صدای جمهوری اسلامی ایران

حضرت آقا نامه‌ای به حاج قاسم دارد كه می‌نویسد «تو كه به عراق و سوریه می‌روی، من نگران جان تو هستم؛ مواظبت كن». حاج قاسم به آقا پاسخ می‌دهد: «جان من چه قابل كه شما را نگران كند؟ جان من هزاران بار فدای جان شما»

خبرگزاری فارس ـ گروه حج و زیارت ـ مریم‌سادات آجودانی: یك سال از فراق حاج قاسم گذشت و در این مدت، یك لحظه هم در دل‌های نه تنها ملت ایران بلكه همه آزادی‌خواهان جهان، داغ شهادت سردار دل‌‌ها خاموش نشد. هرچه كه در سال‌های حیاتش از او چیزی نشنیده‌ بودیم، در این مدت از این شهید مقاومت گفتیم و شنیدیم، اما هر بار ابعادی دیگر از زوایای شخصیتی سردار سلیمانی برایمان هویدا شد.

شخصیتی پررمز و راه كه به گفته همرزمان و نزدیكانش نگاهی همه جانبه داشت. به سراغ حجت‌الاسلام علی شیرازی، نماینده سابق ولی‌فقیه در سپاه قدس رفتیم؛ كسی كه از دوران جنگ تحمیلی با سردار قاسم سلیمانی آشنا می‌شود و پس از مدتی به عنوان مسؤول تبلیغات لشكر ثارالله در كنار ایشان خدمت می‌كند و در حدود یك دهه نیز در نیروی قدس همراه مرد میدان می‌شود. در ادامه مشروح گفت‌وگوی فارس با حجت‌الاسلام «علی شیرازی» مسؤول دفتر نمایندگی ولی‌فقیه در قرارگاه ثارالله را می‌خوانیم:

آقای شیرازی! آشنایی شما با سردار سلیمانی به دوران دفاع مقدس برمی‌گردد. اولین بار چگونه و كجا با یكدیگر آشنا شدید؟

سال 61 قبل از عملیات بیت‌المقدس، من وارد تیپ ثارالله و از تهران به اهواز اعزام شدم و از همانجا من و حاج قاسم با هم آشنا شدیم. ما در تیپ ثارالله و بعد هم لشكر ثارالله ارتباط عملیاتی داشتیم. از فروردین سال 65 من مسوول تبلیغات لشكر ثارالله شدم و ارتباطم با سردار سلیمانی بیشتر و ایشان فرمانده ما شد. تا پایان جنگ در لشكر بودم و بعد هم ارتباط استمرار داشت و در دوران جنگ ارتباط خانوادگی با هم برقرار كردیم. هشت سال اخیر هم در نیروی قدس با فرماندهی حاج قاسم در كنار ایشان بودم.

ارتباط خانوادگی كه اشاره كردید، چگونه شكل گرفت؟

دوران جبهه وقتی به اهواز رفتم، دو ماه بعد خانواده را به اهواز بردم. در هتل فجر كنار رود كارون یك اتاق برای حاج قاسم بود. ایشان وقتی با خانواده از اهواز به كرمان می‌رفتند، من با خانواده به این اتاق می‌رفتم و با توجه به اینكه در یك هتل بودیم ارتباط خانوادگی شكل گرفت.

حاج قاسم گاهی در 15 روز 10 ساعت می‌خوابید

شما علاوه بر دوران جنگ كه به واسطه مسؤول تبلیغات كشور با سردار سلیمانی همراه بودید، در نیروی قدس نیز با ایشان ارتباط نزدیكی داشتید. به نظر شما چه ویژگی در حاج قاسم بود كه او را از سایر فرماندهان متمایز می‌كرد و بسیاری از فرزندان شهدا با شهادت سردار دل‌ها می‌گفتند ما دوباره یتیم شدیم.

ایشان ویژگی‌های خاصی داشت. یكی از آنها توجه به همه جوانب بود. من با فرماندهان زیادی كار كردم، چه در دوران جنگ و چه بعد از آن. كمتر فرمانده‌ای را دیدم كه همه جانبه‌نگر باشد. مثلا در بُعد نظامی، نظر می‌داد، از طرفی هم به مردم و بچه‌ها و حتی به غذای گرم داخل خط و پشتیبانی و مشكلات آنها توجه داشت. حاج قاسم معمولاً قبل از عملیات دو سه ماه درگیر طراحی و آماده‌سازی نیرو برای اجرای عملیات بود. 4 دی سال 65 عملیات كربلای 4 صورت گرفت و 18 دی ماه عملیات كربلای 5 بود و این عملیات‌ها استمرار داشت و حاج قاسم شبانه روز در عملیات‌ها بود تا اینكه اوایل فروردین سال 66 عملیات تمام می‌شود. فرماندهی كه حدود 6 ماه شبانه روز در میدان بود، بعد از عملیات باید استراحتی كند، اما ایشان بعد از اتمام عملیات‌ها به بازدید خانواده‌های شهدا می‌رفت.

گاهی می‌شد كه در دوران جنگ سه تا چهار روز نمی‌خوابید. البته مربوط به آن زمان نبود، بلكه حتی در نیروی قدس هم كه مسؤولیت داشت، در جبهه سوریه و عراق همین طور بود. آقای پورجعفری كه همیشه همراه حاج قاسم بود، می‌گفت گاهی در سفرهایی 15 روزه، شاید حاج قاسم 10 ساعت هم نمی‌خوابید.

تشویق حاج قاسم به ازدواج فرزندان شهدا

ویژگی خاص ایشان كه همیشه من غبطه می‌خوردم این بود كه حاج قاسم نه تنها دوران جنگ، بلكه بعد از آن و تا پایان عمر، ارتباطش با بچه‌های شهدای لشكر ثارالله قطع نشد. ما هیچ كسی را مثل حاج قاسم نداشتیم كه به خانه‌های شهدای لشكر برود و حتی به فكر شغل بچه‌های شهدای كرمان هم باشد. حدود 50 نفر از بچه‌های كرمان خلبان شدند. حاج قاسم بچه‌ها شهدا را به هم نزدیك می‌كرد و آنها را حتی تشویق به ازدواج می‌كرد.

حاج قاسم ارتباطش را با تمام فرماندهان لشكر ثارالله بعد از 30 سال همچنان حفظ كرد و سالی دو سه بار همه را جمع می‌كرد و جلسه داشت. همه باز هم ایشان را فرمانده خود می‌دانستند. مثلا ایام فاطمیه همه در بیت الزهرا (س) كرمان جمع می‌شدند و بعد از روضه می‌نشستند و درد دل می‌كردند. سردار سلیمانی فرماندهی بود كه اشرافش را به نیروهای لشكر ثارالله داشت و بعد هم در كنار آنها، با بچه های نیروی قدس و شهدای مدافع حرم این ارتباط حفظ شد.

شهیدی كه حاج قاسم می‌گفت مردم از مرقد او حاجت می‌گیرند

حاج قاسم از هر فرصتی برای دیدار با خانواده شهدا استفاده می‌كرد و شما هم گاهی در این دیدارها حضور داشتید. ایشان در دیدار با خانواده شهدا به چه نكاتی اشاره می‌كردند؟

یك روحانی در لشكر ثارالله و گردان غواص بود كه در عملیات كربلای 4 شهید شد و پیكرش بعد از سال‌ها با غواص‌ها برگشت. بعد كه پیكر این شهید آمد، دو بار من با حاج قاسم منزل این شهید رفتم كه حاج قاسم سفارش می‌كرد و می‌گفت: «قدر باباتونو بدونین». عظمت پدرشان را ترسیم می‌كرد تا بدانند كه فرزند چه كسی بودند. بیشتر فرزندان شهدا از حاج قاسم نامه دارد. به دختر شهید مغفوری نامه می‌نویسد و می‌گوید: «من افتخار می‌كنم رفیق بابای تو بودم كه جزو عرفای لشكر ثارالله بود و كرمانی‌ها از مرقد او حاجت می‌گیرند». شهید مغفوری هم مسؤول بسیج كرمان بود، هم فرمانده سپاه كرمان و از عرفا.

واكنش حاج قاسم به بلند كردن فرزند شهید از روی صندلی

واكنش خانواده شهدا با حضور حاج قاسم در منزل‌شان چه بود؟

بیشتر دوست داشتند حاج قاسم را ببینند و با او عكس بیندازند. برنامه‌ای داشتیم در تهران به طوری كه حدود 3 هزار نفر از خانواده شهدا را محضر رهبری بردیم. هر برنامه‌ای می‌گذاشتیم برنامه معنوی و فرهنگی بود. یكی از برنامه‌ها دیدار با حاج قاسم بود. حاج قاسم آمد سخنرانی كرد و كنارش یك صندلی بود كه بچه شهید آمد روی صندلی كنار حاج قاسم نشست. یكی از آقایان بچه شهید را بلند كرد تا یكی از مسؤولان بنشیند. حاج قاسم گفت: «چرا بلندش كردی؟ این هم شخصیت است». بعد فرزند شهید را صدا زد و همانجا نشاند. سخنرانی حاج قاسم كه تمام شد، من به خانواده‌ها گفتم كه ایشان كار دارند و راهی باز كنید و اجازه دهید حاج قاسم برود. تا این حرف را زدم، كوچك و بزرگ سمت حاج قاسم هجوم آوردند و ازدحام جمعیت مانع حركت حاج قاسم شد تا اینكه ایشان را به سمت خروجی هدایت كردیم. بعد از این اتفاق، اولین چیزی به من گفت این بود كه «شیرازی امروز می‌خواستی مرا به كشتن بدهی». فرزندان شهدا واقعا عاشق حاج قاسم بودند. محبتی كه به آنها می‌كرد، باعث شده بود كه به سمتش جذب شوند. بعید می‌دانم روزی می‌گذشت كه حاج قاسم با بچه‌های شهدا حرف نزده باشد، حتی اگر در سوریه و لبنان و عراق بود.

وقتی رهبری از شنیدن ازدواج همسران شهدا خوشحال می‌شد/ ماجرای خواندن خطبه عقد توسط حضرت آقا به صورت حضوری

یكی از توصیه‌‎هایی كه حاج قاسم به خانواده شهدا به ویژه شهدای مدافع حرم داشت، ازدواج مجدد همسران شهدا بود كه به نوبه خود یك پیشنهاد جسورانه به شمار می‌رفت.

ما یك فرمول داریم فرمول الهی. حاج قاسم بر اساس فرمول الهی عمل می‌كرد و كاری نداشت كسی خوشش می‌آید یا نه. همیشه فكر می‌كرد كه تكلیف شرعی چیست و اسلام و رهبری چه می‌گوید. آقا در دیدار خانواده شهدا توصیه می‌كرد كه «همسران شهدا جوان هستند باید ازدواج كنند». چند بار در این دیدارها همسر شهدا گفتند ما با برادر شوهرمان ازدواج كردیم. حضرت آقا فرمودند «وقتی می‌شنوم ازدواج كردید، به ویژه با برادر شوهرتان خوشحال می‌شوم». در یكی از دیدارها همسر یكی از شهدا كه می‌خواست با برادر شوهرش ازدواج كند، به من گفت: «می‌شود برادر شوهرم كه می‌خواهیم ازدواج كنیم هم به این دیدار بیاید؟» كه ما هم موافقت كردیم. حضرت آقا چند سالی است كه عقد حضوری نمی‌خواند و تلفنی عقد می‌كند. همسر شهید در آن دیدار به آقا گفت: «می‌شود شما عقد ما را بخوانید؟» آقا فرمودند: «من عقد حضوری نمی‎خوانم؛ اما عقد شما را می‌خوانم». معمولا هم عقد باید محضری شود، بعد آقا بخواند. اما این عقد را آقا خودشان بدون سند خواندند.

هر چه حضرت آقا می‌فرمودند حاج قاسم هم چون گوش به فرمان بود افراد به انجام آن ترغیب می‌كرد. برای همین هم ایشان به ازدواج همسر شهدا اهتمام داشت و به ما هم توصیه می‌كرد كه اگر می‌توانید ازدواج آنها را سهولت دهید.

حاج قاسم از همه به ویژه شهدا می‌خواست برای شهادتش دعا كنند

حاج قاسم عاشق شهادت بود و در مراسم و برنامه‌های مختلف و حتی دیدار با خانواده شهدا از آنها می‌خواست كه برای شهادتش دعا كنند. این روحیه شهادت طلبی ایشان را چگونه ارزیابی می‌كنید؟

آیا حاج قاسم می‌خواست شهید شوم تا از زیر بار مسؤولیت شانه خالی كند؟ نه اصلا اینطور نبود. حاج قاسم اول نگران عاقبتش بود. به فرموده رهبری شهادت مرگ تاجرانه است. انسان‌های كامل هم به دنبال بهترین‌ها هستند و بهترین مرگ شهادت است. همه رفقای ناب حاج قاسم شهید شدند و ایشان می‌خواست با رفقا زندگی كند. در اتاق كار و مهمانخانه منزل، عكس شهدای لشكر ثارالله و مدافعان حرم بود و حاج قاسم 40 سال با آنها زندگی می‌كرد. یك شب قبل از عملیات كربلای 5 مسوولان لشكر ثارالله جمع شدند 48 نفر بودیم كه بعد از عملیات 24 نفر شدیم. این خیلی برای حاج قاسم سخت بود و می‌گفت «من همه عزتم را از اینها دارم».

بعد از جنگ و حتی در نیروی قدس هم چنین روحیه‌ای داشت و اواخر به فرزندان شهدا می‌گفت یا نامه می‌نوشت كه «برایم دعا كنید». نه فقط فرزندان شهدا بلكه حتی به مرغ‌هایی كه در خانه سوریه بود، هم اهمیت می‌داد و می‌گفت: «به غذای این مرغ‌ها هم توجه كنید، من به دعای اینها هم نیاز دارم». حاج قاسم وقتی برخی از فرزندان شهدا می‌خواستند به مكه مشرف شوند، برایشان نامه نوشت كه «شما خانه خدا می‌روید، آنجا دعا كنید شهید شوم».

رابطه حضرت آقا و حاج قاسم/ به عراق و سوریه كه می‌روی، نگران جان شما هستم

همانطور كه بسیاری از نزدیكان حاج قاسم می‌گویند، ایشان بسیار ولایت‌‌پذیر بود. خاطره‌ای از نوع ارتباط حاج قاسم با حضرت آقا دارید؟

ارتباط حاج قاسم با آقا و همینطور آقا با حاج قاسم عشقی بود. رئیس و مرئوسی نبود. ارتباط عشقی یعنی كسی حاضر باشد برای كسی جان دهد. نامه‌ای حضرت آقا به حاج قاسم دارد كه می‌نویسد «تو كه به عراق و سوریه می‌روی، من نگران جان تو هستم؛ مواظبت كن». حاج قاسم به آقا پاسخ می‌دهد و می‌نویسد «جان من چه قابل كه شما را نگران كند. جان من هزاران بار فدای جان شما». تا كسی عاشق نباشد این حرف را می‌زند؟

دیداری خصوصی بود كه پسر «ابوحسن عامری» فرمانده سپاه بدر از عراق می‌خواست خدمت آقا برود كه هماهنگ كردم. حاج قاسم هم در جلسه حضور داشت. تا حاج قاسم را دید به آقا گفت «به حاج قاسم بگویید اینقدر سوریه و عراق نرود، مواظب خودش باشد». آقا فرمودند «آقای سلیمانی این هم من می‌گویم؟ دیگران هم می‌گویند». جلسه تمام شد بیرون آمدیم. حاج قاسم به ابوحسن عامر گفت «اگر می‌دانستم این حرف‌ها را جلوی آقا می‌زنی، نمی‌گذاشتم پیش آقا بروی».

معمولا كسی دیدار بزرگی می‌رود از خودش می‌گوید. سردار سلیمانی نزد مراجع تقلید می‌رفت، آنها انتظار داشتند حاج قاسم از عراق و سوریه و لبنان بگوید. من دو بار با حاج قاسم خدمت علما رفتم. بیش از 38 سال با حاج قاسم در ارتباط بودم. مقطعی فرمانده بود و مقطعی در كنار هم بودیم. یك بار از زبانش نشنیدم كه بگوید اگر من در سوریه و لبنان و عراق نبودم، این اتفاق نمی‌افتاد یا اینچنین می‌شد. در دیدار با مراجع می‌گفت «ماندن اسلام هیچ راهی جز ماندن حضرت آقا ندارد. اگر آقا تقویت شود اسلام تقویت می‌شود». ایشان صراحتا از ولایت دفاع می‌كرد. سال 89 در كرمان سخنرانی دارد و سوگند یاد می‌‎كند و می‌گوید «والله من همه علمای جهان اسلام را می‌شناسم و با همه دیدار داشتم، اما هیچ كسی را مثل مقام معظم رهبری ندیدم». در وصیت‌نامه هم به این امر اشاره دارد و حتی به سپاه، بسیج، مردم، مراجع و علما هم همین را می‌گوید.

از طرفی هم حضرت آقا می‌داند هر حرفی به حاج قاسم می‌زند، او عمل می‌كند. نشد یك بار از زبان حاج قاسم جاری شود كه نمی‌شود و امكان ندارد یا حتی اگر این امكانات را بدهید، این كار عملی می‌شود. شبی بود برخی فرماندهان حزب الله را خدمت آقا بردیم و همه ایستاده بودند تا وقتی رهبری می‌آید همه راحت ببینند. من و حاج قاسم هم ایستاده بودیم. آقا تا وارد شدند، فرمودند «آقای سلیمانی اول شما بیا من شما را ببوسم». آقا، حاج قاسم را در آغوش گرفتند و پیشانی و بازویش را بوسیدند. این صحنه فقط همان دیدار نبود بلكه در بیشتر دیدارها اینگونه بود.

نحوه اطلاع حاج قاسم از فوت مادرش

نیروی قدس چگونه شكل گرفت و در دوره 22 سال فرماندهی حاج قاسم، به نظر شما مهم‌ترین اقدام ایشان چه بود؟

بعد از تشكیل سپاه قسمتی برای نهضت‌های جهانی شكل گرفت، اما به عنوان یك نیرو نبود. سال 65 حضرت امام (ره) دستور تشكیل سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی را در سپاه صادر كردند. در دوران رهبری مقام معظم رهبری نیروی قدس شكل گرفت. حدودا سال 69 و 70 بود و حاج قاسم از سال 76 فرمانده نیروی قدس بود و در دوره فرماندهی ایشان روز به روز این نیرو در منطقه به ویژه در افغانستان، لبنان، فلسطین، سوریه و عراق بهتر درخشید. سیر حركت فرماندهی حاج قاسم در نیروی قدس از 76 تا 98 زیباترین دوران نیروی قدس و زیباترین مدیریت دوران حیات حاج قاسم به شمار می‌رود. نظم، اخلاص و تواضع حاج قاسم زبانزد بود. حضرت آقا سال 96 در دانشگاه امام حسین(ع) برای سخنرانی آمدند. بعد از سخنرانی رهبری، دانشجویانی در میدان بازدید بودند، از دیوار بالا آمدند تا خودشان را پشت جایگاه و نزدیك حاج قاسم رساندند.

ایشان با همه شوقی كه مردم به او داشتند یك بار نشد جلوی من راه برود، در حالی من نیروی حاج قاسم بودم. وقتی مادرشان از دنیا رفت، حاج قاسم سوریه بود و به او پیغام دادیم مادرت حالش خوب نیست و در فرودگاه، من خبر فوت مادرش را دادم. اولین حرفش این بود كه «من افتخار می‌كنم آخرین باری مادرم را دیدم، پایش را بوسیدم». اینها ویژگی حاج قاسم بود.

چرا حاج قاسم رئیس جمهور نشد؟

حاج قاسم با این همه محبوبیت، چرا برای به دست آوردن برخی جایگاه‌ها مثلا ریاست جمهوری یا نماینده مجلس تلاشی نكرد؟

سال 95 برخی مرا واسطه كردند و گفتند «برو به حاج قاسم بگو كاندید ریاست جمهوی شود». من می‌دانستم قبول نمی‌كند. حتی خودم هم مخالف بودم، چون عظمت حاج قاسم بیشتر از این‌ها بود. حاج قاسم همان زمان رئیس جمهور و نفرات اول كشورهای منطقه قبولش داشتند و نه تنها در كشور بلكه در منطقه هم نفوذ داشت.

با این وجود من پیام دوستان را ابلاغ كردم كه ایشان گفت «اگر آقا به من حكم كند كه بیایم، می‌روم آنقدر جلوی آقا اشك می‌ریزم تا منصرف شود. من برای ریاست جمهوری نیامدم برای حضور در میدان جنگ و دفاع آمدم». اگر حاج قاسم كاندید ریایت جمهوری می‌شد، یقین دارم رأی می‌آورد. اما او دنبال ریاست و قدرت نبود و هیچ زمانی برای ماندن در قدرت تلاش نمی‌كرد و می‌گفت اگر تكلیف آقا نبود، در نیروی قدس هم نبودم.

پختن غذای محلی توسط حاج قاسم برای فرماندهان لشكر

بهترین خاطره‌ای كه از حاج قاسم دارید، چه بود؟

ارتباط من و حاج قاسم بهترین خاطراتم بود. ارتباط ما، ارتباط دو مسوول نیروی قدس نبود. من محل كار می‌خواستم بروم، از منزل ایشان رد می‌شدم. گاهی تماس می‌گرفتم، ایشان را ببینم و گاهی هم پشت در منزل ایشان با آقای پورجعفری صحبت می‌كردم تا حاج قاسم بیاید. بارها به ایشان می‌گفتم «حاج قاسم هیچ كاری ندارم، آمدم تو را ببینم».

یكی از خاطراتم هم برای دوران مقدس است. حاج قاسم برای نیروهایش خیلی ارزش قائل بود و نمی‌گفت من فرمانده هستم. عملیات كربلای 5 تمام شد. فروردین 66 همه فرماندهان لشكر را جمع كرد و گوسفندی ذبح كرد و خودش آشپزی و از همه پذیرایی كرد. می‌گفت غذایی درست می‌كنم كه هیچ كسی بلد نیست. حاج قاسم آشپزی هم بلد بود و آن روز یك غذای محلی درست كرد.

به یقین حاج قاسم می‌دانست كه شهید می‌شود و از مدتها آماده این ساعت بود

آخرین دیدار شما با حاج قاسم چه زمانی بود؟

آخرین دیدار من با حاج قاسم 8 دی بود كه من از تهران سفر رفتم و ایشان به سوریه رفت. در آن دیدار باور نمی‌كردم آخرین جلسه من با حاج قاسم است. گرچه باید بگوییم كه سالها باور كرده بودیم، هر سفری شاید سفر آخر ایشان باشد. برای من احتمال اینكه حاج قاسم اینگونه شهید شود، وجود نداشت. حاج قاسم سوریه می‌رود و او كه همیشه به دنبال جلسه بود این بار می‎گوید هیچ جلسه نمی‌خواهم داشته باشم، می‌خواهم شما را ببینم. بعد در لبنان هم با سیدحسن نصرالله دیدار می‌كند و مجدد به سوریه بازمی‌گردد و با فرماندهان شوخی می‌كند اگر من شهید شوم یا او شهید شود چه می‌شود و ... آن شب پروازش تأخیر داشته برای همین در اتاقش در سوریه می‌رود تا موقع پرواز و بعد هم به عراق می‌رود و در فرودگاه به شهادت می‌رسد. وقتی حاج قاسم شهید شد، دوستانش به خانه او می‌روند و می‌بیند كه نوشته‌ای به یادگار گذاشته است «خداوندا مرا پاكیزه بپذیر...».. نامه‌ای كه حاج قاسم نوشته بود و فاطمه خانم، دخترش در محضر آقا خواند، خیلی مسائل را روشن كرد. حاج قاسم از مدتها آماده این ساعت بود و هركسی هم در سوریه و لبنان پافشاری كرد كه نرود، باز رفت.

چگونه از شهادت حاج قاسم مطلع شدید؟

ساعت حدود 4 صبح بود كه آقای شریف، مسؤول روابط عمومی سپاه با من تماس گرفت و گفت این خبر را تایید می‌كنید؟ كه با دوستان تماس گرفتم و متاسفانه مطلع شدم كه خبر صحت دارد و برای عرض تسلیت به منزل شهید رفتیم.

ستاد بازسازی عتبات شكل پذیرفته نگاه حاج قاسم بعد از سقوط صدام بود

یكی از اقدامات حاج قاسم تشكیل ستاد بازسازی عتبات و توسعه حرم‌ها بود. نظر شما درباره این اقدام حاج قاسم كه برخی آن را دخالت در عراق عنوان می‌كردند، چیست؟

ستاد عتبات شكل پذیرفته نگاه حاج قاسم بعد از سقوط صدام بود. بنا شد عراقی‌هایی ایران هستند، به كشورشان برگردند. حاج قاسم دستور داد ماشین آماده شود و این‌ها را به عراق ببرند. پس از آن وقتی غربت حرم‌ها دیده شد، گفت باید فكری برای آن شود و با دستور حاج قاسم ستاد عتبات راه‌اندازی شد و به مروز زمان گسترش پیدا كرد. امروز توانسته این ستاد در عراق دو كار بزرگ انجام دهد؛ یكی از آنها زنده كردن نام حضرت زهرا (س) در نجف و جوار حرم امام علی (ع) است و یكی دیگر هم در كربلا توسعه حرم حسینی و ساخت صحنی بزرگ به نام حضرت زینب (س). این حركت ستاد بازسازی عتبات در آینده بهتر و زیباتر می‌شود و این نشان حضور مردم ایران در عراق است. سردار هم همواره تأكید داشت كه این اقدامات حفظ شود.

البته روزهای اول برخی مباحث همچون دخالت ایران در عراق مطرح بود كه البته الان به صفر ترسیده اما كمتر شده است. با این وجود، عراقی‌ها كه در زمانی تمایل داشتند توسعه حرم‌ها را به سایر كشورها بسپارند، با عملیات لاغرسازی ستون‌های اطراف حرم سیدالشهدا (ع) متوجه توان و تخصص ایرانیان شدند و فهمیدند جز ایران هیچ كشوری قادر به این كار نیست.

مرتبط با این خبر

  • روایت علی لاریجانی از نمایشی منقلب‌كننده / حاج‌قاسم از چه چیز خسته بود؟

  • تبیین تمام عیار فرهنگ دفاع مقدس با كوتاهی مواجه بوده است

  • «شهید غوابش» مدافع حرمی كه از مسجد رشد كرد/بابا عاقبت به خیر شد

  • اقدام پارلمان اروپا علیه سپاه بدعتی در قواعد بین الملل است

  • رشد شعر آئینی و شعر دفاع مقدس چشم‌گیر بوده است

  • استاندار كردستان: گرامیداشت شهدا مانع تحریف دشمنان از وقایع دفاع مقدس می‌شود

  • ترویج فرهنگ ایثار و شهادت هدف همایش «بانوی مهر»/ حضور بانوانی از آمریكا و كانادا در این همایش

  • سردار نقدی: استمرار راه شهید سلیمانی با تأمین نیازهای مردم/ «اصناف» قهرمانان جنگ اقتصادی هستند

  • سرلشكر سلامی: لشكری كه شهید دقایقی ساخت پایه گذار حشدالشعبی در عراق شد

  • رهبرانقلاب: در كشور به اتحاد كلمه و همدلی نیاز داریم