علیرضا كمری در كتاب «حرمان هور» دست نوشتههای شهید احمدرضا احدی، خاطرات و دست نوشتههای شهید احدی كه یكی از سرداران دفاع مقدس در دوران جنگ ایران و عراق بود را به رشتهی تحریر در آورده است.
درباره كتاب حرمان هور:
یادداشتهای این شهید رخدادها و وقایعی در جبهههای جنگ ایران و عراق را منعكس میكند كه در نوع خود دست نخورده باقی ماندهاند. او عملیاتهای گوناگون، خاطرات شخصی، شهادت همرزمان و... را در این یادداشتها آورده است.
دربارۀ احمدرضا احدی از دو نظر میتوان سخن گفت، یكی توجه بر زندگانی كوتاه و آنچه كه شناسای ظاهر اعمال و رفتار اوست از هنگام ولادت تا شهادت و دیگر بررسی و دقت در اندیشه و منش وی كه بعدِ حقیقی او را معلوم میدارد. جست و جو در ظاهر زندگی احمدرضا علیالرسم از قرائن و شواهد آشكار و رؤیت دیگران روایت میشود و شناخت منش و اندیشه و شخصیت حقیقی و تا حدودی مستور او را تنها در تحلیل آثار مكتوب وی میتوان به دست آورد.
در بخشی از كتاب حرمان هور میخوانیم:
امروز وقتی میخواستیم نماز صبح را اقامه كنیم، متوجه شدیم درگیری نسبتاً شدیدی در قلّههای روبهرویی شاخ، بین نیروهای خودی و بعثیان مزدور رخ داده است.
صدای رگبار دوشكا به گوش میرسید. چند دقیقهای بعد كه هوا خوب روشن شد، نیروهای دشمن با آتش خمپاره و كاتیوشا برای نیروهای اسلام ایجاد مزاحمت كردند. كمكم فهمیدیم كه از جانب دشمن تك بزرگی صورت گرفته و هدف این تك، گرفتن قلّههای «بردتكان» و شاخ شمیران بود. ضمناً در این حمله پنج فروند هلیكوپتر و هواپیمای دشمن دستاندركار بودند.
ساعت حدود نُه بود كه از مركز اطلاع دادند عدهای نیرو، برای كمك به برادران برای انجام ضد حمله لازم است. به این منظور به لطف خدا ما نیز عازم قلّههای بزرگ شدیم و از پشتیبانی به سمت قلّههای شاخ حركت كردیم. در بین راه مرتب خمپاره زده میشد و ما نیز با شور و وجدی خاص عازم قلّهها بودیم. در بین راه برادر مصطفی، معاون مسئول محور را سوار كردیم.
نزدیكیهای شاخ پیاده شدیم و به ستون یك بالا رفتیم. پس از چندی پیادهروی درحالیكه از دو طرف بمو و «بالامو» زیر آتش دشمن بودیم، به شاخ رسیدیم. چند دقیقهای استراحت كردیم و پس از آن به زیر صخرههای شاخ رفته و منتظر فرمانده شدیم. عراق شدیداً مواضع ما را زیر آتش گرفته بود و از جلو و پشت سر ما را میكوبید. پژواك صدای انفجار، صدای مهیب و عجیبی به وجود آورده بود. در همان حال كه زیر صخرههای شاخ در بالای قلّه استراحت میكردیم هواپیمای دشمن با تیربار به سوی ما شلیك كرد، اما به لطف خدا با آتش پدافند هوایی متواری شد و نتوانست كاری از پیش برد.
راه تداركاتی ما كوهستانی و بسیار طولانی بود. به همین علت برای مهمات بردن و تداركات رساندن بایستی نیروی زیادی صرف میكردیم.