كتاب «شرح دلبری» شرحی است بر وصیتنامه سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به قلم محمدعلی تولایی كه در موسسه خدمات مشاورهای و پژوهشهای اجتماعی آستان قدس رضوی به چاپ رسیده است.
درباره كتاب شرح دلبری:
شهید قاسم سلیمانی نشان داد كه دستش از سردار قاسم سلیمانی بازتر است و بیش از او میتواند مرزهای انسانیت را از یوغ تجاوز نااهلان و دشمنان توحید و ولایت رهایی بخشد.
حاج قاسم بعد از شهادت، بیشتر و پرتوانتر از قبل، به فتوحات خود ادامه داد و فضایی در كشور پدید آورد كه عطر توحید و وحدت آن تا سالیان سال در مشام امتهای مسلمان و بیدار باقی خواهد ماند.
بخشی از كتاب شرح دلبری:
ما میتوانیم نسبت به خداوند دو گونه مواجهه داشته باشیم؛ یا او را بریدهازخود فرض كنیم و او را چنان رئیسی بپنداریم كه در اوج آسمان نشسته و به زیردستان خود امر و نهی میكند، یا او را حقیقت بینهایتی بدانیم كه مخلوقات، بریده از او نیستند بلكه تماماً مظهر و آیینه و آیهٔ اویند و خداوند از سر لطف و كرمش تمام مخلوقات را به عرصهٔ ظهور در آورده است. اگر خدا را بریده و جدای از مخلوقات تصور نكنیم، آنگاه میتوانیم به جای روابط خشك رئیس و كارمندی، با او رابطهای عاشقانه برقرار كنیم و او را محبوب و معشوق خود قرار دهیم.
محبت، كشش درونی بهسوی چیزی است؛ وقتی آتش محبت شعله میكشد و شدت مییابد، آن را عشق مینامیم. عشق به كارها همچون ورزش و درس و... انسان را چندان تحتتأثیر قرار نمیدهد، ولی وقتی انسان عاشق موجودی دارای عقل و شعور و عاطفه میشود، عشقش او را متحول كرده و گاه از خوابوخوراك میاندازد. عشق گاه سالها عاشق را در آتش فراق میسوزاند و در فشاری شدید قرار میدهد تا درنهایت، عاشق دلسوخته در این راه جان میبازد.
محبت همواره از لذت میجوشد و به همین دلیل، بهحسب انواع گوناگون لذت، انواعی از محبت وجود دارد. لذتهای انسان گاهی برخاسته از قوای حسی (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و لامسه) است و گاه بدون وساطت آنها بهدست میآید. لذتهای حسی؛ یا مانند لذتبردن انسان از دیدن چهره یا منظرهٔ زیبا، شنیدن صدای خوش، خوردن غذای لذیذ، بوییدن عطر دلانگیز، لمس پارچهای لطیف یا خاراندن قسمتی از پوست است كه با حواس پنجگانهٔ ظاهری حاصل میشود و یا مانند لذت احساس سیری و لذت سبكی و نشاط جسمانی است.
لذتهای روحی، لذتی است كه در اثر تناسب روحی دو نفر باهم بهوجود میآید. روح كودكان لطافتی دارد كه انسانهایی كه نفسشان لطیف است، از انسگرفتن با آنها لذت میبرند و دوست دارند آنان را در آغوش بكشند؛ به این سبب، مادر به فرزند خردسالش عشق میورزد، گرچه چهرهای دلكش یا بویی خوش و پوستی زیبا نداشته باشد. همینطور گاهی مردی در نخستین دیدار و نخستین نگاه، از مرد دیگری خوشش میآید و احساس میكند با او تناسبی خاص دارد و از مجالست با او لذت میبرد. این خصوصیت در میان مؤمنان بسیار دیده میشود و در برخورد با یكدیگر بهدلیل نور ایمانی كه در قلب دارند ناگهان بههم جذب میشوند و دل میدهند؛ گرچه هیچ اطلاع پیشینی از هم نداشته باشند.
محبت به جنس مخالف نیز در اصل از همین لذتهای روحی نشئت میگیرد؛ چون مردان لطافت روح زنانه را دوست دارند و زنان صلابت روح مردانه را؛ ولی گاهی در كنار این لذتهای روحی، لذتهای حسی نیز با آن آمیخته میشود. محبت همواره توجهآفرین است و وقتی محبت شخصی بهحد عشق میرسد، خواهناخواه بر او متمركز میشود. عاشق دائم به فكركردن دربارهٔ معشوق مشغول شده و از چیزهای دیگر غافل میشود. این غفلت گاهی سبب میشود عاشق از خواب و خوراك نیز بیفتد و زندگی عادی او مختل شده و از برخی مزایای زندگی معمولی محروم شود.