شهید وحید زمانینیا از شهدای مقاومت است كه در ركاب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از فارس، شهید وحید زمانینیا از شهدای مقاومت است كه در ركاب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به درجه رفیع شهادت نائل شد.
این شهید عزیز متولد 30 تیرماه 71 در محله اتابك تهران است كه پیوستنش به نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تقریباً همزمان شد با جنایات تكفیریها در سوریه و عراق و وی هم با تلاش فراوان راهی سوریه شد.
شهید زمانینیا در ادامه و پس از شكست تكفیریها در سوریه و عراق و بازگشت آرامش به این كشورها به تیم حفاظتی حاج قاسم سلیمانی پیوست و سالهای آخر عمر سردار را در اغلب سفرها در كنارش بود تا اینكه بامداد 13 دیماه به همراه حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و تعدادی دیگر از همرزمان به دست تروریستهای آمریكایی به شهادت رسید. شهید زمانینیا هنگام شهادت تنها 27 سال داشت و تنها دوماه بود كه با همسرش پیمان عقد ازدواج بسته بود.
پدر شهید زمانینیا هنوز پس از گذشت دوسال از شهادت فرزند، چشمانش میبارید و این شهید سرافراز اینگونه روایت كرد: وحید متولد 1371 منطقه خاوران، محله اتابك بود، اما در ادامه به شهرری آمدیم و مقطع ابتدایی را از همین محل شروع كرد، كلاس سوم ورزش تكواندو را شروع كرد، هیأت محل هم میرفت، درس و تكواندو را ادامه داد و در هیأت هم فعال بود. علاقه شدیدی به حضرت عبدالعظیم (ع) داشت و كوتاهترین فرصتی كه برایش پیش میآمد به زیارت سیدالكریم میرفت.
حضور در دانشگاه امام حسین (ع) و استخدام در نیروی قدس سپاه پاسداران
بعد اخذ دیپلم در دانشگاه سراسری و دانشگاه امام حسین (ع) قبول شد، اما با توصیه برادرش دانشگاه امام حسین (ع) را انتخاب كرد و در ادامه به استخدام نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و یك سال هم آموزش اختصاصی نیروی قدس را دید و بعد از آن به سوریه حلب اعزام شد.
در ادامه و پس از پایان عملیاتهای حلب به سفارت ایران در سوریه مأمور شد، درسش را هم ادامه داد و از فرصتها برای ادامه تحصیل استفاده كرد، البته ورزش را كمتر دنبال میكرد، چون فرصت نمیكرد. سه ماه در سوریه بود و 15 روز به تهران میآمد، سال 96 من و مادرش را دعوت كرد به سوریه و سال 96 روز 28 صفر ما در حرم حضرت رقیه (س) بودیم.
در كنار سردار سلیمانی خدمت میكرد اما كسی خبر نداشت
او در كنار سردار سلیمانی خدمت میكرد اما هیچ كدام از ما خبر نداشتیم تا اینكه یك روز با یكی از همكارانش به منزل ما آمده بود و آنجا از صحبتهایش احساس كردیم كه در كنار سردار سلیمانی خدمت میكند. یك شب به او گفتم، تو یك بار ساعت 5 صبح میروی، یك بار ساعت 6 میروی، ساعت بازگشتت هم معلوم نیست، یك بار نیمه شب میآیی، یك بار آخر شب میآیی، ساعت كارت چگونه است؟ گفت: ساعت كارم طبق برنامههای حاجی است، گفتم: حاجی كیست؟ نكند منظورت حاج قاسم است، گفت: بله، من كنار حاج قاسم خدمت میكنم.
جانباز شیمیایی بود اما خبر نداشتیم
مراقب سلامتیاش بود و اگر فرصت داشت حتماً ورزش میكرد، در حلب شیمیایی شده بود اما به ما نمیگفت. چندبار حالش بد شد گفت: حساسیت فصلی است، گفتم: حساسیت برای بهار است، اما الان تابستان است. تا اینكه یك بار برای مأموریت به اصفهان رفته بود، برادرش پروندهاش را دید و گفت: وحید 40 درصد شیمیایی شده است.
از او ماجرا را پرسیدیم، گفت: موضوع مهمی نیست، خوب میشوم. سال 94 برگهای به آنها میدهند كه برگه تعاون نام دارد. در آن برگه عنوان شده كه به چه كسی بدهكاری، یا طلبكاری، در صورت شهادت دوست داری كجا دفن شوی، نوشته بود بهشت حضرت عبدالعظیم (ع)، این برگه را كسی نمیبیند و كسی از محتوای آن خبر ندارد.
دوماه پس از خاكسپاری وحید در حرم سیدالكریم دیدیم وصیت كرده من را در حرم دفن كنید
بعد از شهادتش برای تشییع به مشهد رفتیم و از حرم سیدالكریم (ع) آمده بودند كه این شهید در حرم دفن شود، بعد از اینكه بازگشتیم از معراج هم آمدند و گفتند: شهید شما باید در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) دفن شود و نزدیك قبر شهید قربانی برای وحید جایی در نظر گرفته بودند. ما نپذیرفتیم، یك بار دیگر از حرم آمدند و گفتند: بیایید هركجا كه میخواهید در حرم پیكر شهید را دفن كنید.
خلاصه پذیرفتیم. مادر و برادرش رفتند و چند جا را نشان دادند و نهایتاً مادرش جای فعلی را انتخاب كرد. همه اینها درحالی رخ داد كه ما تا آن زمان خبر نداشتیم كه وحید خودش هم وصیت كرده بود كه در حرم سیدالكریم (ع) دفن شود. بعد از حدود دو ماه كه وسایل شخصیاش را آورند برگه تعاون را باز كردیم و دیدیم كه خود وحید هم وصیت كرده است كه در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) دفن شود.