در كتاب «خط مقدم»، نوشته فائضه غفار حدادی و محمدحسین پیكانی روایتی داستانی و مستند از تشكیل یگان موشكی ایران با محوریت زندگی شهید حسن طهرانی مقدم میخوانید. این كتاب در هفدهمین دورهٔ انتخاب بهترین كتاب دفاعمقدس، برگزیده شده است.
درباره كتاب خط مقدم:
شهید حسن طهرانی مقدم یكی از فرماندهان سپاه پاسداران بود كه در جنگ ایران و عراق وظایف مهمی را بر عهده داشت. او در سال 1390 بر اثر انفجار زاغه مهمات در پادگان مدرس از دنیا رفت. در این كتاب فائضه حداد مجموعهای از مصاحبهها و اسناد مختلف را جمعآوری كرده تا برشی از زندگی شهید طهرانی مقدم را روایت كند. در این روایت مجموعه اقدامات حسن طهرانی مقدم در سالهای 63 تا 65 برای تشكیل یگان موشكی را میخوانیم.
بخشی از كتاب خط مقدم:
جمعه جشن تشرین بود. داخل چمن زردشدهٔ زمین فوتبال یك زمین والیبال درست كرده بودند و صندلیهایی كه در چندین ردیف دورش چیده بودند، از افراد گروهانها و گردآانهای تیپ 155 و 156 موشكی سوریه پر شده بود. جایگاه عریض و طویلی هم در قسمت بالای زمین برای سخنرانی درست كرده بودند كه با گلهای مصنوعی و عكس حافظ اسد و پرچم سوریه تزیین شده بود. پشت تریبون سخنران، یك ردیف مبل چیده شده بود كه جایگاه فرماندهان بود.
یك ردیف صندلی هم در پشت ردیف مبل گذاشته بودند كه مخصوص مهمانان ویژه بود. حسنآقا بر روی یكی از مبلهای ردیف اول مابین سرتیپ تركی و سرلشكر عبدالقادر نشسته بود. بچهها هم روی صندلیهای ردیف دوم بودند. فرمانده یكی از گردانهای موشكی پشت تریبون گزارش میداد.
حسنآقا كموبیش بعضی كلمهها و موضوع صحبتش را میفهمید، ولی بیشتر حواسش به جمعیت دورتادور زمین و مخصوصاً روسها بود.
فقط هفتهشت نفر از روسها در جشن شركت كرده بودند كه در ضلع بالا و گوشهٔ سمت راست زمین نشسته بودند. همگی لباس ارتش سوریه را پوشیده بودند. بدون درجه بودن لباسشان آنها را از بقیهٔ جمعیت متمایز میكرد.
رّد نگاهشان هم بیشتر از آنكه به سخنران برسد، روی ردیف دوم صندلیها و بچههای ایرانی بود. هر كسی میتوانست كنجكاوی را توی چهرهشان ببیند.