به گزارش رادیو مقاومت، محسن اولین فرزند خانواده در 8 شهریور سال 1348 در رفسنجان متولد گردید. دوره ی دبستان و راهنمایی را در رفسنجان سپری نمود. در دوران تحصیل جزو شاگردان ممتاز مدرسه و از نظر اخلاقی و رفتاری زبانزد مسئولین مدرسه بود. محسن از كلاس چهارم دبستان علاوه بر اینكه نمازش ترك نمی شد، سعیش بر این بود كه فضیلت نماز اول وقت، آن هم به جماعت، را از دست ندهد. وی در فعالیتهای اسلامی و فرهنگی و پایگاه مقاومت بسیج شركت داشت. در تابستان اغلب در كلاسهای نهضت سوادآموزی شركت می كرد و خوشحال از اینكه توانسته بود تعدادی از هموطنان خود را با سواد كند، در این كلاسها اغلب به تدریس قرآن نیز مشغول بود.
محسن از همان اول كودكی رفتار بزرگانه ای داشت. سئوالات او اغلب درباره ی خدا و خلقت موجودات بود. به شنا و كوهنوردی علاقه داشت و اغلب روزهای جمعه به كوهنوردی می پرداخت. در نماز جمعه شركت می كرد. حتی الامكان سعی می كرد در دعای كمیل نیز شركت كند.
زمان پیروزی انقلاب با اینكه بیش از 9 سال نداشت، همراه با بچه های مسجد هر كار كه به او محّول می شد با علاقه و پشت كار به انجام می رساند. به شعر و نویسندگی علاقه داشت. با همه مهربان و صمیمی بود. سعی می كرد خواسته های دوستانش را در حد امكان انجام دهد. بسیار خوشرو و خوش برخورد بود. كم غذا می خورد و كم حرف می زد اما زیاد فكر می كرد. سعی می كرد نماز شبش ترك نشود.
اولین بار در تابستان سال 1364 هنگامی كه در كلاس سوم دبیرستان بود، عازم جبهه شد و مدت 4 ماه در جبهه ماند. مرتبه ی دوم در زمستان همان سال عازم شد و در عملیات والفجر شركت نمود و تا اردیبهشت ماه 1365 در جبهه خدمت می كرد. سپس، به كرمان مراجعه كرد تا امتحانات پایان سال تحصیلی را بدهد. پس از شركت در امتحانات و كسب نمرات عالی، مجدداً در مهر ماه سال 1365 پس از ثبت نام در كلاس چهارم عازم جبهه شد و در گردان 408 غواص سازماندهی شد و پس از چند ماه آموزش تكمیلی، در عملیات كربلای 4 شركت نمود و در همان عملیات به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد.
شهید محسن در تاریخ 4 / 10 / 1365 به شهادت رسید؛ اما پیكر پاكش پس از 10 سال مفقودیت، در سال 1375 به زادگاهش بازگشت و به خاك سپرده شد.
بتول سیف الدینی، مادر «شهید محسن برهانی» كه خواهر شهیدان محمد حسین، محمدعباس و محمد جعفر سیف الدینی هم میباشد، به مناسبت سالروز تكریم مادران شهدا برای دقایقی مهمان تلفنی رادیو مقاومت بود. این مادر شهید در گفت و گو با برنامه «ملك سلیمانی» اظهار كرد: پسرم 15 ساله بود شناسنامه اش را دست كاری كرد و چون قد بلند و رشیدی داشت؛ راحت توانست اعزام شود و به جبهه رفت.
این خواهر و مادر شهید افزود: پسرم خودش را برای رفتن به جبهه آماده می كرد، دو سال در عملیات سخت شركت می كرد و در عملیات كربلای 4 در دی ماه مفقود شد و بعد از 10 سال پیكرش را برای من آوردند.
وی گفت: محسن خیلی اهل مطالعه و عبادت بود. دینش را با تحقیق انتخاب كرده بود و مسلمان شناسنامهای نبود. نماز شبش وصف نشدنی است. در گوشهی اتاق سر به سجده میگذاشت و با خضوع و خشوع عجیبی تهجد داشت، من از دیدنش در این حالت لذت میبردم. یك نوجوان 15-16 ساله با این اوصاف فقط یك عارف بود. وصیت نامه محسن توسط همسر حاج احمد آقا عروس امام(ره) كه در سفری به كرمان تشریف آورده بودند، به دست امام خمینی(ره) رسیده و مطالعه و تحسین كرده بودند.
مادر شهید برهانی با اشاره به اینكه پیكر پسرم و دوستش با فاصله چند روز از هم پیدا شد و این دو در یك مزار به خاك سپرده شدند، گفت: رهبر انقلاب هم وصیت نامه فرزندم را مطالعه كردند و یادداشتی برای ما فرستادند.
سیف الدینی بیان كرد: به همه توصیه می كنم دستورات خدا را پیروی كنند و همه كارهایشان برای رضای خدا باشد نسل جوان هم یاد می گیرند.
*الگوی محسن؛ داییهای شهیدش بودند
این مادر و خواهر شهید با بیان اینكه محسن خیلی با دائیهایش رفیق بود و از آنها الگو میگرفت، یادآور شد: برادرم محمد حسین هم فرهنگی بود و در عملیات شكست حصر آبادان به شهادت رسید. محمد عباس نیز طلبه حوزه علمیه بود كه در سال 63 در عملیات خیبر شهید شد. محمد حسین هم در عملیات والفجر 8 شیمیایی شد و دو سال بعد یعنی سال 66 در اثر شدت جراحات به فیض شهادت نائل آمد.
دیداری خاطره انگیز با مقام معظم رهبری
مادر شهید برهانی ادامه داد: سال 84 كه حضرت آقا به كرمان تشریف آوردند؛ دیداری هم با مادرمان داشتند و آن شب آقای كریمی استاندار وقت به من زنگ زدند و گفتند به منزل بی بی بیائید.
وی افزود: وقتی رفتم حضرت آقا را آن جا دیدم و به قدری مات و مبهوت ایشان شده بودم كه دیگر هیچكس را نمی دیدم. مقام معظم رهبری خودشان پرتغال پوست كندند و به همه تعارف كردند و قرآنی هم امضا و به مادرمان هدیه دادند.
پایان پیام/