كتاب «نان و آفتاب» به كوشش خسرو باباخانی و رقیه سادات صفوی، مجموعهای از داستانهای كوتاه نوشته نویسندههای مختلف با زبانی ساده و روان است.
درباره كتاب نان و آفتاب:
داستانهای كتاب نان و آفتاب حال و هوای جنگ و روزهای انقلاب را با خود دارند و سختیهایی كه در آن دوران بر مردم تحمیل شده را به تصویر میكشند. این كتاب برگزیده هفتمین جایزه امیرحسین فردی است.
«اسد»، «خوشگل موشرابی»، «هارباد»، «نان و آفتاب»، «فرمیسك»، «بیاختیاری»، «خوانسالار»، «خلعت»، «تهدیگ»، «تفنگ خیانت»، «انقلاب كرمعلی»، «ساعت یك ربع» عنوانهای برخی از داستانهای كتاب نان و آفتاب هستند.
دربخشی از كتاب نان و آفتاب می خوانیم:
سه راه سیروس را كه بروی پایین می رسی به میدان مولوی، میدان را كه رد كنی، رسیدی به راسته پارچه فروش ها. به هر دكان كه برسی و صاحبش سی و اندی سال آنجا خاك خورده باشد اگه ازش بپرسی كه قضیه خوشگل موشرابی چیست، اول خنده ای بهت تحویل می دهد و می گوید چیزی نبود جز خاطره ای خوش با هدفی بزرگ.
و این گونه دست به سرت می كند. البته این پیچاندن ها مربوط به سه ماه پیش می شود و الان قضیه فرق كرده است. اما اگر در مخیله خود از چند و چون آشنایی من با خوشگل موشرابی می پرسید، باید بگم كه قصه آشنایی من برمی گردد به روزی كه....