صدای جمهوری اسلامی ایران

كتاب «جنگ پا برهنه» خاطرات رحیم مخدومی از مقاطع مختلف جنگ و از جمله عملیات های والفجر 8 و كربلای 5 است. تمركز این كتاب بر شخصیت های حاضر در جبهه بوده است، ضمن آنكه نگاهی هم به حوادث و رویدادهای جنگ دارد.

درباره كتاب جنگ پا برهنه:

از ابتكارات زیبای كتاب جنگ پا برهنه آن است كه هر خاطره با آیه ای از قرآن آغاز می شود؛ آیه ای به عنوان مقدمه كه با خاطره همبستگی معنایی داشته و به نوعی ریشه های جنگ پابرهنه را مشخص می كند. این كتاب شامل 24 خاطره با نثری روان و دلنشین است كه سعی می كند تنها به دود و آتش و بوی باروت بسنده نكرده و نقبی به لایه های زیرین جنگ و شخصیت رزمندگان نیز بزند. مخدومی در این كتاب سعی دارد از زاویه ای به جنگ نگاه كند تا این ستاره های گمنام و پابرهنه در آسمان دفاع مقدس رصد شوند.





در بخشی از كتاب جنگ پا برهنه می خوانیم:

اینجا عقبه گردان است. حمام محور در اینجاست. هر روز ماشین غذا تعدادی از بچه‌ها را جهت استحمام به اینجا می‌آورد. در ضمن گروهان‌های ذخیره هم در اینجا استراحت می‌كنند. می‌گویند گروه‌هایی از شهروندان تهرانی جهت بازدید به جبهه‌ها آمده اند، و یك گروه امروز به اینجا خواهد آمد. می‌گویند عده‌ای آشپز نیز آمده‌اند تا برای رزمندگان یك وعده غذای نذری بپزند. امروز كامیون حامل اجناس هم آمده بود. كامیون پر بود از كمك‌های نمازگزاران مسجد رحمتیه تهران. موسی‌پور برای گردان آبلیمو و شال مشكی آورده بود. محرم امسال درون دل‌های بچه‌ها برگزار می‌شود چون كه اجتماع در پشت خط مقدم مسئله آفرین است. آقا سید و آقا مصطفی هنوز به دنبال رسیدگی به سر و وضع ماشین‌ها و امكانات گردان‌اند. آمبولانس محور هنوز مسئله دارد. چند نفر می‌آیند و می‌گویند: «آمدند!» بچه‌ها جهت استقبال، از سوله بیرون می‌ریزند.

تداركاتی‌ها شربت درست كرده‌اند. سقف سفید اتوبوس از بالای خاكریزهای مقر نمایان می‌شود. اتوبوس آرام آرام می‌خزد. از حد فاصل میان دو خاكریز كه در ورودی نام دارد می‌گذرد و وارد مقر می‌شود. چهره غبارآلود اتوبوس، پارچه نوشته‌ای را به همه نشان می‌دهد: كاروان زیارتی جبهه‌های نور علیه ظلمت؛ كارگران كارخانجات چیت ری. برق شادی در چشمان همه جوانه می‌زند. چرا كه پا برهنه‌ها دارند می‌آیند. و در میان این پابرهنه‌ها هر كس آشنایی دارد و آشنای من در كارخانه چیت ری، «مشد علی» است، پدر مرتضی. یعنی نزدیك‌ترین دوست من. مرتضی مرد جبهه است. بدنی زخم و زار دارد و یك انگشتش را هم تركش برده. آخرین باری كه می‌خواستم بیایم، مشد علی می‌گفت: «پسر كوچكم نیز مجروح شده و رگ اعصاب دستش قطع شده.» مشد علی همسرش را سال گذشته بر اثر زخم معده و بیماری قلبی از دست داد.

مرتبط با این خبر

  • معرفی كتاب حوض خون

  • معرفی كتاب «پشت صحنه سیاسی جنگ 33 روزه»

  • معرفی كتاب كتاب خاتون و قوماندان

  • معرفی كتاب فاتح قدس

  • عقل سرخ

  • داغ دلربا: روایتی از تشییع پیكر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران

  • «خط مقدم» با روایتی متفاوت از پدر موشكی ایران

  • معرفی كتاب «بادیگارد»

  • معرفی كتاب «در مكتب مصطفی»

  • معرفی كتاب «آواز بلند»