كتاب «جشن حنابندان» دو گزارش از عملیات كربلای 5 و بیت المقدس 4 در مناطق جنوب و غرب كشور را شامل میشود. اولین گزارش از آذر سال 1365شروع میشود و تا 9 بهمن ماه همان سال ادامه دارد 127 صفحه از كتاب را در برمی گیرد.
درباره كتاب جشن حنابندان:
كتاب جشن حنابندان، دو گزارش از عملیات كربلای 5 و بیت المقدس 4 در مناطق جنوب و غرب كشور را شامل میشود. این گزارش با ذوق و علاقه شخصی نویسنده كتاب(محمد حسین قدمی) و در طول عملیات كربلای 5 نوشته شده است.و شروع نگارش گزارش دوم، یكم آذر سال 1366 است و تا 13 فروردین سال 1367 ادامه می یابد.
در بخشی از كتاب جشن حنابندان می خوانیم:
هرگاه از نزدیك، شگفت انگیزترین حماسه های ایثار را در جبهه ها می دیدم، از اینكه این همه خلوص به سینه فراخ تاریخ نمی آید و در پشت خاكریزها باقی می ماند، احساس گناه می كردم. چراكه حفاظت از گنجینه های جنگ را واجب می دانستم و ثبت ارزش های آن را تكلیف. مصمم شد و كه سلاح قلم و دوربین را توأمان به خط مقدم زندگی ببرم و مرام جان بركفان خط امام را به تصویر بكشم و فرهنگ زندگی ساز صلواتی ها را به شهر بیاورم؛ كه همه نیازمند این مرام خدایی هستیم.
همه بدبختی جوامع بشری در نداشتن و نشناختن الگو و اسوه های حقیقی زندگیست. تا وقتی ارزش های طاغوتی حاكم باشد و اخلاق یزیدی رایج، آن جامعه روی سعادت نخواهد دید. به قول حضرت امام قدس سره الشریف جنگ ما بر سر مكتب است؛ و شاید كه ما می جنگیم تا جنگی نباشد.
خشاب قلم را پر از واژه كردم و ضامن دوربین را روی رگبار «فریم» تنظیم، تا بلكه بتوانم گوشه ای از خلوص و ایمان و عشق و وحدت و شهادت رزمندگان را به تصویر كشید. هرچند كه این ها زبان دل نمی شوند:
علی و مصطفی درحالی به مشهد نشستند كه لبخند بر لبانشان نشسته بود. پیكرطلبه جوان سهرابی با توپ مستقیم تانك به دونیم شد.
محاسن نعمت جان محمدی، فرمانده دسته، به خون سرش رنگین گشت و بهشتی پیش چشمانم در حال سجده چون پروانه سوخت. تركشی دیگر بر بوسه گاه پدر مصطفی نشست. چندین بار تا مرز شهادت رفته و از مذبح عشق و خاكریز تشویش گذشتم، اما به جایگاه صدق نرسیدم و جرعه ای از آن شراب وصل ننوشیدم.
دوستان زیادی در این آزمایش الهی پیروز شدند و با كارنامه قبولی نزد خدایشان پرگشودند و من هم چنان برجای مانده و راوی خاطراتشان گردیدم. حال، شما را به آن وادی ایثار و مدرسه عشق می برم تا گوشه ای از آن صحنه های خدایی و لحظه های جدایی را نشانتان بدهم.