من دوباره كوله بارم؛ رو زمین موند دمِ رفتن
- 111
من دوباره كوله بارم؛ رو زمین موند دمِ رفتن
من دوباره كوله بارم؛ رو زمین موند دمِ رفتن
منم و احساسِ غربت؛ تك و تنهام همه رفتن
همه رو بدرقه كردم؛ خودمم فقط میسوزم!
حرف بی لیاقتی نیست؛ دارم از حسرت میسوزم
تو دلم پر از بهونه اس؛ هی میگم ای داد بیداد
مثِ بچه ها شدم من؛ دلِ من آقاشو میخواد