صدای جمهوری اسلامی ایران

كتاب «رویای نیمه شب» نوشته زهرا ساداتی رمانی است درباره عشق و جنگ كه شما را در هیاهوی اتفاقات و هیجانات غرق می‌كند، همچون تجربه‌ای كه از نزدیك شاهد آن هستید.

در این اثر نویسنده تمام تلاش خود را می‌كند تا تصویرسازی درستی از اتفاقات در ذهنتان ایجاد شود و وارد جاده‌ای بی‌انتها از روابط میان انسان‌ها شوید.

در بخشی از كتاب رویای نیمه شب می‌خوانیم:

ترانه: بدو مرجان، الان می‌رسه.
مرجان: وای نمی‌تونم به خدا، نفسم بالا نمیاد.
ترانه: از بس خپل و چاق شدی، یكم بدو برات خوبه.
مرجان: از دست تو آخر من سكته می‌كنم. چرا دست از سر این بدبخت برنمی‌داری؟
ترانه: خیلی كیف میده وقتی اذیتش می‌كنم. تا اون باشه دیگه جلوی استاد شیرین‌زبونی نكنه.
پسره بی‌شعور نه گذاشت، نه برداشت به استاد گفت، ترانه جزوه‌هامو برداشته. مگه من دزدم عوضی؟
مرجان: مگه بی‌راه گفته؟ الانم كیف فیلماش و برداشتی.
ترانه: بس كن مرجان، تو طرف منی یا طرف اون؟
مرجان: همین‌جا وایسا، گمونم گممون كرد. بذار یه نفسی تازه كنیم.
ترانه: باشه، فقط پنج دقیقه، بعدش باید بریم چون ممكنه پیدامون كنه.
مرجان: ایشاللّه پیدامون كنه، حداقل دیگه نمی‌دوییم نفسم گرفت به خدا.
ترانه یواشكی از كنار دیوار سرك می‌كشید. می‌خواست مطمئن شود كه شهریار دنبال‌شان نكرده باشد. هنوز نفس نفس می‌زد. كیف را در دستش محكم‌تر گرفت. خیالش راحت شد كه او دیگر تعقیب‌شان نمی‌كند، شاید هم گم‌شان كرده بود. برگشت تا به مرجان بگوید كه خطری نیست و می‌توانند با خیال راحت به خانه بروند، كه با چهرۀ خشم‌آلود و گرگرفتۀ شهریار روبه‌رو شد. با دیدن او شوكه شد. زبانش بند آمد. نیم نگاهی به مرجان كرد و متوجه شد كه او هم مثل موشی كه در تله افتاده به خودش می‌لرزد. دلش نمی‌خواست جلوی شهریار كم بیاورد. هر طور شده بود، خودش را جمع و جور كرد و گفت: چیه؟ طلبكاری؟ شهریار كه از پررو بودن ترانه به خوبی مطلع بود، ابرویی بالا انداخت و گفت: نه فقط دارم لذت می‌برم كه چطوری بچه پررویی مثل تو، توی دستای من الان اسیره و جرأت تكون خوردنم نداره. ببینم باز هم می‌تونی ادای آدم زرنگا رو در بیاری؟
ترانه كه از لحن شهریار خوشش نیامده بود، با بی‌تفاوتی جواب داد: معلومه كه می‌تونم اما به خاطر دوستم كه حالش بده مجبورم كوتاه بیام.

مرتبط با این خبر

  • معرفی كتاب حوض خون

  • معرفی كتاب «پشت صحنه سیاسی جنگ 33 روزه»

  • معرفی كتاب كتاب خاتون و قوماندان

  • معرفی كتاب فاتح قدس

  • عقل سرخ

  • داغ دلربا: روایتی از تشییع پیكر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران

  • «خط مقدم» با روایتی متفاوت از پدر موشكی ایران

  • معرفی كتاب «بادیگارد»

  • معرفی كتاب «در مكتب مصطفی»

  • معرفی كتاب «آواز بلند»