انسیه بهبودی در كتاب «عیار بلور» بررسی جایگاه و شخصیت زن در شش رمان دفاع مقدس، تلاش كرده تا چند داستان در حوزه جنگ ایران و عراق را نقد و تحلیل كند و حضور و نقش زن در ادبیات جنگ را مورد بررسی قرار دهد.
درباره كتاب عیار بلور:
بزرگترین حادثه تاریخی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هشت سال دفاع مقدس است كه همۀ شئون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه را تحت تأثیر خود قرار داد و در پی آن با دیدی تازه و نو، تأثیری عمیق بر ادبیات داشته است. در این دوران ادبیات داستانی به خصوص رمان از نظر كیفیت و محتوا تحول بسیاری یافته، شخصیتهای داستانها دارای هویت شدند، شخصیت زن كه در گذشته همیشه به صورت شخصیتی تیره و مبهم و عنصری جنسی و جسمی به شمار میرفت، در این زمان ارزشی انسانی پیدا كرده و از دریچهای نو به او نگاه میشود.
در بخشی از كتاب عیار بلور میخوانیم:
زن همواره با توجه به تمدن در دورههای مختلف جایگاه و پایگاه متغیری داشته؛ گاه مورد احترام و ارزش بوده و گاه مورد ظلم و بیمهری قرار گرفته است. در ایران باستان به عنوان یكی از متمدنترین اقوام جهان، زنان دارای جایگاه بسیار بلند و مقامی بس ارجمند بودهاند.
«قدیمیترین نشانههایی كه از وجود قدرت زنان در خاك ایران فرهنگی (خاورمیانه) به دست آمده، به 6000 ق. م یعنی حدود 8000 سال پیش تعلق دارد و همزمانی تقریبی این نشانهها با آغاز دوران گذار به مرحله كشاورزی میتواند نقطه عطفی در تحول مقام زن در سرزمین كهن ما به شمار آید، به خصوص كه نشانهها عموماً در شكل ظاهری به نیروهای باروری و زایندگی زن همچون مظهری از نیروهای حیاتبخش و لایزال طبیعی تأكید میورزند.» اقوام بومی ایران مذهب مادر خدایی داشتند و پرستش الهه مادر در میان آنان رایج بود. «در فلات ایران پیش از ورود آریاییها، مردمانی كشاورز زندگی میكردند.
نظام اجتماعی آنان نظامی مادرسالار بوده و به سالاری مادران و زنان گردن نهاده بودند. درواقع در این فلات در یك دوره نسبتاً طولانی از آغاز عصر دولت شهرها كه نظام اجتماعی و سیاسی بر قدرت زنان به ویژه مادران تكیه داشت، به اصطلاح دوران زن سروری یا مادر سالاری خوانده میشود. لیك این دوران با وجود مهاجرانی از نواحی شمالی به فلات ایران در سال دو هزار پیش از میلاد پایان میگیرد. به واقع هزارۀ دوم سرآغاز دگرگونی در ساختار اجتماعی جوامع درون فلات است و منشأ این تحولات، اقوامی از نژاد شمالی با زبانهای ریشه سانسكریت بودند كه كوچ آنها به فلات، در نهایت به اختلاف نژادی و دگرگونی سیاسی انجامید.» پس از مهاجرت اقوام آریایی به ایران و تقسیم آن به گروههای مختلف، نظام اجتماعی ایران دچار تحول شد و آریاییها روش پدر شاهی خویش و به همراه آن مذهب پدر خدایی را در سرزمینهای مفتوحه رواج دادند و بدین ترتیب پرستش الهههای مؤنث جای خود را به خدایان مذكر داد. با وجود آنكه آریاییها برخی از قوانین موجود در بین ساكنان فلات را تغییر دادند، در پارهای از موارد از بومیان تأثیر پذیرفتند. وجود الهههای «آناهیتا» به عنوان پرقدرتترین و دیرپاترین خدای بانوی ایرانی در میان آریاییهای شرقی و نیز خدای بانوی مادر «ایشتاره» در میان سكاها نشانگر این پذیرش است.