همسر شهید سید احسان میرسیار گفت: همسرم از من خواسته بود جلوی بچه ها و مردم گریه نكنم و این خیلی سخت بود، من مجبور بودم شبها زمانی كه بچه ها خواب بودند گریه كنم یا در ماشین توی حیاط، تا صدای من بچه ها را اذیت نكند.
سید احسان میرسیار یكی از رزمندگان گیلانی جزء نیروهای صابرین سپاه حضرت محمد رسول الله تهران بزرگ است كه در بهمن ماه 1394 در درگیریهای مستشاری در سوریه مفقودالاثر شده بود كه پس از آن تصور میشد كه وی به اسارت نیروهای تكفیری در آمده است. بعد از گذشت حدود 2 ماه و بررسیهای انجام شده، شهادت وی تایید شد، نهایت در سال 96 به وطن بازگشت.
وی از بسیجیان پایگاه حضرت حر زیباشهر قرچك بوده است و در كارنامه خود مبارزه با گروهك پژاك را نیز دارد. از این شهید بزرگوار 3 فرزند دختر به یادگار مانده است. طبق وصیت قبلی این شهید، آمده است كه در صورت شهادت، وی در زادگاه خود باركوسرا لاهیجان تدفین شود.
سیده فاطمه میركریم پور همسر شهید میرسیار دقایقی را مهمان برنامه «مردمیدان» رادیو مقاومت بود. وی با اشاره به شخصیت و ویژگی های فردی این شهید بزرگوار اظهار كرد: همسرم شخصیت محكمی داشت، اگر حرفی میزد سعی میكرد به آن حرف عمل كنند، حتی اگر می دانست احتمال دارد نتواند به حرفش عمل كنند آن وعده را نمی داد، حتی وقتی می خواست به بچه ها وعده تفریح بازی بدهد حرفی نمیزد كه نتواند به آن عمل كند. همسرم واقعا مرد عمل بود.
وی ادامه داد: سید احسان خیلی اهل روضه امام حسین(ع) و عاشق اهل بیت(ع) بود. وقتی می خواست برود سوریه گفت «من همیشه در روضه ها به امام حسین(ع) می گفتم اگر من در كربلا بودم اجازه نمیدام حضرت زینب زجر بكشد، حالا چگونه در قیامت جلوی امام حسین(ع) سر بلند كنم، وقتی حرم خواهرشان در خطر است و من برای كمك به او نرفته ام.»
همسر شهید سید احسان میرسیار بابیان اینكه همسرم در سال 94 به شهادت رسید، گفت: همسر من بین دین و دنیا، دینش را انتخاب كرد و با وجودی كه دختر كوچكم یك سال نیم بیشتر نداشت ما را ترك كرد تا از حرم حضرت زینب(س) دفاع كند.
میركریم پور بیان كرد: دوسال بعد از شهادت ایشان، دخترم ازدواج كرد و دقیقا 20 روز بعد از ازدواج دخترم، پیكر همسرم در 25 بهمن 96 به خانه برگشت، تا عروسی دخترش را تبریك بگوید.
وی درباره بزرگ كردن سه دختر بدون حضور همسرش گفت: خیلی سخت است، زمانی كه دخترت به كلاس اول می رود و پدرش نیست، روزهایی كه لازم است پدر باشد و نبود، روز پدر، روز تولدش، شبهای قدر، سال نو، ازواج دخترم و همه و همه روزهایی كه نبودش برایمان سخت بود، اما این سختی هایمان برایم شیرین شد، آن زمان كه در همه سختی ها حضور حضرت زینب(س) را كنار خودم حس می كردم.
همسر شهید سید احسان میرسیار گفت: یكی از مشكلات من، دختر كوچكم بود، وقتی می گفت مامان نقاشی هایمان را كجا می توانم به بابا نشان دهم، او دنبال یافتن راهی بود تا نقاشی هایش را به پدرش نشان بدهد؛ به او گفتم می تواند نقاشی هایش را بر سر مزار پدرش بگذارد و پدرش آنها را می بیند و این موضوع كمی او را آرام كرد.
میركریم پور عنوان كرد: همسرم از من خواسته بود جلوی بچه ها و مردم گریه نكنم و این خیلی سخت بود، من مجبور بودم شبها زمانی كه بچه ها خواب بودند گریه كنم یا در ماشین توی حیاط، تا صدای من بچه ها را اذیت نكند، اما در تمام لحظه های حساس زندگی وقتی به حضرت زینب(س) توسل میكردم جواب میگرفتم واین موضوع برای من بسیار ارزشمند بود.
انتهای پیام/