صدای جمهوری اسلامی ایران

كتاب حاضر كه با محوریت زندگی امیر خلبان عبدالحمید نجفی به رشته تحریر در آمده از جمله كتاب هایی است كه اتفاقات كمتر دیده شده و یا كمتر روایت شده از زندگی خلبانان دوره 8 سال دفاع مقدس را به تصویر می كشد.

درباره كتاب غرش رعد:

عبدالحمید نجفی كه از دوره دیده های ایالات متحده آمریكاست یكی از خلبانان بنام هواپیمای F-5 است، كه بعد از شهید اردستانی ركورددار پروازهای برون مرزی (132 پرواز) طی دوران دفاع مقدس است، وی كه از خلبانان ثابت قرارگاه رعد در دوران دفاع مقدس بود، موفق به دریافت مدال فتح در سال 69 از دست رهبر معظم انقلاب شد.

هشت سالی كه جلوه گر ایثار و رشادت و شهادت مردانی است كه لحظه ای در برابر دشمن بعثی آرام ننشستند، حماسه ها آفریدند و با خون خود درختِ نوپای انقلاب را آبیاری كردند. هشت سالی كه برای بسیاری سال های انتظار و فراق بود. هشت سالی كه یادآور خونی است كه روزی در این سرزمین ریخته شد و اشكی كه در روز وداع در گوشۀ چادری پنهان شد. در تمام این لحظاتِ سرنوشت ساز، آسمان در تسخیرِ عقابان تیزپرواز نیروی هوایی بود. و حماسۀ مردان آهنین بالی رقم خورد كه جولانگاهشان از سرزمین های داغ خوزستان تا كوه های سربه فلك كشیدۀ كردستان و آذربایجان و فراتر از مرزهای ایران بود؛ راست قامتان گلگون بال و مردان رشیدی كه رشادت آن ها بر تمام تاریخ این سرزمین سایه افكنده است.

بسیاری از این اسطوره ها امروز در میان ما نیستند. بعضی در بستر رنج بیماریِ ناشی از جراحت نبرد به سر می برند و بعضی هم برف پیری سر و صورتشان را سفید كرده است. اینان تاریخ زندۀ دوران دفاع مقدس اند؛ مردانی كه با ارادۀ آهنین آسمان را به تصرف خود درآوردند. خلبان هایی كه به راستی پاسدار آسمان ایران اند.

عبدالحمید نجفی یكی از این خلبان هاست. او خودش را به آسمان سپرد و عاشق آسمان بود. و مگر می شود عاشق آسمان باشی و عشق بازی نكنی! نجفی، سرافراز از هشت سال دفاع مقدس، از روزهای صاف و ابری زندگی اش می گوید. او می خواست به دانشگاه برود، اما به یك باره تصمیمش عوض می شود و ترجیح می دهد مسافر آسمان باشد. مسافری كه شاید در روزهای اول پروازش هرگز فكر نمی كرد هر بار كه راهی آسمان می شود سفرش با گلوله هایی همراه باشد كه پیام آور مرگ است. ولی او هرگز پا پس نكشید. مردانه جنگید و هدایت گر پرنده ای شد كه خشم ملت ایران را در قالب بمب ها و راكت ها بر زرادخانه های دشمن فرو می ریخت. و چه روزها و شب هایی كه چشم به راهش بودند. چشم به راه مسافری كه به آسمان سپرده بودند.

مرتبط با این خبر

  • معرفی كتاب حوض خون

  • معرفی كتاب «پشت صحنه سیاسی جنگ 33 روزه»

  • معرفی كتاب كتاب خاتون و قوماندان

  • معرفی كتاب فاتح قدس

  • عقل سرخ

  • داغ دلربا: روایتی از تشییع پیكر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در ایران

  • «خط مقدم» با روایتی متفاوت از پدر موشكی ایران

  • معرفی كتاب «بادیگارد»

  • معرفی كتاب «در مكتب مصطفی»

  • معرفی كتاب «آواز بلند»