به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادیو مقاومت و به نقل از خبرگزاری وطن امروز؛ صفحههای مجازی را كه باز میكنم، كثرت خبرها و انبوه واكنشها به ذهنم حمله میكند. درست مانند 2 بمب جاسازیشده در جمعیت، رشتههای روانم از هم متلاشی میشود. از نخستین تصاویری كه با آن مواجه میشوم، تصویر كودك بر زمین افتاده است. كودك ایرانی كه سبزی وجودش را به سرخی شهادت واگذار كرده است! هرچه میاندیشم، تصویر برایم آشناست؛ گویا تصویر «كودك شهید» را پیش از این هم دیدهام. آنجا كه پاسداری، كودك شهیدی را پس از حمله تروریستی اهواز در آغوش كشیده است؛ امدادگری، كودك شهیدی را از صحن شاهچراغ بیرون میبرد، یك بسیجی ناجی میشود و «عماد» را از مجلس تا بیمارستان میرساند اما تصویر كرمان یك تفاوت دارد؛ در دیگر تصاویر یك پاسدار، یك امدادگر، یك بسیجی در میدان هستند كه نگذاشتهاند این كودكان شهید بر زمین بیفتند، پس چرا این تصویر بر زمین افتادن كودك كرمانی، چنین آشناست؟ یادم افتاد؛ غزه! كودك شهید در كرمان، درست شبیه كودكان غزه بر زمین افتاده است. اگر از مغایرت نام و رنگ لباسهایشان عبور كنیم و اصطلاحا آنها را فاكتور بگیریم، همه این شهدا مشترك هستند در كودك بودن!
لحظاتی بعد تصویر زن امدادرسان منتشر شد؛ او هم به جمع شهدا پیوسته است، تصویر شهید امدادرسان هم بسیار آشناست، دقیقا مثل غزه! اگر كسی گفت چند خبرنگار، چند مرد كارگر، چند پزشك یا چند دانشجو هم در جمع شهدا هستند، تأسف بخورید اما تعجب نكنید. راستی! كسی از آمار زنان به شهادت رسیده خبر دارد؟ آخر دشمن مشترك انسانها، بر كشتن زنان و كودكان سماجت دارد و متمركز است.
صدای انفجار در متراكمترین اماكن كرمان میپیچید، درست مثل غزه! هنوز كسی ویدئوی استقامت مردی در مواجهه با بدن بیجان كودكش را منتشر نكرده است؟ درست مثل غزه... یا چهره مادری كه حالا جانی در بدن ندارد تا وضعیت وخیم فرزند مجروحش را فریاد بزند. چقدر انسانیت مظلوم شده است! اگر اضطراب در چشمانمان نقش بسته، برآمده از رواج سكوت مدعیان در برابر ظالم است. انسانكشی رسمی است كه تنها از گروهی بربر برمیآید كه چند دهه است خود را به غربیترین نقطه آسیا رساندهاند. آنها نمای انسانیت را هم كاریكاتوری كردهاند اما این اندوه جانفرسا قرار نیست برای دیگران رضایت به همراه داشته باشد، بلكه سرآغاز بیداری بشر است.
یكی از كاربران نوشته بود: «هراس دارند از زائرانت»؛ اما براستی این هراس از چه جنس است؟ پاسخ در نوع رفتار تروریستها نهفته است. به نظر نگارنده ماجرای دشمنی با كودكان به آن نماز جماعت بازمیگردد؛ همان لحظهای كه فرزند شهید با شاخه گلی خود را مقابل حاجقاسم میرساند و دست شهید سلیمانی را پر میكند. تروریستها از آن لحظه و لحظههای بعدش هراس دارند. هراس دارند از آن لحظهای كه شهید سلیمانی دست مردم مظلوم را پر میكند؛ درست مثل غزه. رهبر معظم انقلاب فرموده بودند: «این مرد [شهید سلیمانی]، دست فلسطینیها را پر كرد؛ كاری كرد كه یك منطقه كوچك، یك وجب جا مثل نوار غزه در مقابل رژیم صهیونیستی با آن همه ادعا میایستد».
برخلاف وضعیت دشمن صهیونیست كه پس از عملیات 7 اكتبر دچار تشویش و عصبانیت شده و در تلاش است دنیا را به سمت تشویش و ارعاب پیش ببرد، در مقابل، جامعهای قرار گرفته است كه بر اساس عقلانیت رفتار میكند، لذا در این مسیر عجله نمیكند و اسیر احساسات و هیجانات نمیشود. سربازان راه روشن سلیمانی آماده انتقام هستند.
به نظر میرسد ماجرای رفتار صهیونیستها در «كودككشی» را نیز باید در همین حیطه دید و تحلیل كرد. جامعهای عقلانی به نام مقاومت در منطقه شكل گرفته است. صهیونیستها پس از عملیات 7 اكتبر تا امروز حتی نتوانستهاند یك اسیر خود را آزاد كنند و حتی آنجا كه به اسرا نزدیك شدهاند، آنها را به هلاكت رساندهاند. در این شرایط بسیار قابل پیشبینی بود كه دشمن در فكر اجرای عملیاتهای خرابكاری در سطح منطقه باشد. ترور زائران حاجقاسم در كرمان از نمونه همین اقدامات است؛ نمونهای تام از رفتار وحشتزده و عصبانی كه دوباره باید نوشت: «از زائرانت هم هراس دارند».
نویسنده : عباد محمدی