كتاب «سرباز قاسم سلیمانی» به قلم مصطفی رحیمی و توسط نشر خط مقدم به انتشار رسیده است. به طور قطع میتوان گفت تا به امروز این اثر جامعترین روایتی است كه در مورد زندگی این سردار بزرگ اسلام و ایران به چاپ رسیده است.
درباره كتاب سرباز قاسم سلیمانی:
نیمه ابتدایی كتاب به دوران كودكی و نوجوانی حاج قاسم میپردازد كه در روستایی مستضعف و محروم بزرگ گشته و سپس برای كار به شهر كرمان میرود. با پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران در میآید و در دفاع مقدس بسیار زود به فرماندهی لشكر ثارالله كرمان میرسد. پس از جنگ ایشان به مبارزه با اشرار و قاچاقچیان روی میآورد اما با تاسیس سپاه قدس به فرماندهی این یگان منصوب میگردد. او در افغانستان به شاه احمد مسعود و نیروهای مبارز پنجشیر كمك میكند و در لبنان در جنگ سی و سه روزه به نیروهای حزب الله. اما حماسه اصلی كه نیمه دوم كتاب را به طور كامل به خود اختصاص داده به جنگ سوریه و تشكیل حكومت تكفیری داعش مربوط است. این فتنه توطئهای آمریكایی با بهره گیری از سلفیهای تندرو بود كه قرار بود نظم و امنیت بسیاری از كشورهای خاورمیانه را به خطر بیاندازد اما با راهبری سردار سلیمانی یكی یكی مناطق تصرف شده باز پس گرفته میشوند و امنیت دوباره به سوریه و عراق بازمیگردد.
در ادامه برشی از این كتاب را میخوانید:
حاج قاسم هیچ وقت زنگ نمیزد به سپاه كه بیایید فرودگاه، دنبال من. خودش تنها میرفت یك ماشین میگرفت میرفت سر قبر حاج احمد؛ نیم ساعتی آنجا نمازی، گریهای،زیارتی و دوباره با همان ماشین بر میگشت فرودگاه. شمارهی آن ماشین را گرفته بود؛ هر وقت میآمد، زنگ میزد به او كه این ساعت فرودگاه باش؛ می خواهیم برویم. این راننده به رانندههای دیگر میگوید:«كه یك نفر هست كه هر هفته و یا هر ماه میآید؛ من میبرمش سر قبر حاج احمد كرایه خوبی هم میدهد» میپرسند:«قیافه اش چطوری ست؟» او هم مشخصات حاج قاسم را میدهد. میگویند:«این حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس است.» میگوید:«نه بابا! فرمانده نیروی قدس را میآیند با ماشین میبرند و میآوردندش» به راننده میگویند:«این بار كه آمد از او بپرس تو كی هستی» وقتی از حاج قاسم میپرسد:«شما كی هستی؟ بچهها میگویند شما فرمانده نیروی قدس هستید.» حاج قاسم میگوید:«بله من سلیمانی هستم»