صدای جمهوری اسلامی ایران

كتاب «فرمانده من»، شامل خاطرات رزمندگانی همچون رحیم مخدومی، احمد كاوری، داوود امیریان، حسین گلچین، علی اكبر خاوری نژاد، عباس پاسیار و هادی جمشیدیان از هشت سال دفاع مقدس و جبهه‌های جنگ عراق علیه ایران است.

درباره كتاب:
این اثر به صورت داستانی و با بیانی دلنشین و شیوا روایت شده‌ است.

خاطره نخست با نام «من روز عاشورا برمی‌گردم» به نویسندگی رحیم مخدومی در رابطه با رشادت‌ها و از خودگذشتگی‌های فرمانده‌ای آذری زبان به اسم مدنی است.

دومین خاطره با نام «شب هور» نوشته احمد كاوری داستانی است كوتاه از سید علیرضا قوام، معاون گردان نوح از لشكر بیست و یكم امام رضا (ع). خاطره سوم كه جذابیت بسیار دارد و پر كشش است «رمز یا زهرا (س)» نام دارد و در آن، داوود امیریان از حاج حسین سخن می‌گوید كه یكی از فرماندهان جنگ است.

«فستیوال انفجار و گلوله» نوشته‌ی علی‌اكبر خاوری نژاد به گوشه كوچكی از جوانمردی‌ها و بزرگ منشی‌های سروان محمودیان پرداخته است. شهید علی غفاری شخصیت اصلی خاطره پنجم این اثر با نام «مثل گل سرخ» است كه توسط حسن گلچین به رشته‌ی تحریر درآمده. این خاطره تعلیق و هیجان چشم‌گیری دارد.






در بخشی از كتاب فرمانده من می‌خوانیم:

محمد در همان روز‌های اول كه در غرب كشور حضور یافت، مثل آهن‌ربا بچه‌های رزمنده را به خود جذب كرد و مدتی نگذشت كه فرماندهی عملیات غرب را عهده‌دار شد. او درباره عملیات‌های آینده، برنامه‌ریزی‌های بسیاری كرد و با كمك سایر هم‌رزمانش، از قبیل كاظمی، گنجی‌زاده، سعید گلاب و... به پاكسازی منطقه كردستان پرداخت و با رشادت‌های بی‌شمار، برای آزادسازی این منطقه از دست ضدانقلابیون، حضور بسیار فعالی از خود نشان داد و موفقیت‌های چشمگیری هم كسب كرد.

طولی نكشید كه دولت موقت، با سیاست‌های گام به گام خود، از قبیل هیئت به اصطلاح حسن‌نیت و طرح خلع سلاح مسلمانان كرد، دوباره كردستان را به نیرو‌های ضد انقلاب تحویل داد. پس از این جریانات، محمد برای انسجام و سازماندهی مسلمانان كُرد مهاجر علیه ضدانقلابیون وابسته به استكبار، بلافاصله طرح تشكیل سازمان پیشمرگان مسلمان كرد را در شورای عالی سپاه مطرح كرد، كه با همكاری و استعانت دو تن از اعضای شورای انقلاب، شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی و حجت‌الاسلام والمسلمین رفسنجانی به تصویب رسید و مسئولیت تشكیل آن به محمد محول گردید.

با تشكیل این سازمان، خط بطلانی بر تبلیغات سوء و عوام‌فریبانه استكبار جهانی كشیده شد و محمد با این طرح، نقشه ایجاد اسرائیل دوم را در كردستان، نقش برآب كرد. هم‌زمان با شروع جنگ تحمیلی، من و چند تن از بچه‌ها و رزمندگان دیگر، به اتفاق محمد عازم شهر سر پل‌ ذهاب شدیم و در یك درگیری شدید، با تدبیر محمد و تلاش و فداكاری بچه‌ها، شهر از سقوطی حتمی نجات یافت. در آن عملیات، محمد از ناحیه دست مجروح شد و مدتی را در بیمارستان گذراند.

مرتبط با این خبر

  • معرفی كتاب حوض خون

  • معرفی كتاب «پشت صحنه سیاسی جنگ 33 روزه»

  • معرفی كتاب كتاب خاتون و قوماندان

  • معرفی كتاب فاتح قدس

  • عقل سرخ

  • داغ دلربا: روایتی از تشییع پیكر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران

  • «خط مقدم» با روایتی متفاوت از پدر موشكی ایران

  • معرفی كتاب «بادیگارد»

  • معرفی كتاب «در مكتب مصطفی»

  • معرفی كتاب «آواز بلند»