كتاب «فرمانده من» شامل خاطرات رزمندگانی همچون رحیم مخدومی، احمد كاوری، داوود امیریان، حسین گلچین، علی اكبر خاوری نژاد، عباس پاسیار و هادی جمشیدیان از هشت سال دفاع مقدس و جبهههای جنگ عراق علیه ایران است.
این اثر به صورت داستانی و با بیانی دلنشین و شیوا روایت شده است.
در بخشی از كتاب فرمانده من میخوانیم:
محمد در همان روزهای اول كه در غرب كشور حضور یافت، مثل آهنربا بچههای رزمنده را به خود جذب كرد و مدتی نگذشت كه فرماندهی عملیات غرب را عهدهدار شد. او درباره عملیاتهای آینده، برنامهریزیهای بسیاری كرد و با كمك سایر همرزمانش، از قبیل كاظمی، گنجیزاده، سعید گلاب و... به پاكسازی منطقه كردستان پرداخت و با رشادتهای بیشمار، برای آزادسازی این منطقه از دست ضدانقلابیون، حضور بسیار فعالی از خود نشان داد و موفقیتهای چشمگیری هم كسب كرد.
طولی نكشید كه دولت موقت، با سیاستهای گام به گام خود، از قبیل هیئت به اصطلاح حسننیت و طرح خلع سلاح مسلمانان كرد، دوباره كردستان را به نیروهای ضد انقلاب تحویل داد. پس از این جریانات، محمد برای انسجام و سازماندهی مسلمانان كُرد مهاجر علیه ضدانقلابیون وابسته به استكبار، بلافاصله طرح تشكیل سازمان پیشمرگان مسلمان كرد را در شورای عالی سپاه مطرح كرد، كه با همكاری و استعانت دو تن از اعضای شورای انقلاب، شهید مظلوم آیتالله بهشتی و حجتالاسلام والمسلمین رفسنجانی به تصویب رسید و مسئولیت تشكیل آن به محمد محول گردید.
با تشكیل این سازمان، خط بطلانی بر تبلیغات سوء و عوامفریبانه استكبار جهانی كشیده شد و محمد با این طرح، نقشه ایجاد اسرائیل دوم را در كردستان، نقش برآب كرد. همزمان با شروع جنگ تحمیلی، من و چند تن از بچهها و رزمندگان دیگر، به اتفاق محمد عازم شهر سر پل ذهاب شدیم و در یك درگیری شدید، با تدبیر محمد و تلاش و فداكاری بچهها، شهر از سقوطی حتمی نجات یافت. در آن عملیات، محمد از ناحیه دست مجروح شد و مدتی را در بیمارستان گذراند.