كتاب صوتی «برخورد» نوشتهی محمود اكبرزاده، ماجرا یك رزمندهی ایرانی به نام صابر را روایت میكند كه در بحبوحه جنگ با نیروهای بعثی عراق اسیر میشود و او را به اردوگاهی منتقل میكنند.
كتاب صوتی «برخورد»:
جنگ هشت ساله ایران و عراق یكی از مهمترین و تاثیرگذارترین وقایع در تاریخ معاصر ایران است كه از سیاستمداران و روشنفكران گرفته تا مردم عادی، درباره جنبههای گوناگون آن صحبت میكنند و به ارزیابی نقاط مثبت و منفی آن مینشینند. در این میان نویسندگان بسیاری توجه خاصی به خاطرات جانبازان و اسیران آن دوران نشان دادهاند و از میان هزاران سوژه جذاب و به یاد ماندنی به خلق اثری منحصربهفرد پرداختهاند.
در بخشی از كتاب صوتی «برخورد» میشنویم:
افسر بهداری اردوگاه، سروان عثمان، افسر وظیفه بود. چهار سال از خدمتش رو گذرونده بود و یك سال مونده بود كه ترخیص شه. همه خوب میشناختنش. آدم بدی نبود اما تحت هیچ شرایطی خودش رو به خطر نمیانداخت. صابر این رو نمیدونست. عثمان این بار فریاد زد: «نه! نمیفهمی چی میگم؟ عربیت كه خوبه خودت رو میزنی به نفهمی!»
- سروان عثمان چرا نه؟ بچهها دارن تلف میشن. مگه مسكنها رو برای چه موقعی نگه داشتی؟ كارشون رو راه بنداز، خدا رو خوش نمیاد.»
دكتر كلافه شده بود: «چرا حرف حالیت نمیشه صابر؟ اگه جناب سروان بفهمه، درجا اعدامم میكنه. بازم میگی بده؟»
صابر نمیخواست كه حالا سر حرف رو باز كرده، دست خالی برگرده: «ببین دكتر قول بهت میدم، قول شرف اگه سروان فهمید، گناه رو گردن میگیرم. اصلا اگه فهمید یا من یا خودت هركدوم دم دست بودیم میزنیم قفل كمد رو میشكونیم كه گناهش گردن من بیوفته.»