صدای جمهوری اسلامی ایران

«پروانه در چراغانی» پنجمین كتاب از مجموعه نورانی «قصه فرماندهان» و مربوط به زندگی شیرین و پایان تلخ شهید حسین خرازی،‏ فرمانده لشكر امام حسین (ع) اصفهان در ایام جنگ ایران و عراق است.

درباره كتاب پروانه در چراغانی:

مرجان فولادوند، پژوهشگر است و در این كتاب، زندگی‌نامه حسین خرازی(1365-1336)، از فرماندهان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس را گردآوری كرده است.


در بخشی از كتاب پروانه در چراغانی می‌خوانیم:

«اولی كه قد بلند بود، ساك كوچك سرمه‌ای‌اش را دست به دست كرد و رو به همراهش گفت: «قرآن داری؟» جوان كه كوتاه‌تر بود، با صورت آفتاب‌سوخته و گونه‌های كودكانه و گرد گفت: «نه، برای چی؟» اولی كه كلافه بود و صدایش كمكم از عصبانیت اوج می‌گرفت، گفت: «كه قسم بخوریم پسر خاله صدام نیستیم!» بعد چند بار روی برگه‌‌ای كه در دست داشت زد و گفت: «اینهمه مُهر و امضا، بغداد كه نمی‌خواهیم برویم.» دژبان كه كم سن و سال بود، با لباس مرتب نظامی، شلوار گتر كرده و پوتین‌های براق با لحنی خسته كه سعی می‌كرد جدی و بی‌اعتنا باشد،

گفت: «باید برگه‌تان درست باشد. من مسئول اینجا هستم.» جوان بلند قد كه حالا از كوره در رفته بود، گفت: «وقتی تو كالسكه سوار می‌شدی، ما اینجا با تانك‌های عراقی می‌جنگیدیم. حالا مقررات یادمان می‌دهی؟» دومی ساكش را زمین گذاشت و آشتی‌جویانه و با حوصله دوباره توضیح داد: «اخویجان، این برگه تا همین دو ساعت پیش درست بوده، حالا چه فرقی می‌كند سه ساعت صبح مرخصی باشیم یا سه ساعت عصر؟ دو قدم تا شهر می‌رویم و برمی‌گردیم. حمام اینجا كه كفاره گناه است، نه حمام. یا ذات‌الریه می‌كنی یا می‌سوزی.»

مرتبط با این خبر

  • معرفی كتاب حوض خون

  • معرفی كتاب «پشت صحنه سیاسی جنگ 33 روزه»

  • معرفی كتاب كتاب خاتون و قوماندان

  • معرفی كتاب فاتح قدس

  • عقل سرخ

  • داغ دلربا: روایتی از تشییع پیكر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران

  • «خط مقدم» با روایتی متفاوت از پدر موشكی ایران

  • معرفی كتاب «بادیگارد»

  • معرفی كتاب «در مكتب مصطفی»

  • معرفی كتاب «آواز بلند»