چند سال از پایان جنگ گذشته بود و من در دفتر كار یكی از دوستانم در تهران، مشغول تماشای عكسهای منتشر شدهای از سالهای دفاع مقدس بودم.
درباره كتاب آن روز سه و نیم بعد از ظهر:
منتخبی از بهترین عكسهای گرفته شده توسط تعدادی از خبرهترین عكاسان كشور با كیفیتی منحصر به فرد در مجموعهای 4 جلدی به چاپ رسیده بود و من كه همواره تشنۀ دیدن آثار مستند از سالهای عشق و حماسه بودم، تكتك عكسها را با دقت و ولع خاصی نگاه میكردم كه یكباره تصویری آشنا توجهام را جلب كرد. باورم نمیشد؛ ابتدا كمی تردید داشتم اما با كمی دقت و ریزبینی مطمئن شدم عكس، متعلق به یكی از دوستان میباشد.
نامش مهدی صمدی صالح بود و در دانشگاه بوعلی سینای همدان مشغول كار بود. آقامهدی یكی از نیروهای قدیمی لشكر انصارالحسین (ع) بود كه در طول سالهای دفاع مقدس همواره در گردان خطشكن 154 حضرت علیاكبر (ع) حضوری فعال و مؤثر داشت.
مدتی بعد برای دومین بار عكس را در ستون خاطرات جبهه و جنگ یكی از روزنامههای پر تیراژ كشور دیدم. پس از خواندن مطلب زیر عكس، متوجه شدم نگارنده به اشتباه عكس را متعلق به یكی از شهدا دانسته، خاطرهای نیز به قلم یكی از دوستان شهید به چاپ رسانده است. از آن به بعد هر از چند گاهی عكس آقای صمدی صالح را در نقاط مختلف شهر میدیدم كه به شكل پوسترهای رنگی، در اندازههای بسیار بزرگ نصب گردیده است.
دیگر این عكس به یكی از معروفترین آثار به جا مانده از سالهای دفاع مقدس مبدل گردیده بود و حتی آن را روی دیوارهای شهر نقاشی میكردند.
اما در این میان كمتر كسی از نام و نشان صاحب عكس خبر داشت.