صدای جمهوری اسلامی ایران

فرمانده كل ارتش گفت: وقتی داعشی‌ها داشتند به مرزهای ما نزدیك می‌شدند، سردار سلیمانی به این نتیجه رسیده بود كه جنگنده‌های ارتش باید وارد شوند و كار كار اینهاست كه قضیه را فیصله دهند.

گروه دفاعی خبرگزاری تسنیم- پرونده ویژه «هجر حبیب»: امیر سرلشكر سید عبدالرحیم موسوی فرمانده كل ارتش جمهوری اسلامی در گفتگویی تفصیلی با پایگاه اطلاع رسانی ارتش به تحلیل شخصیت شهید سردار سپهبد قاسم سلیمانی در اولین سالگرد شهادت ایشان به دست ارتش تروریستی آمریكا پرداخت كه متن كامل آن را در ادامه می‌خوانید:

** حاصل بذری كه حاج قاسم در منطقه پاشید نابودی نظام سلطه و رژیم صهیونیستی است

* با تشكر از شما امیر كه این وقت را در اختیار ما قرار دادید و قبول زحمت كردید كه در خدمتتان باشیم. با توجه به اینكه در ایام سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی هستیم، اگر اجازه بفرمایید از اینجا شروع كنیم كه آشنایی شما با حاج قاسم سلیمانی از چه زمانی شروع شد؟ باتوجه به اینكه هردو عزیز از فرماندهان باسابقه نیروهای مسلح هستید.

بسم‌الله الرحمن الرحیم. یك سری آشنایی‌هایی كه در دوران دفاع مقدس ایجاد شده سرجای خودش هست و بیشتر مسئولانی كه اكنون در نیروهای مسلح هستند یك بار همدیگر را در دوران جنگ و برنامه‌های آن زمان دیده‌اند، اما شناخت رسمی و نزدیك ما مربوط به حدوداً سال 84 می‌شد و دورانی كه من رئیس ستاد مشترك ارتش شدم و ایشان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران بودند و در شوراهای فرماندهی و جلساتی كه فرماندهان در ستادكل داشتند، همدیگر را می‌دیدیم و باهم تبادل نظر و صحبت‌های معمول نظامی می‌كردیم.

* یكی از موضوعاتی كه درباره عملكرد سردار سلیمانی در دوران فرماندهی نیروی قدس مطرح می‌شود، این بود كه اهمیت و عمق استراتژیك ایران بیشتر شد و اگر زمانی در مرزهای خودمان می‌جنگیدیم اما الان دور از مرزها این كار را می‌كنیم و یك اقدام عاقلانه در نیروهای مسلح این است كه تهدید را دور كنند. نقش ایشان را در این مسئله چطور می‌بینید؟

اینكه شما فرمودید، یك بخشی از نقش سردار سلیمانی در منطقه است. شهید سلیمانی با یك درك درست و عمیق از اهداف انقلاب اسلامی و تدابیر فرمانده معظم كل قوا، میدان اقدام را روبه‌روی خودش می‌دید و برای عمل در این میدان اقدام، طراحی كرد و وارد صحنه شد و طرح‌ها را عملیاتی كرد.

سردار سلیمانی یك بذری را در منطقه كاشت و همه انسان‌هایی كه از ظلم نظام سلطه و شرارت رژیم صهیونیستی به تنگ آمده بودند دور یك پرچم جمع كرد، بدون آنكه آنها را به ارتش یك كشور وابسته كند و پرچمداری را هم به دست خودشان داد. او این بذر را در منطقه پاشید و آبیاری كرد و امروز آن بذر به یك درخت تنومند تبدیل شده كه حاصل آن قطعا فروپاشی نظام سلطه و اضمحلال رژیم صهیونیستی خواهد بود.

شكست‌های سنگین راهبردی كه نظام سلطه به سركردگی آمریكا از عملكرد سردار سلیمانی خورده، موید این ادعاست كه ایشان یك تغییر راهبردی بر كل منطقه صورت دادند كه بعدها آثار آن معلوم می‌شود.

** رژیم صهیونیستی در سرازیری اضمحلال است

نكته مهم این بود كه ایشان با توكل به‌خدا موفق شد پیچیده‌ترین ترفندهای رژیم‌های شیطانی را نقش بر آب كند و آنها را شكست دهد. یك مقداری اگر در نحوه طراحی و سازماندهی به میدان آوردن و مدیریت و سازماندهی داعش مطالعه كنیم، بنظر می‌رسد كه نه تنها در تاریخ معاصر، بلكه در تاریخ ما گروهی به این پیچیدگی نداریم كه همه صاحبان قدرت، سیاست و زرادخانه‌های بین المللی با بكارگیری حتی بخش‌های فرهنگی برای چیزی كه ضد ارزش و ضد فرهنگ است، به میدان بیایند و بخواهند تمام ترتیبات فرهنگی، سیاسی، اعتقادی منطقه را بهم بریزند و منطقه را آنطور كنند كه مورد نظر خودشان است.

اما یك نفر مثل سردار سلیمانی حركت كرد و با كمك و استفاده از همان گروه‌ها كه گفتم، به میدان آمد و این ترفند پیچیده را شكست داد. شكست‌هایی كه نظام سلطه به سركردگی آمریكا و رژیم صهیونیستی خورده اصلا قابل جبران نیست و دیگر نمی‌توانند به مواضعی كه از آن عقب رفتند، دوباره برگردند. برگشتن آمریكا به ده سال و بیست سال پیش اصلا امكان ندارد و مسیر اضمحلال رژیم صهیونیستی در سرازیری است و نمی‌تواند دوباره وارد سربالایی شود. این كار بزرگ را شهید سلیمانی انجام داد.

یك انقلابی با یك رهبرانی مثل حضرت امام و حضرت آقا و یك كشوری مثل ایران و ملتی مثل ملت ما و دانشگاهی مانند دانشگاه دفاع مقدس می‌توانست انسانی در تراز جهانی برای چنین ماموریت بزرگی معرفی كند. بنابراین ایشان یك شخصیت ارزنده‌ی تربیت‌شده‌ی دفاع مقدس بود.

آمریكایی‌ها اشتباه خیلی بزرگی كردند و در روزهای اول بعد از شهادت ایشان هم، این مضمون را زیاد شنیدیم كه «شهید سلیمانی» هراسش برای آمریكایی‌ها از «سردار سلیمانی» بیشتر است. این حرف، حرف درستی است. آنها با این كار غیرعاقلانه آیینه‌ای را شكستند و خودشان مقدمه تكثیر هزاران آئینه‌ را فراهم كردند كه همه آنها ضد رژیم نامشروع صهیونیستی خواهند بود.

** هدف داعش، ایران بود

* شما در صحبت‌هایتان به داعش اشاره كردید. یكی از هداف داعش تهدید امنیت و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی بود و حتی به نزدیك مرزهای ما هم آمدند. شما بعنوان یك فرد نظامی باتجربه، چقدر این پدیده را برای جمهوری اسلامی و منطقه خطرناك می‌دانید؟

در زمان حضور نحس آنها، مردم به اندازه لازم خطرشان را احساس كردند كه چگونه موجوداتی هستند و با چه روش‌هایی اهداف خود را پیش می‌بردند و بغضی كه نسبت به ایرانی‌ها داشتند را فهمیدند.

در این ماجرا -اگرچه شروعش از سوریه و عراق بود، اما- مثل بسیاری از توطئه‌ها، هدفشان ایران و ایرانی بود. این غیرت ایرانی و این ایستادگی ایرانی و ایستادگی الهام بخشی كه ملت ایران دارد، برایشان خطرناك است. یك ملتی كه روی پای خود و با تكیه بر توانایی‌های خودش از زندان نظام سلطه بیرون آمده و بزرگترین دشمن نظام سلطه شده است، اگر به اهدافش برسد، نتیجه آن، پایان كار نظام سلطه خواهد بود، پس هدف از تولید داعش، جمهوری اسلامی بود.

تاكید دین ما و همچنین آئین‌نامه‌های نظامی ما می‌گوید كه اگر بگذاریم دشمن تا آستانه خانه بیاید، طبق مبانی دینی، قطعا ذلیل خواهیم شد. اگر قبل از ورود به حریم خانه جلویش را گرفتیم خیلی راحت‌تر است تا اینكه درون خانه با او بجنگیم. فارغ از مسائل راهبردی كه جنبه‌های سیاسی، اعتقادی و نظامی داشت، این عاقلانه‌ترین و دقیق‌ترین كار بود كه این پدیده در نقطه شروع خود سركوب شود تا به مرزهای ما نزدیك نشوند. البته یكی دوبار تا حدود 20، 30 كیلومتری مرزهای ما نزدیك شدند اما با شدت برخورد شد و دور شدند اما كار دقیق، درست و عاقلانه این بود كه در دورترین نقطه با‌ آنها درگیر شویم.

سردار سلیمانی ضمن نجات مردم عراق و ملت سوریه از شر داعش، شرّ این خطر را از سر مردم ایران كم كرد. اگر آنها پایشان را به كشور ما می‌گذاشتند، وحشی‌گری‌هایشان به مراتب بیشتر از آنی بود كه در كشورهای دیگر انجام دادند.

** جاذبه حاج قاسم در حداكثر ممكن و دافعه او در حداقل لازم بود

* شما در ابتدای مصاحبه به شخصیت مدیریتی حاج قاسم اشاره كردید. افكار عمومی بیشتر ابعاد حماسی و نظامی ایشان را دیده است اما این سوال مهمی است كه ایشان چطور عرصه را مدیریت كرد و در جبهه مقاومت از كشورهای مختلف، آدم‌ها را دور هم جمع كرد؟ چراكه این كار نیازمند شناخت فرهنگ‌های مختلف است.

این نمونه فقط از ایران و دانشگاه دفاع مقدس برمی‌آید. ما شخصیت‌های بزرگ نظامی و سیاسی در طول تاریخ داریم كه خیلی‌هایشان قابل احترام هم بودند و ملت‌‌هایشان هم به آنها افتخار می‌كنند، اما كسی كه مجموع این خصوصیات را داشته باشد كمتر سراغ داریم. یك فردی كه با آن اشراف راهبردی و اشراف اطلاعاتی دقیق و با آن نیرویی كه در دست دارد، این قدرت عظیم را در دست داشته باشد كه می تواند معادلات یك منطقه و بلكه بعضی معادلات فرامنطقه ای را جابجا كند، اما بعد شما می‌بینید این آدم در مقابل یك بچه شهید آن طور متواضع و خاكی و پایین می‌آید كه به راحتی آن بچه دو یا سه ساله با او ارتباط بر قرار می‌كند.

جاذبه در حداكثر ممكن و دافعه در حداقل لازم؛ شما این را در شخصیت شهید سلیمانی می‌دیدید. درمباحث سیاسی كه بعضی وقت‌ها پیش می‌آمد واقعا ایشان یك آدم فراملی بود.

با عالی‌ترین مقامات كشورهایی كه برای خودشان در نظام بین‌الملل دارای جایگاهی هستند نیز به راحتی ارتباط برقرار می‌كرد و به همین ترتیب با یك رزمنده حشد شعبی و یك نیروی داوطلب مردمی در سوریه و یا یك جهادگری كه در خوزستان به سیل زده‌ها كمك می‌كرد.

شرح صدر فوق‌العاده‌ای داشت. یك كار بزرگ در این حد كه او مسئولیتش را داشت، با محدودیت‌ها و ملاحظات و چالش‌های زیادی همراه است، موافق و مخالف زیاد دارد، انواع و اقسام ایده ها مطرح می شود.

* بخصوص محدودیت های امكاناتی

حالا محدودیت‌ها یك طرف، ایده‌های مختلف هم یك طرف. اینكه كسی پیدا شود كه بتواند همه اینها را گوش كند و هیچ كسی را تخطئه نكند و بیرون نیندازد، خدای نكرده -البته ما این رفتار را ندیدیم و برای تقریب به ذهن عرض می‌كنم- مانند برخی كه اگر بخواهد حرفی را رد كند، لبخند معناداری بزند یا یك پوزخندی بزند، اصلا اینطور نبود. در كمال احترام حرف‌های دیگران را ولو مخالف باشد گوش می‌كرد و بعد در عین حالی كه همه عوامل دخیل در مسئله دارد به او به عنوان علمدار میدان فشار می‌آورد، با سعه صدر كار را پیش می‌برد.

وقتی شما در طول دو روز سه بار بین چند كشور رفت و آمد كنید و در این میان كارهای پر چالش میدانی و جلسات متعدد با سیاسیون و جلسات كارشناسی داشته باشید، معلوم است كه بالاخره بی‌خوابی و گرسنگی و فشار‌های عصبی روی آدم تاثیر می‌گذارد اما آنچه كه از او می‌دیدیم و در كلام و تدبیرش، آن خستگی هرگز دریافت نمی‌شد.

** ماجرای معرفی نفرات زبده نیروی زمینی ارتش به حاج قاسم

* در سال‌های اخیر بعد از اینكه موضوع مقابله با گروهك‌های تكفیری در كشورهای اطراف ایران شكل گرفت، فرهنگ و واژگان جدیدی به ادبیات مردم ما اضافه شد به عنوان مدافعان حرم. ما الان می‌بینیم كه از ارتش جمهوری اسلامی ایران هم رزمندگانی داشتیم كه در آن عرصه رفتند و حضور داشتند و بعضا به شهادت رسیدند؛ چیزی كه ممكن است برای افكار عمومی جدید باشد. بفرمایید این موضوع از كجا شكل گرفت و چطور شد كه در این زمینه ارتش و سپاه به یكدیگر رسیدند و ما از ارتش شهدایی داریم كه در حوزه‌های مختلف حضور داشتند و كار كردند. این ارتباط چطور برقرار شد؟

اگر كس دیگری به غیر از شهید سلیمانی بود شاید این ارتباط به این صورت شكل نمی‌گرفت.اولاً اینكه ما به صورت علنی نیرو بفرستیم را خیلی‌ها شاید به صلاح نمی‌دانستند.

به خاطر دارم یكبار یك لیست 17 نفره نوشتم و به حاج قاسم دادم. گفتم این 17 نفر كسانی هستند كه در كردستان، در شرق كشور، در درگیری با طالبان و در درگیری با منافقین و در جنگ تحمیلی حضور داشتند. آدم‌های بسیار با تجربه‌ای هستند و می‌توانند در حوزه مدیریت، فرماندهی و مشاوره مثمرثمر باشند. آن موقع ظهور داعش یك پدیده جدید و ناشناخته‌ای بود و مقابله با آنها مثل هیچكدام از جنگ های گذشته نبود.

* خود شهید سلیمانی هم در یكی از سخنرانی‌هایشان اشاره می‌كنند كه تفاوت این جنگ با هشت سال دفاع مقدس چه بوده است.

بله. من به ایشان عرض كردم كه این افراد هستند. لیست را از من گرفت و یك نگاهی كرد و گفت باید رویش فكر كنیم. آن موقع مقام رسمی كه در این ماجرا مذاكره كند، فرمانده سابق ارتش بودند و من دوستانه با شهید سلیمانی در این مورد صحبت كرده بودم.

مدتی گذشت و بعد از این یك مدت، اولین همكاری‌ها شكل گرفت البته نه به عنوان اینكه ما آنجا برویم و كار عملیاتی انجام دهیم، بلكه برویم و ضمن مشاوره از آن صحنه تجربیاتی بیاندوزیم. گروه كوچكی به آنجا رفتند و برگشتند و بعد گروه دیگری رفتند و برگشتند و بعد از اینكه آمدند و گزارش‌ها را آوردند، این شد مقدمه اینكه پس ما می‌توانیم كمك كنیم و خیلی هم می‌توانیم كمك كنیم.

بعد از آن، برای اینكه نیروها به چه شكل اعزام شوند، مذاكراتی كردیم و كار شروع شد و تعدادی از عناصر داوطلب نیروی زمینی ارتش برای كمك در حوزه های مختلف وارد شدند.

** نقش مهم نیروهوایی ارتش در دفاع از حرم

اما بخش مهمتر آن مربوط به نیروی هوایی بود. خوب نیروی هوایی یك امكان بالقوه و موثری برای این كار بود. آن هم با شرایطی كه كشور سوریه داشت. بالاخره رفتن در چنین فضایی كه صحنه آن معلوم نیست، از دست یك عده خلبان جان بركف كه برای یك همچین فضایی تربیت شدند برمی‌آمد كه شاید ما مشابه آنها را در ارتش‌های دیگر هم نداریم كه بتوانند كارهای این چنینی انجام دهند.

** مشكل ما تعداد زیاد داوطلبان برای اعزام به سوریه بود

* فیلم‌هایی هم در فضای غیررسمی منتشر شد كه هواپیمای پشتیبانی در چه منطقه خطرناكی و در اوج خطر حضور داشتند و من یكجا از قول یكی از فرماندهان ارتش خواندم كه این كار داوطلبان خیلی زیادی هم داشت و اینطور نبوده كه به یك عده دستور بدهند كه شما باید بروید و خیلی بیشتر از آن چیزی كه نیاز بود، دواطلب این كار شدند.

تمام كسانی كه از ارتش جمهوری اسلامی چه در نیروی هوایی و چه زمینی رفتند از بین داوطلبان بودند و بسیاری از داوطلبان هم فرصت رفتن پیدا نكردند. ما آن روزها وقتی به واحدها و یگان‌های مختلف می‌رفتیم، یكی از مشكلاتمان همین درخواست زیاد داوطلبان بود.

من در این دوران خاطره‌ای برایم تداعی شد. در زمان دفاع مقدس در دشت عباس یك بالگرد شینوك آمد و فردی پیاده شد و گفت تعدادی نیروی می‌خواهیم برای یك ماموریت خاص. بالاخره آن فرماندهی كه آنجا بود 20 نفر را برد كه سوار بالگرد كند اما بقیه به او حمله كردند كه تو چرا پارتی‌بازی كردی و بعضی به او حتی بد و بیراه هم می‌گفتند و اجازه نمی‌دادند بالگرد بلند شود. فرمانده مجبور شد به آنها بگوید كه این گروه اول است و شما باید 30 نفر 30 نفر آماده باشید تا بیایم و شما را هم ببریم. یعنی وعده ناصحیح داد تا بتواند آنها را آرام كند.

ما هم چنین وضعیتی داشتیم. در هر واحدی از ارتش كه می‌رفتیم، یكی از موضوعات ما همیشه همین بود و افراد متعددی مراجعه می‌كردند كه ما باید به سوریه برویم. از بین دواطلبان این ماموریت یك تعدادی اعزام شدند، یك تعدادی به شهادت رسیدند و یك تعدادی هم برگشتند و برخی هم مجروح شدند.

** جنگنده های ارتش وارد صحنه شدند

پشتیبانی هوایی كار خیلی مشكلی است. شما باید گاهی بدون اتكا به سامانه‌های مرسوم ناوبری در شب تاریك با چراغ خاموش در باندی كه دو طرف آن در اختیار داعش است و به شما تیراندازی می‌كنند بنشینید. بسیاری از این هواپیماهای ما با تفنگ به سمت آنها تیراندازی شده است. این‌ها كارهای خیلی بزرگی بود كه آنجا انجام شد و در زمان خود، فداكاری های آنان گفته خواهد شد.

علاوه بر این، وقتی داعشی‌ها داشتند به مرزهای ما نزدیك می‌شدند، سردار سلیمانی به این نتیجه رسیده بود كه جنگنده‌های ارتش باید وارد شوند و كار كار اینهاست كه قضیه را فیصله دهند.

این كه یك كسی با این روحیه، ارتش را هم شریك كند، یكی از نقاط عطف بود كه از شهید سلیمانی برمی‌آمد و برای ارتش هم تجربه بسیار بزرگی بود كه توان و نقش ما را در این ماجرا روشن كرد.

** دلیل حضور نیروهای ایرانی در عراق و سوریه

* ما در مواجه با این موضوع یعنی نقش ایران در كمك به كشورهایی نظیر سوریه و عراق، مشاهده می‌كنیم كه برخی سعی دارند این حضور ایران را یك نوع دخالت در كشورهای دیگر جلوه دهند اما وقتی نگاه می‌كنیم، تفاوت‌هایی بین این حضور و مثلا حضور آمریكایی‌ها در كشورهای دیگر وجود دارد مثلا اینكه حضور ایران به دعوت دولت‌های رسمی آن كشورها بوده است. لطفاً یك مقدار درباره این تفاوت حضور توضیح بفرمایید.

عمده تفاوت همین است كه آن كشورها هم دولت و هم مردمشان رسما وعلنی از ما دعوت كردند. همین الان هم برای اینكه یك وقت با دستكاری در حرف‌های ما برای آن ملت‌ها سوء برداشت ایجاد نكنند، خیلی نمی‌توانیم این را برملا كنیم كه نیروی قدس در نجات این كشورها چه كرد اما خودشان می‌گویند كه كشور ما را اینها نجات دادند.

آنها درخواست كردند و روابطشان با سردار سلیمانی و الان با سردار قاآنی نسبت به روابط معمول سیاسی با سایر كشورها متفاوت است.

یعنی یك عده تروریست وحشی بی‌سابقه كه مشابه آن را شاید كمتر در تاریخ ببینیم، در یك كشوری ریختند و به ناموس و بچه و اموال و افكار و اعتقادات مردم رحم نكردند و یك موجی از وحشت و ترور در یك كشور راه انداختند. این طرف، یك عده هم آمدند و بدون هیچ چشم‌داشتی در مقابل تروریست‌هایی كه آنگونه با مردم برخورد می‌كردند، جنگیدند و ایستادند. هیچ ادعایی هم نداشتند. این‌ها با آن آمریكایی‌هایی كه آمدند و مداخله كردند، زمین تا آسمان تفاوت دارند. آن‌ها نیامده شرط گذاشتند كه فلانی و فلانی برود و این افراد باشند. نتیجه‌اش هم این شد كه بر اساس اسناد و مدارك، با تمام قدرت به تروریست‌ها كمك ‌كردند.

* خودشان هم اعلام كردند كه در پشتیبانی از تروریست‌ها نقش داشتند.

بله. تا یك مدت به روی خود نمی‌آوردند، تایید و تكذیب هم نمی‌كردند. اما پس از مدتی تایید كردند. از این رو رفتار آمریكا كاملا متفاوت با آن كشوری است كه آمده و در برابر تروریست‌های وحشی، از مردم مظلوم و بی‌پناه دفاع می‌كند. آنها آمدند تا یك حكومت را با هر قصد و هدفی به هم بریزند و ذخایر آن را هم تحت تسلط بگیرند. البته هنوز در بخش‌هایی به دزدی‌های خود ادامه می‌دهند.

كشورهایی كه خودشان بزرگترین تروریست‌ها، دزدها و سرگردنه بگیرهای عالم هستند، برای كسب منافع‌شان به سوریه رفتند و هر كدام به دنبال غنیمتی در آنجا گشتند. این‌ها با ایران تفاوت اساسی دارند كه ابتدا اقدام به سازماندهی مردم آن كشور كرد. هرجایی كه خلاء وجود داشت و هنوز آن بخش كامل نشده بود، از عزیزان خود استفاده كرد.

شهید همدانی، عزیز ما و مورد علاقه همه ما بود. ما برای چه این عزیز را تقدیم كردیم؟ در مجموعه ارتش نیز شهدای عزیزی همچون ذوالفقارنسب، قوطاسلو، همتی، شیبك، جودی ثانی، یداللهی، زرهرن و شهید مرادی تقدیم كردیم. این‌ها برای ما و كشور ما عزیز هستند، اما آنجایی كه دیدیم خلایی وجود دارد، آن خلاء را با وجود این عزیزان پر كردیم.

البته سردار سلیمانی به دنبال این بود كه از میان خود آن‌ها افرادی پیدا كند تا جایگزین این افراد شوند و خودشان مسئولیت‌شان را برعهده بگیرند. به مرور زمان نیز آن‌ها نقش و حضور بیشتری پیدا كردند، به مرور كار به جایی رسید كه نیروهای ما تنها مسئولیت مستشاری برعهده داشتند.

ما به سوریه نرفته بودیم كه كشورگشایی كنیم و از غنایم آن كشور استفاده كنیم. ما به آنجا نرفته بودیم تا حكومت را تغییر بدهیم و علیه مردم آنجا عمل كنیم. ما به دعوت رسمی و خواست مردم آن كشور و برای دفاع از مردم‌ مظلوم سوریه در مقابل یك عده تروریست وحشی به آنجا رفتیم.

** ترور حاج قاسم ناشی از بی‌خردی و بن‌بست در حاكمیت آمریكا بود

* شما در سخنان‌تان عنوان كردید كه آمریكایی‌ها با این اقدام تروریستی كه انجام دادند، مرتكب اشتباه شدند. بسیار كم‌سابقه است كه یك كشور دست به ترور رسمی بزند، آن هم یك مقام رسمی را كه به صورت رسمی به یك كشور ثالث سفر كرده است، ترور كند و عالی‌ترین مقام آن كشور یعنی رئیس‌جمهورش هم اعلام كند آن‌ها این كار را انجام داده‌اند. بفرمایید كه شما با چه تحلیلی عنوان می‌كنید كه اقدام آمریكایی‌ها بی‌خردانه بود؟ این اقدام چه تبعاتی برای آمریكا خواهد داشت؟ و به نظر شما آمریكا با این اقدام چه منافعی را دنبال می‌كرد؟

اگرچه ممكن است برخی با ملاحظاتی كه دارند یا ترسی كه دارند، اعلام نكنند، اما همه مجامع بین‌المللی، همه انسان‌ها و همه كشورها این كار را مردود و بی‌خردانه و غیر انسانی می‌دانند.

اینكه یك كشور با ارتشش، میهمان یك كشور دیگر را ترور كند، هیچگاه مورد تایید نیست. این نهایت عجز، درماندگی، بی‌تدبیری و به بن‌بست رسیدن راهكارهای عاقلانه در نظام آمریكاست و به عبارت دیگر این یك علامت بزرگ از شروع سقوط نظام آمریكاست.

كار آمریكا به جایی رسیده است كه رئیس‌جمهور آن، فرماندهی انجام یك امر ناپسند را بر عهده می‌گیرد و اعلام هم می‌كند. این سقوط تمامی ارزش‌های مورد تایید جامعه بین‌المللی، مردم آگاه، حقوق‌دانان، دانشمندان و صاحب‌نظران در آمریكاست. هیچ كس این را تایید نمی‌كند. برخی ممكن است از روی ترس یا ملاحظات دیگر این را بیان نكنند، اما همه می‌دانند این كار غلط، احمقانه و ناشی از بی‌خردی مطلق و به بن‌بست رسیدن كامل آمریكایی‌هاست.

آمریكایی‌ها اگر این توانایی را داشتند كه یك كار عاقلانه و با حساب و كتاب انجام بدهند، قطعاً انجام می‌دادند. ترور سردار سلیمانی را نه آن روزی كه این كار را كردند، كسی تایید كرد، نه بعد از آن تا به امروز كسی تایید كرده است و نه در آینده كسی این را تایید خواهد كرد. این تنها نشانه به بن‌بست رسیدن، بی‌خردی و بی‌تدبیری سردمداران نظام آمریكاست.

سردار سلیمانی در زمان حیاتشان، ثمرات بسیاری داشتند و خیلی موثر بودند. ایشان نقش تعیین‌كننده و اصلی در رابطه با پا گرفتن شجره طیبه مقاومت در منطقه داشتند. با شهادتشان، رفتار و مدرسه‌ای شكل گرفته كه رهبر انقلاب از آن به عنوان مكتب یاد كردند. این مكتب تازه تربیت كردن انسان‌ها را آغاز كرده‌ است.

تا پیش از شهادت سردار سلیمانی، شما به یاد دارید یكی از شخصیت‌هایی كه مورد علاقه همه بود و به هر روستایی كه می‌رفتید و حتی با بچه مدرسه‌ای‌های آن صحبت می‌كردید، او را دوست داشتند، شهید صیادشیرازی بود. مردم نسبت به او علاقه نشان می‌دادند، هرچند الگوی شهید صیاد شاید كمتر به بیرون از ایران سرایت پیدا كرده باشد، اما الگوی شهید سلیمانی به تمامی كشورهای منطقه و حتی خارج از منطقه و كشورهایی صادر شد كه ممكن است از نظر مذهبی هم‌مسلك ما هم نباشند، اما از نظر دفاع از حق و مقابله با باطل، دفاع از مظلوم، ایستادگی در برابر ظالم و نظام سلطه‌ای كه همه را برده و بنده‌ی خود می‌داند، هم عقیده هستند و معتقدند كه باید ایستاد و از شخصیت، شان، آقایی، انسانیت و ملت خود دفاع كرد. اكنون كه دیدند یك نفر از ایران سر بلند كرده است، جان گرفتند. با ترور سردار سلیمانی آن‌هایی كه او را نمی‌شناختند هم ایشان را شناختند.

جنس شهادت سردار سلیمانی عاشورایی است. یزیدی‌ها به خیال خودشان همه را شهید و حذف كردند. یكی از اهدافی كه سپاهیان عمر سعد دنبال می‌كردند و با اسب بر روی جنازه‌های مطهر شهدای كربلا تاختند، این بود كه می‌خواستند هیچ آثاری از آنان باقی نماند، اما اینگونه نشد و ندای كربلا نه تنها به همه عالم كه به همه تاریخ رسید.

تا قیامت راه امام حسین (ع) و عاشورا برای آن‌هایی كه ایده‌هایی همچون سردار سلیمانی در سر دارند، روشن است. یك دست‌پرورده مكتب عاشورا و مكتب امام حسین (ع) به نام سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، خودش یك مكتب می‌شود. از قدیم چنین ایده‌هایی در درون جوامع و در درون ملل و اقوام وجود داشته است، اما چون نمی‌دانستند چه باید بكنند، سركوب شدند و از بین رفت. اما امروز یك نفر آمد، قد علم كرد و اثبات كرد كه می‌شود با توكل بر خدا و با اعتماد به نفس به آنجایی كه مدنظر است، رسید. این سنت تاریخ است.

تصور این بود كه با به آتش انداختن ابراهیم(ع)، ابراهیم پایان خواهد یافت، اما او پایان نداشت و آن نمرود بود كه پایان یافت. فرعون بود كه پایان یافت. آن كس كه فكر می‌كرد، در منطقه‌ای كه هیچ شهری در اطرافش نیست و در یك بیابان برهوت و در یك نیم روز نام اباعبدالله الحسین (ع) را می‌تواند خاموش ‌كند و از بین ‌ببرد، خودش، دودمانش و فكرش از بین رفت.

دشمن فكر كرد كه با زدن سردار سلیمانی، كلید اصلی مقاومت خاموش خواهد شد. اما اینگونه نشد و در هر جایی، یك سلیمانی سر بر آورد. مانند اینكه یك دیوانه یك آینه قدی را با سنگ بزند تا آن آینه شعاع خورشید را منعكس نكند، در حالی كه هر تكه از آن آینه كه بر زمین افتاده است، خود یك آینه دیگر است و شعاع خورشید را منعكس می‌كند.

آمریكایی‌ها در كمال بی‌خردی مسیر اضمحلال خود را طی می‌كنند. سرعت خود را برای زوال تسریع بخشیده‌اند. آن‌ها به جز خودشان نباید كسی را سرزنش كنند.

** ترس از انتقام، آمریكایی‌ها را رها نخواهد كرد

* امیر بفرمایید كه این ترور چه تبعاتی برای آمریكایی‌ها خواهد داشت. به هر حال از یك سال پیش ترسی در بین آمریكایی‌ها و متحدانشان به وجود آمده است، اینكه انتقام سخت چه خواهد بود و چه خواهد شد؟ و سوال دیگر این است كه خود این ترس چه تبعاتی برای آمریكایی‌ها خواهد داشت؟

ترس از انتقام، آمریكایی‌ها، صهیونیست‌ها و آن‌هایی كه این‌ها را همراهی كردند و عمله آن‌ها شدند، رها نخواهد كرد.

شما در این یك سال گذشته هم می‌بینید كه از این دست، شمشیر و پتكی كه بالا رفته در وحشت هستند. آنها می‌دانند كه جمهوری اسلامی ایران و مقام معظم رهبری در حرفی كه می‌زنند جدی هستند و به وعده‌ای كه دادند عمل می‌كنند. تاریخ چهل ساله ما و رفتاری كه امام در رابطه با جنگ تحمیلی و بیرون كردن شاه داشتند این را نشان داده است؛ به همین خاطر این هراس برای آنها وجود دارد و یك سال است كه منتظرند كه ضربه انتقام شهید سلیمانی كجا دامن آنها را خواهد گرفت و مغز كدامشان با ضربه انتقام پریشان خواهد شد.

البته همانطور كه بزرگان ما هم گفتند، اصلا هیچ كس در آمریكا و در رژیم صهیونیستی وجود ندارد كه بگوییم مثلا زدن او جبران خون شهید سلیمانی خواهد شد. اصلا خاك پای نه سردار سلیمانی ما، بلكه خاك پای مدافعان حرم هم نمی‌شوند و اصلا ارزش ندارند.

جبران این كار آنها همین اتفاقی است كه بعضی سرچشمه‌هایش پیدا شده و یك نمونه اینكه اینها از عراق و منطقه بیرون بروند. این ظاهر كار است در واقع باطنش این است كه دست و پای سلطه را جمع كنید و آنها بدانند كه دوران سلطه‌گری و سلطه‌پذیری به پایان رسیده و این بخشی از آن انتقامی است كه ما داریم درباره آن صحبت می كنیم.

انتقام از آمریكایی‌ها و رژیم صهیونیستی، به ثمر رساندن هدف سردار سلیمانی است. هدف ایشان این بود كه نظام سلطه را از جهان برچیند و اضمحلال رژیم صهیونیستی را تسریع كند.

من لازم است در این خصوص یك توضیحی بدهم؛ اگرچه ممكن است هركس در كش و قوس‌های نظامی‌گری ضربه‌ای بخورد و یا به طرف مقابل ضربه‌ای بزند، اما آنچه ما می‌گوییم، سنت تاریخ است كه رژیمی مثل رژیم صهیونیستی را به اضمحلال نزدیك می‌كند. آنها خودشان این مسیر را دنبال می‌كنند و مسیری كه انتخاب كردند، ناگزیر آنها را به قعر سقوط می‌برد و سردار سلیمانی هم دلش می‌خواست این مسئله تسریع شود. اگر یك روز زودتر هم این سایه شوم برداشته شود به نفع ملت‌هاست. همین دستپاچگی و به بن بست رسیدن آمریكایی‌ها و اینكه می‌گویند چه كنیم، مثل همان نفرین قدیمی است كه می‌گویند خدا طرف را به چه كنم چه كنم انداخته است. الان آمریكایی‌ها هم به همچین بلایی دچار شدند و همین آنها را دچار سردرگمی كرده. این خودش یكی از تبعات انتقام است.

همه اینها به همراه قدرت گرفتن و اقتدار روز افزونی است كه به كوری چشم دشمنان جمهوری اسلامی ایران علی رغم هر آن چیزی كه در عرصه‌های علمی، فناوری، فرهنگی یا رشد جوانان و رویش‌های انقلاب می‌خواستند از پیشرفتش جلوگیری كنند بیش از آنچه خودمان انتظارش را داشتیم دارد اتفاق می افتد‌. البته ما در یك جنگی هستیم كه در این جنگ وقت‌هایی لطمه می‌خوریم یا در سختی زندگی می‌كنیم. ملت ما به خاطر شرایط اقتصادی در شرایط سختی هستند اما این شرایطی نیست كه پایداری طولانی داشته باشد و حتما با همان روحیه و توانی كه تاكنون ملت از آن عبور كرده از این شرایط هم عبور خواهد كرد و روزهای بهتری خواهیم داشت. آمریكایی ها نیز به دست خودشان و ملت های منطقه آن چیزی كه سردار سلیمانی دنبال می كرد كه فروپاشی نظام سلطه بود، دچارش خواهند شد و به احتمال زیاد خیلی دیر نخواهد بود.

* به عنوان سوال آخر، شما چطور از شهادت سردار سلیمانی مطلع شدید و چه احساسی با شنیدن این خبر داشتید؟

معمولا ساعت به ساعت آخرین فعل و انفعالات اطلاعاتی را به ما می‌دهند. همان شب شاید نیم ساعت بعد بود كه من این خبر را متوجه شدم.

هر زمانی كه كسی لباس بسیجی و نظامی‌گری به تن می‌كند بدون تعارف نسبت به اكثرشان این حالت را داریم كه آماده‌ایم تا هر روز خبر شهادت هركدامشان را بشنویم. وقتی كسی این لباس را پوشید، یعنی لباس شهادت را پوشیده و در صف ایستاده است.

بعد از خبر شهادت هركدام از دوستانمان آنچه كه فوراً به ذهن ما خطور می‌كند این است كه او هم به هدفش رسید و حالا نفر بعدی چه كسی خواهد بود؟ اما طبیعتا وقتی خبر شهادت‌ها را می‌شنویم یك احساس فقدان و احساس از دست دادن برادر، گاهی احساس از دست دادن پشتوانه، دوست و امید به قلب آدم نیز خطور می‌كند. پذیرش این موضوع برای ما سخت نیست اما دردناك است. شنیدن این اخبار برایمان غیر منتظره نیست اما واقعا دردناك است و از جهات مختلف غصه می‌خوریم.

خاطرم هست وقتی خبر شهادت شهید شوشتری را شنیدم به محض شنیدن خبر گفتم: «ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون، او به مقصدها رسید و ما هنوز آواره ایم». به هر حال ما می‌دانیم كه پاداش این افرا به جز شهادت هیچ چیزی نیست و چیزی نمی‌تواند پاداش به خاتمه كار آنها باشد.

یادم هست وقتی كه خبر شهادت شهید صیاد را شنیدم، اول به ما گفتند حادثه‌ای برای ایشان پیش آمده است. من گفتم محال است كه ایشان در یك حادثه كشته شده باشند، بعد از آن اعلام كردند كه ایشان ترور شده‌اند. یعنی در نهایت، مهری كه در كارنامه این افراد صادق و خالص در لباس بسیجی، نظامی و پاسداری باید باشد، مهر شهادت است.

البته ما دلمان می‌خواهد آنها هشتاد سال تا صد سال باشند و از حضورشان استفاده كنیم. دوست داریم آنها سالیان بیشتری این علم را نگه دارند و افراد بیشتری را هدایت كنند اما خداوند بهتر از همه ما می‌داند كه چطور باید این جهان را اداره كند و ما هم به مقدرات خداوند راضی هستیم و چاره‌ای هم نداریم كه صبوری كنیم و باید برای ادامه هدف آنها تلاش كنیم.

مرتبط با این خبر

  • روایت علی لاریجانی از نمایشی منقلب‌كننده / حاج‌قاسم از چه چیز خسته بود؟

  • تبیین تمام عیار فرهنگ دفاع مقدس با كوتاهی مواجه بوده است

  • «شهید غوابش» مدافع حرمی كه از مسجد رشد كرد/بابا عاقبت به خیر شد

  • اقدام پارلمان اروپا علیه سپاه بدعتی در قواعد بین الملل است

  • رشد شعر آئینی و شعر دفاع مقدس چشم‌گیر بوده است

  • استاندار كردستان: گرامیداشت شهدا مانع تحریف دشمنان از وقایع دفاع مقدس می‌شود

  • ترویج فرهنگ ایثار و شهادت هدف همایش «بانوی مهر»/ حضور بانوانی از آمریكا و كانادا در این همایش

  • سردار نقدی: استمرار راه شهید سلیمانی با تأمین نیازهای مردم/ «اصناف» قهرمانان جنگ اقتصادی هستند

  • سرلشكر سلامی: لشكری كه شهید دقایقی ساخت پایه گذار حشدالشعبی در عراق شد

  • رهبرانقلاب: در كشور به اتحاد كلمه و همدلی نیاز داریم