به گزارش رادیو مقاومت، شهید مدافع حرم «جواد اللهكرم» متولد دوم تیر ماه سال 1360 و اهل محله مهرآباد تهران بود. وی از مستشاران زبده نظامی و فرماندهان مقاومت بود كه برای دفاع از حرم عمه سادات داوطلبانه به سوریه اعزام شد. او سهبار در سال های 93 و 94 در جریان جنگ سوریه مجروح شد. در جریان حمله نیروهای تكفیری به خانطومان در جنوب غرب حلب در زمان آتشبس در 19 اردیبهشت سال 95 به شهادت رسید. پیكر وی در منطقه ماند و در زمره شهدای جاویدالاثر قرار گرفت. پیكر مطهر شهید مدافع حرم” جواد اللهكرم” پس از چهار سال مفقودی طی عملیات تفحص پیكر شهدای مدافع حرم در منطقه خانطومان كشف و هویتش شناسایی شد.
مادر شهید جواد الله كرم مدافع حرم در گفت و گو با برنامه «سرباز آرامش» اظهار كرد: پسرم جواد در سال 60 متولد شد و 35 سالش بود كه به شهادت رسید، 3 مرتبه هم مجروح شد. از سال 90 مدافع حرم بود، با وجود اینكه جوان بود اما مسوولیت هایی هم در جبهه مقاومت و در دفاع از حرم بر عهده داشت.
مادر شهید الله كرم با بیان اینكه پسرم وقتی ایران بودند دلشان برای دفاع از حرم می تپید، یادآور شد: پسرم معتقد بود، انقلاب اسلامی را جهانی سازی كنیم.
وی گفت: پسرم اقدامات زیادی در سوریه انجام داد، او در سوریه شهید سلیمانی را دیده بودند، بعد از شهادت پسرم شهید سلیمانی مادران و همسران شهید را دعوت كردند، ایشان از پسرم خیلی تعریف كردند.
مادر شهید الله كرم با اشاره به اینكه تا پایان در محور مقاومت هستیم اضافه كرد: مادری هستم كه سنگر را حفظ كرده ام، بقبه فرزندانم هم مدافع حرم هستند زیرا زندگی اصل جهاد است و باید در محور مقاومت بیشتر بمانیم.
وی یادآور شد: روزی كه خبر شهادت فرزندم را شنیدم از صبح آیه شریف "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون" ورد زبانم بود و خاطرم هست روزه بودم. نزدیك ظهر بود كه دیدم یكی از دخترانم به خانه آمد اما چهره اش آرام نبود.
این مادر شهید ادامه داد: چندبار پرسیدم «چیزی شده كه آنقدر بهم ریخته ای؟» گفت «نه؛ فقط آقا جواد مجروح شده است.» دیدم چشمان دخترم اشك داشت. گفتم: «مادر! می دانم آقاجواد شهید شده است. به من بگو چون از صبح انگار بمن تلقین شده است كه امروز خبر شهادتش را می شنوم.» همین موقع بود كه دیدم جمعی از فامیل و همسایه ها وارد منزل شدند برای تسلی دادن.
گفتنی است؛ جواد اللهكرم نیز ازجمله شهدای مدافع حرمی بود كه شهادت خود را پیشبینی كرده و برای آن آماده بود. یكی از همرزمان شهید، خاطرهای از شب قبل از شهادت او نقل كرده و گفته بود: شب بود، همه جمع نشسته بودیم و داشتیم شوخی میكردیم، جواد گفت: بچهها امشب كمتر شوخی كنید. تعجب كردم، به شوخی گفتم: «جواد نكنه داری شهید میشی» گفت: «آره نزدیكه» هاج و واج مانده بودیم چه بگوییم. همه لحظهای سكوت كردند. یكی از بچهها دوربین آورد و گفت: «بگذار چند تا عكس بگیریم» قبول كرد، نشستیم چند تا عكس مجلسی انداختیم، فردا جواد شهید شد.
پایان پیام/