوادث به صورت تسلسلی بر هم تاثیر گذارند. وقتی سال 2000 اتفاق افتاد و اسرائیل از جنوب لبنان فرار كرد، حادثه بعدی، عقبنشینی از غزه بود. به طوری كه خاخامهای یهودی با گریه از غزه عقبنشینی كردند. پس ثمره عقبنشینی از لبنان، عقبنشینی از غزه شد و ثمره پایداری در جنگ 33 روزه پیروزی دیگری در داخل غزه و در جنگ 22 روزه بود.
این اتفاقها در كنار مرزهای مصر افتاد.
جوانان تونسی حرف عجیبی زدند و گفتند ما وقتی شنیدیم كه سید حسن نصرالله میگوید ما 6 لشكر اسرائیل را دفن میكنیم، گفتیم پس ما میتوانیم پلیس بن علی را شكست دهیم. این باور به وجود آمد. دفاع مقدس و انقلاب اسلامی با نام اسلام بر این بیداری اسلامی تاثیر گذاشت و من بعید میدانم كه امروز حادثه مهمی در دنیا بیفتد یا اتفاق افتاده باشد كه به نوعی متاثر از جنگ ما نباشد. چرا میخواهیم این را انكار كنیم؟ این ثروت انقلاب اسلامی است. مال انقلاب اسلامی و خون شهدای ماست. حتی بر فرض اینكه مصریها آن را قبول نكنند.
* بیداری در دنیا بدون انقلاب اسلامی ایران قابل تصور نیست
اصلا میتوان تصور كرد كه بدون انقلاب اسلامی در دنیا اتفاقی در جهت بیداری بیفتد؟ از 1917 كه فروپاشی عثمانی بود تا به حال، همه اتفاقات برای مهار جهان اسلام بوده و تنها حكومتی كه از زیر یوغ صلیبیت خارج شد، جمهوری اسلامی بود و این هنر بزرگ امام(ره) است.
فقط هم تاسیس جمهوری اسلامی نیست بلكه امام(ره) اولین خروج را انجام داد و امروز همه آن چیزهایی كه در دنیا مطرح میكنند مثل حقوق بشر، تروریسم و غیره، هیچ كاربردی در اروپا ندارد؛ تمام كاربردش برای كنترل جهان اسلام است.
* شكست هیمنه اسرائیل و ابهت آمریكا در عراق و افغانستان متاثر از انقلاب اسلامی ایران است
این شكست هیمنه اسرائیل و یا شكست ابهت آمریكا در عراق و افغانستان متاثر از انقلاب اسلامی است. آمریكاییها ادعا میكنند كه ایران، عراق را بلعیده و البته آنها این حرف را برای ایجاد اختلاف به دیگر كشورها میگویند. خب، آمریكا كه با دست چلاق به آنجا نیامد؛ 160 هزار سرباز آورد.
* ایران و مصر میتوانند تاثیر زیادی بر هم داشته باشند
ما معتقدیم آنچه در منطقه در حال اتفاق است، از جنس انقلاب اسلامی و متاثر از دفاع مقدس است. اما از نگاه دیگر اگر بخواهیم ببینیم مثلا مصر چه نسبتی با انقلاب اسلامی دارد، دلیل اصلی كه مبارك اصرار داشت این فاصله بین ایران و مصر وجود داشته باشد، همین است. پارامترهایی وجود دارد كه ایران و مصر میتوانند تاثیر متقابل بسیار زیادی بر هم داشته باشند كه یكی از آنها مذهب است.
درست است كه ما شیعه هستیم و آنها اهل سنت اما مصر مذهب شافعی است كه محب اهل بیت(ع) است. دوم اینكه حدود 9 میلیون نفر اهل تصوف دارد كه در محبت اهل بیت(ع) وضع مشخصی دارند. سوم ساختاری مثل اخوانالمسلمین است كه یك ساختار سیاسی مهم و از محورها و موتورهای اصلی محرك این انقلاب است.
* بنیانگذاران اخوان المسلمین در جمهوری اسلامی قدسیت دارند
بخش مهم از اتفاقاتی كه در عالم عرب به وجود آمده، متاثر از مصر بوده. چه ناسیونالیسم عربی و چه اخوان المسلمین كه آنهم از مصر به جهان عرب منتشر شده است.
بنیانگذاران اخوان المسلمین در جمهوری اسلامی و در تشیع و در نزد بزرگان شیعه قدسیت دارند.
یكی از خیابانهای اصلی ما به نام «حسن البناء» است كه موسس اصلی اخوان المسلمین است. یكی از شخصیتهای مورد احترام در بین علمای دینی ما «سید قطب» است كه یكی از تالیفات مهم حضرت آقا، ترجمه تفسیر كتابهای سیدقطب بوده است. اینها موسس اخوان المسلمین بودند.
جنبش حماس كه امروز یكی از اتهامات اصلیاش همبستگی با جمهوری اسلامی است، شاخه اصلی اخوان المسملین محسوب میشود. دوستان اساسی انقلاب اسلامی مانند اردوغان و گُل در تركیه، احمد شاه مسعود و ربانی در افغانستان، ماهاتیر محمد در مالزی و... شخصیتهای اصلی اخوان المسلمین هستند.
در سطوح گوناگون دیگری هم این نزدیكیها وجود دارد و روشنفكران و نویسندگان مصری زیادی درباره انقلاب اسلامی ایران مطلب نوشتند.
* عملكرد شورای نظامی مصر معیار خوبی برای سنجش و قضاوت نیست
اما اگر بیاییم این طور مطرح كنیم كه شورای نظامی مصر چرا اینگونه عمل میكند، این معیار خوبی برای سنجش نمیتواند باشد. در یمن، بحرین و لیبی هم به همین شكل است. لذا امروز به لطف خدا به نوعی این صدور انقلاب به منصه حقیقی ظهور رسیده و ما باید خدا را شكر كنیم كه خون شهدای ما و تلاشهای امام(ره) نتیجه خودش را نشان داد.
خیلیها سوال میكنند كه ما چرا اینقدر به ایستادگی در مقابل آمریكا اصرار میكنیم؟ آیا نمیشود جمهوری اسلامی لبخندی به آمریكا بزند و خیلی از مشكلات حل شود؟ اگر این ایستادگی جمهوری اسلامی نبود و ما دستمان را در دست آمریكا میگذاشتیم چه كسی میتواند بگوید در دنیا چنین اتفاقاتی كه امروز شاهد هستیم میافتاد؟
این یك واقعیت است كه دیگر پیروزی و شكست ایران در مرز مهران نیست؛ امروز پیروزی و شكست ایران در بغداد و لبنان است. این ثمره بزرگی است كه باید قدر آن را دانست نه اینكه با تحلیلهای گوناگون به مسیر غلط برویم و یا از جایی ناراحت باشیم و آن را به جای دیگری وصل كنیم واین ثمره ارزشمند و ملموس را نادیده بگیریم.
همه ما محاسنمان سفید شده. حالا بعضی رنگ میكنیم ولی فایده ندارد.
یكی از اهل معرفت پولی به كسی داد و گفت مرتب بیا به من بگو تو میمیری. او پول را گرفت و مرتب میآمد و میگفت فلانی! قاسم! تو میمیری. این هم میگفت خیلی خب برو.
مدتی گذشت و دید طرف دیگر خیلی پیگیر نیست. رفت و گفت نه به آنكه گفتی هرروز به تو بگویم میمیری نه به اینكه دیگر پیگری نمیكنی. گفت لازم نیست. امروز یك موی سفید در صورتم دیدم. آن به من میگوید كه تو میمیری. دیگر لازم به گفتن تو نیست.
ما همگی در حال رفتن هستیم. ولی از خدا بخواهیم كه توفیقی بدهد كه اولا با شهادت ما را از این دنیا ببرد، ثانیا ما را با دوستان شهیدمان محشور كند.