كتاب «میدان های سخت» نوشته محمدحسن روزیطلب و پروین نوریپور است. این كتاب گزیده خاطرات و سخنرانیهای سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی است.
درباره كتاب میدان های سخت:
میدانهای سخت گزیدهٔ سخنرانیها، خاطرات، گفتگوها و نیز متن كامل وصیتنامهٔ شهید سربلندِ میدانهای باشكوه تاریخ معاصر، سپهبد حاج قاسم سلیمانی است. اهمیت و ارزش این اثر، صرفاً در انتساب این سخنان و گفتارها به شهید خلاصه نمیشود. میدانهای سخت از آن رو حائز اهمیت است كه دربردارندهٔ دیدگاهها، نگرشها، منظومهٔ فكری، نظام معرفتی و بیانكنندهٔ مبانی و مبادی و غایت حركت این قهرمانِ اسطورهگون جبههٔ مقاومت است.
از نگاه شهید قاسم سلیمانی دفاع مقدس یك نهاد اجتماعی آموزشی است كه پس از انقلاب اسلامی فراتر از دو نهاد آموزشی دیگر این جامعه یعنی حوزه و دانشگاه ایفای نقش كرده است. این كتاب بخشی از سخنان این بزرگمرد تاریخ ایران است.
بخشی از كتاب میدان های سخت:
دهم آبان 94- خط مقدم جبههٔ مقاومت سوریه
احساس كردم حضور در جمع شما رزمندگان فاطمیون افتخاری است و هر كسی در این جمع حضور پیدا كند، افتخاری نصیبش شده است؛ دلیلش هم این است كه شما برجستگی خاصی دارید. اولاً شما برای خدا هجرت كردهاید. نفس هجرت فی سبیلالله، خودش كار ارزشمندی است كه انسان اگر در راه هجرت هم بمیرد، شهید شده است. اگر انسان برای خدا مهاجرتی را انجام بدهد، این مهاجرت چون برای خداست، ولو در میدان عمل هم شهید نشود، اجر شهادت دارد.
نكتهٔ دوم این است كه مجاهد هستید و برای جهاد آمدهاید. این هم اجر بالایی است و كسی نمیتواند آن را قیمتگذاری كند. خداوند فرموده است، «فَضَّلَ اللهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً» خدا یك اجر ویژهای را برای مجاهدین راه خودش قرار داده است. در احادیث و روایات هم از قول معصومین (علیهمالسلام) داریم كه جهاد یك دریچهٔ خاصی است. به قول امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، «إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَة فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّه أولیائِه». جهاد باب خاصی برای اولیاء خداست. آنقدر هم فضیلت دارد و مهم است و نتایج مهمی دارد كه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هنگامی كه از جنگ احد با آن همه زخمی كه برداشت برگشت، امام معصوم هم بود ـ البته هنوز در زمان حیات رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به مرتبهٔ رسمی امامت نرسیده بود ـ اما امام منصوب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بود؛ ایشان به دلیل اینكه شهید نشده بود، گریه كرد. چیزی كه موجب خشنودی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شد، مژدهٔ شهادت بود كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) به ایشان دادند. لذا ایشان زمانی كه ضربهٔ شمشیر بر فرق مباركشان فرود آمد، فرمودند، «فُزتُ وَ رَبَّ الكَعبَه» به خدای كعبه رستگار شدم.
خب این صحنهای است كه شما در آن قدم گذاشتهاید و هدف هم برایتان معلوم است. دشمن كیست؟ این خیلی مهم است كه انسان وقتی میخواهد كاری را انجام بدهد و برایش برجستهترین، شایستهترین و مهمترین حاصل دنیایش را بگذارد، باید آن كار ارزش داشته باشد. اگر ارزش نداشته باشد و چیز پستی باشد، انسان برای یك چیز پست، بالاترین چیزش را نمیگذارد. برای بالاترین است كه انسان بالاترین را میگذارد. بنابراین چون موضوع باید خیلی مهم باشد، شما قبول كردهاید جانبازی كنید، با جانتان بازی كنید در این راه. یعنی با سر و دست و پا و همه وجودتان جانبازی كنید. عدهای از برادران شما بارها مجروح شدهاند، اما میدان را ترك نمیكنند و عشق دارند بیایند. این آقای سید ابراهیم شما كه شهید شد، او را میشناختید؟
یك شب در دیرالعدس با حسین بادپا از پشت بیسیم صحبت میكرد. این حسین بادپا در زمان جنگ همرزم من بود. خیلی دوستش داشتم. مفقودالاثر هم هست. همشهری من بود. حسین برای اینكه به اینجا بیاید خانمش را واسطه كرد. خیلی مهم است كه زن انسان بیاید و واسطهٔ شوهرش بشود و التماس كند كه تو قبول كن شوهر من بیاید و به جبهه برود و شهید بشود. خیلی حرف مهمی است. نشان میدهد كه هدف خیلی ارزشمند است. حسین بادپا بار اول زنش واسطه شد. بار دوم آمد. من خیلی دوستش داشتم. برای بار چهارم نمیگذاشتم بیاید. مجدداً خانمش را واسطه كرد. گفت تو پیش فلانی آبرو داری. برو واسطه شو بگذارد من بروم. در ایام فاطمیهٔ سال قبل كه اینجا آمد شهید شد.