باورم نمیشود كه 39 سال دوستی و رفاقت و برادری یك مرد بزرگ را در یك لحظه از دست دهیم و نظام یكی از بزرگترین ضربات تاریخ سیاسی و امنیتی خود را تحمل كند.
باید بپذیریم كه ضربه خوردیم و آسیب جدی دیدیم. نمیشود پیرامون شخصیت حاج قاسم بدون شناخت و معرفت سخن گفت. شاید این سخن من مورد پسند عدهای به ویژه ای افرادی كه در مسئولیت هستند، نباشد اما به باور من قاسم سلیمانی یك فرد عادی بود كه به مرور زمان رشد كرد و در تاریخ زندگی خود هر روز در حال شدن بود.
شهید سلیمانی قبل از آنی كه یك فرمانده باشد پذیرفته بود كه یك سرباز تمام عیار امام و رهبری است. قبل از اینكه بپذیرد یك چهره تاثیرگذار ملی و بین المللی باشد، پذیرفته بود كه یك چهره مردمی برای حل معضلات و مشكلات مردم است. نمیشد كسی به او مراجعه كند و او بی توجه باشد. حاج قاسم نسبت به تمامی جریانات سیاسی آگاه بود، خط داشت و جنبه فكری و آرمان خود را داشت اما برای مصالح ملی هیچ گاه تفكر خود را تحمیل نمیكرد و همه را می پذیرفت.
هفتهای نبود كه با هم دیدار نداشته باشیم؛ بیش از 80 درصد دیدارهای ما دوستانه بود. نمیشد مراجعهای درباره فردی به او داشته باشم و او بی تفاوت باشد. افراد بسیاری از چهرههای فرهنگی و هنری گرفته تا سیاسی در داخل و خارج، اگر كسی مشكلی داشت و به او مراجعه میكرد او قاسم سلیمانی انقلابی نبود بلكه یك سلیمانی تمام عیار كامل بود.
مطمئن هستم اگر او بود، مشكل رهبری اصلاحات و معضلاتی كه به وجود آمد، به گونهای دیگری حل و فصل شده بود. آخرین گامها و كارهای او جلسات مشتركی با مسئولان دو طرف برای حل مشكلاتی بود كه هنوز هم وجود دارد. سلیمانی باور داشت كه همه فرزندان امام و انقلاب هستند و برای انقلاب مرز خودی و غیرخودی نمیشناخت. سلیمانی به دلیل اینكه فرزند ایران بود بارها برای حل مشكل كسی كه حتی در زندان بود و یا مشكل امنیتی و سیاسی داشت تلاش میكرد. تعبیرهای سیاسی برای او اصلاً مفهومی نداشت. برای همین می گویم كه باید او را بشناسیم و با شناخت او سخن بگوییم درباره فردی كه توانست تاثیر زیادی بگذارد.
افرادی مانند امیركبیر و حسنك وزیر كه در تاریخ ایران درخشیدهاند و نامدار بودند، كم بودند. همچنین افرادی كه در طول تاریخ، فرمانده بودند كم بودند؛ ما یك نادر افشار داریم كه اگر بخواهیم ابعاد فكری سلیمانی را با نادر مقایسه كنیم از زمان تا آسمان تفاوت است. سلیمانی روزی كه فرماندهی قدس را میگیرد، مقاومت را تبدیل به ادبیات بین المللی میكند. همین ادبیات، بزرگترین رمز مبارزه با نظام استكبار میشود. شهید سلیمانی مقاومت را در دنیای بیرون اسلام تبدیل به یك ادبیات كرد.
از آنجا كه معرفت سلیمانی كامل شده بود، توانست تاثیرات شگرفی باقی بگذارد. سلیمانی خداشناسی و فهم درست از دولت و ملت را كاملاً دریابد و به اخلاق باورهای فكری و فرهنگی خود را ابلاغ كند. سلیمانی به لحاظ فكری معتقد به مكتب انقلابی شیعی متصل به حضرت امام و رهبری بود و او به همه مراجع تقلید در نجف احترام میگذاشت. سلیمانی هم یك فرمانده بود هم یك دیپلمات تمام عیار. به عنوان یك دیپلمات می گویم كه كسی را دیپلمات تر از سلیمانی ندیدم. او در مذاكرات خود نمونه كامل بود. بسیاری از كنشگران سیاسی آرزو داشتند شهید سلیمانی یك روزی رئیس جمهور شود و اندیشه او بتواند رمزگشای گرفتاریهای مردم و كشورمان باشد.
كسانی كه ادعای دنباله روی از او دارند اگر بخواهند استمرار و ادامه فرهنگ او را به جامعه تجویز كنند، باید دانشنامه مقاومت را با نام سلیمانی تدوین كنند و دانشگاهها از او به عنوان دانشمند سیاسی تمام عیار كه خودش را وابسته به هیچ جریانی نمیداند، معرفی كنند.