مادر شهید علی هاشمی گفت: وقتی حاج قاسم و علی شهید شدند آنقدر گریه كردم سوی چشم هایم كم شده است، دو سال است كه حاج قاسم را ندیدم و او را مثل علی دوست داشتم.
به گزارش روابط عمومی رادیو مقاومت، زكیه اهوازیان ملقب به ننه علی و مادر شهید علی هاشمی در برنامه مثل پدر گفت: بعد از شهادت پسرم این لقب را به من دادند. فرزندم یك فرشته بود و خیلی زحمت كش بود برای كشور و رهبر و دولت دلش می سوخت. آن زمان كه سپاه حمیدیه تشكیل شد یكبار گفت من به حمیدیه می روم كه برای سپاه كار كنم و برای رهبرم خدمت كنم. پسرم بعد از هشت سال شهید شد.
وی افزود: من نمی دانستم پسرم درجه مهمی در فرماندهی دارد چون اگر در جایی كاری داشت اول به من سری می زد و بعد می رفت. هیچ وقت از كارش برای من حرفی نمی زد.
اهوازیان گفت: پسرم من را مادر صدا می زد و دست و پاهایم را می بوسید و می گفت تو خیلی زحمت می كشی و من مثل نگهبان تو می مانم و هر غذایی كه دوست داشت را برایش درست می كردم. دلم خیلی برای پسرم تنگ شده است.
مادر شهید علی هاشمی افزود: وقتی حاج قاسم و علی شهید شدند آنقدر گریه كردم سوی چشم هایم كم شده است و دو سال است كه حاج قاسم را ندیدم و او را مثل علی دوست داشتم. حاج قاسم من را مادر صدا می كرد.حاج قاسم زمانی كه سیل آمده بود به داد مردم خوزستان رسید و كارهای بزرگی برای اینجا كرد.
وی در ادامه بیان داشت: حاج قاسم به من می گفت مادر عزیزم خوش آمدی قدمت سر چشمم. وقتی خبر شهادت حاج قاسم را شنیدم واقعا حالم بد شد و در خانه عزاداری كردم و مثل پسرم بود. اگر الان حاج قاسم و پسرم علی اینجا نشسته بودند می گفتم حلالتان كردم. الان هم حاج قاسم را مثل علی ام دعا می كنم و برایشان نماز می خوانم.
وی درباره اینكه چرا به شهید هاشمی می گویند شهید هور گفت: اینجا خانه اش در هور بود و مزارشان گلزار شهدای اهواز است. دو پسر داشتم و دو دختر داشتم كه همگی فوت كردند.
عروس ننه علی نیز در ادامه گفت: زمانیكه با آقا منصور ازدواج كردم علی آقا شهید شده بودند و روزی نیست كه ننه علی از خاطراتش با علی آقا تعریف نكند و طوری شده كه من حس می كنم آن زمان آنجا بودم. روزی كه حاج قاسم به اهواز آمده بود به خانه ما هم آمد و خیلی خسته و سر تا پایشان گلی بود و روزه بودند و روزه شان را با خرمایی از دست ننه علی افطار كرد. انسان مردمی بود و مشكلات مردم را مشكلات خودش می دانست. برای همه ما خوزستانی ها سوال است كه چطور شخصیت شان تا این اندازه مردمی بود. ما هنوز عكس یادگاری حاج قاسم با ننه علی را در قابی روی دیوار داریم.
وی افزود: شهید تقوی آخرین باری كه می خواست به ماموریت برود به ننه علی گفت عزیز برایم دعا كن شهید شوم و مادر گفت برای من سخت است این دعا را برایت بكنم و همان ماموریتی كه رفت شهید شد. همان شبی كه حاج قاسم به منزل ما آمده بود ساعت 2 شب بود كه به حاج قاسم گفتم خواهر علی آقا می خواهند شما را ببینند و با همان صورت خسته ای كه داشت گفت نمی شود صبح بیایند؟ گفتم اگر اجازه بدهید الان بیایند و خواهرشان همان زمان آمد و گفت حس می كنم حاج علی را دیدم و حاج قاسم به او گفت می خواهم صبحانه را از دست شما بخورم.
وی ادامه داد: موقع خداحافظی خواهر شهید هاشمی به سردار سلیمانی گفتند دفعه بعدی آمدید دوست دارم به منزل ما بیایید دوست دارم فكر كنم برادرم به خانه ما آمده و حاج قاسم هم قبول كردند. خواهر علی آقا هم كرونا گرفتند و مرحوم شدند. مادر همسرم حكم مادرم را دارد و خیلی دوستشان دارم. حاج قاسم وقتی به منزل ما می آمد از من تشكر می كرد و میگفت ممنونم كه از مادرم مراقبت می كنید.
انتهای پیام/