جانباز مدافع حرم گفت: حاج قاسم همیشه با عملش به ما نشان داد كه دوست داشتن مرز ندارد و می شود همه را دوست داشت. یك زمانی در منطقه كاری برای غیر مسلمان ها انجام می داد و با اعتقاد هم انجام می داد.
به گزارش روابط عمومی رادیو مقاومت،حبیب عبداللهی جانباز مدافع حرم كه 150 تركش در صورتش است، در برنامه مثل پدر گفت: امیدواریم در عمل هم بتوانیم مثل شهدای مقاومت عمل كنیم. روزی كه خادمان امام رضا (ع) به خانه من آمده بودند یكی از بهترین روزهای زندگیم بود درست در روزهایی كه دستمان از حرم كوتاه بود حرم را به خانه ام آوردند و شش ماه از مجروحیتم گذشته بود و حال جسمی خوبی هم نداشتم. آن روز به اعتقاد خودم یك زیارت اختصاصی امام رضا (ع) انجام دادم.
وی گفت: ممكن است شرایطی برای همه آدم ها پیش بیاید كه مایه شرف آنها بشود. اعتقادم بر این است كه با دست خالی و نداری كامل و فقر مطلق در اشباع این خاندان و پیشگاه حضرت حق این محبت به من شد و این مدال بزرگی و شرف به ما عنایت شد و امیدوارم قدرش را بدانیم. با همه جورش ساختم و از این به بعد هم می سازم.
وی ادامه داد: با این تركش هایی كه در بدنم هست هم زیستی مسالمت آمیزی دارم و خداراشكر می كنم.
حبیب اللهی ادامه داد: ما افتخارم این است كه شاكرد مكتب فردی هستیم كه خودش را سرباز می دانست و باید نكته ای عرض كنم و آنهم اینكه این نگاه به تنهایی شاید جذابیت خیلی زیادی نداشته باشد اما مكملی دارد و ما از حاج قاسم یاد گرفتیم و احساس می كنم جذابیت این برای مخاطبان بیشتر است. آنهم اینكه تمام اتفاقاتی كه برای تمام بچه های مدافع حرم افتاده این است كه تمام این سختی ها مشكلات و ظواهری كه در دنیا می بینیم و می گوییم عجب كار سختی بوده، همه و همه فدای تار موی همه كسانی كه در این كشور و در كل عالم زیر پرچم مستضعغان زندگی می كنند.
وی ادامه داد: به قول ما سربازان، فارغ از چپ و راست و هر گونه سلیقه سیاسی و گویش و پوشش و ... باید بگویم كه امسال من همه تصدق سرتان نگران نباشید اگر هر فردی در این كشور وظیفه اش را به درستی انجام ندهد و كارها درست پیش نرود شما به سربازانی افتخار كنید كه از جانشان برای شما مایه می گذارند و اینها را مایه افتخار و شرف خود می دانند.
وی در ادامه بیان داشت: حاج قاسم همیشه با عملش به ما نشان داد كه دوست داشتن مرز ندارد و می شود همه را دوست داشت. یك زمانی در منطقه كاری برای غیر مسلمان ها انجام می داد و با اعتقاد هم انجام می داد. واقعیتش هم همین بود و برای همه آنها به عنوان یك انسان و آزاده همه كار می كرد. حاج قاسم به ما یاد داد برای خدا می شود به همه ارادت داشت.
عبداللهی گفت: این جملاتی كه از دهان حاج قاسم ساتع شده درباره خط كش نگذاشتن و جدا نكردن مردم بهترین خط مشی در مكتب سلیمانی است. حاج قاسم را اگر یك مكتب بدانیم باید به این قسمت از زندگی شان توجه كنیم كه مطلقا برای ابراز دوست داشتن و محبت كردن برای خودش خز و مرزی تعیین نمی كرد و دوستی و دشمنی اش برای خدا بود و راهی كه او از ما انتظار دارد همین است كه همدیگر را دوست داشته باشیم و درد و غصه هم دیگر را بخریم بدون مزد و همین است كه زندگی را برای ما شیرین می كند و یك قدم به سمت ظهور پیش می رویم.
وی در ادامه گفت: مادرم راضی نمی شد كه من سوریه بروم و از شهید عبدالله باقری شنیده بودم كه به مادرشان گفته بودند اگر من نروم و شما فردای قیامت با حضرت زهرا (س) روبرو شوید چطور می خواهید جوابشان را بدهید؟ من هم سعی كردم از این تجربه استفاده كنم. در آن ایام هم شهید باقری تازه شهید شده بود. آن زمان گفتم شما چهار بچه داری و ام البنین هستی اگر فردای قیامت حضرت زهرا یا ام البنین از شما پرسیدند ما پسرت را نیاز داشتیم چرا اجازه ندادی بیاید؟ جملاتم كه به اینجا رسید مادرم سرش را پایین انداخت و با دستش رضایت داد كه برو.
این جانباز مدافع حرم بیان داشت: مردم من سرباز سربازان شما هستم و به شما دروغ نمی گویم و این جمله را با تمام اعتقادم می گویم. من فرزند آخر خانواده هستم و مادرم هنوز كه هنوز است روی منحساس است و احساس محبت می كند به خواهر و برادران دیگرم این حس را ندارد و همه متوجه شدند. وقتی مادرم راضی شد برای خودم تعجب آور بود و به منطقه رفتم و برگشتم احساس می كردم با حساسیتی كه از مادرم سراغ داشتم می گفتم الان باید ساعت ها و روزها با مادرم بحث كنم كه حالا چرا اینطوری شده و ایشان را راضی كنم. اما خدا شاهد است به سید الشهدا قسم وقتی به خانه آمدم، مادرم مرا نشناخت و من صدایش زدم وگفتم حاج خانم بیایید و وقتی آمدند بالای سر من، احساس كردم یك كوه بزرگ بالای سرم ایستاده و من را نگاه كردند و دستی به سرم كشیدند. دست راستم دچار مجرحیت شده بود بازو چشم و صورتم و ... یك برانداز مادرانه از بالا به پایین كرد و بعد گفت همین؟ من هم ماندم كه چی جواب دهم و دوباره پرسید كه همین؟ گفتم یعنی چی مادر؟ گفت برای حضرت زهرا رفتی همین؟ چرا انقدر كم دادی و باید بیشتر از اینها می دادی و من توقعم بیشتر از این بود.
وی ادامه داد: هر فردی كه به دیدن من آمد می گفت من یك پسر داشتم دادم و این مدلی برگشته راضی نیستم شاید بی بی از من قبول نكرده كه اینطوری شده اما پایش بیفتد برای این خانواده سه پسرم را هم می دهم و خودم هم می روم. این اعتقاد مادرم بوده و هست و امیدوارم سایه شان از سرم كم نشود. بعد از مجروحیتم در سال 96 دوباره می خواستم به منطقه بروم و چهار بار بعد آن رفتم و انگیزه اش همین نگاه مادرم و همسرم بود كه او هم در این مسیر با من هم قدم است.
عبداللهی بیان داشت: پیوند پا و بازویی كه انجام دادم خوب بوده و مشكلی ندارم. همین جا از پزشكانم تشكر می كنم. دكتر اسامه یكی از برجسته ترین پزشكان مقاومت است برای من سنگ تمام گذاشت. خودش می گوید وقتی شما را آوردند قرار بود دست و پای راست شما را قطع كنند. اما من در كمیسیون پزشكی مقابل این ایستادم و اجازه ندادم كه چنین كاری بكنند.
وی درباره دیداری كه با رهبری داشته است گفت: یكی از زیباترین ایام زندگی ام بود. در آن دیدار شرایطم به گونه ای بود كه چون تازه پای راست مپیوند شده بود با كوچكترین حركتی خونریزی می كرد و در آن دیدار تمام لباسم خونی شده بود اما واقعیت این بود كه بعدها در روایت دیدار نوشتم تمام غصه ها و دردهایم چه از نظر جسمی چه روحی را به یك آغوش حضرت آقا از یاد بردم. حتی به صورت سوخته من گفتند نیمه بهشتی بگویید نه سوخته. برای یك لحظه آنجا نسبت به رفقای شهیدم حس برتری داشتم كه شما جلو افتادید به جایش من به دیدار حضرت آقا آمدم و همینطور كه داشتم در ذهنم پز می دادم یك لحظه در ذهنم دیدم كه آنها در صف دیدار علی اكبر (ع) و امام حسین (ع) و حضرت عباس (ه) می روند. این دیدار در روند بهبودی ام خیلی تاثیر خوبی گذاشت.
وی در ادامه افزود: الان وضعیت جسمی خوبی دارم. كسی كه به جنگ می رود و مجروح می شود دیگر آدم سابق نیست و زندگیش متفاوت می شود و الان زندگی عادی من با زندگی عادی فرد دیگر تفاوت دارد. ما آنجا آرام می شویم كه مردم باور كنند كه فراموش نشده اند و ما برای لبخندشان جان می دهیم.
وی با بیان خاطره ای از مداحی برای دوستش آقا محمد گفت: آن روز 14 شهید تقدیم مقاومت كردیم و قرار بود با پیش روی ما به نقطه ای برسیم و آن منطقه از دست دشمن آزاد می شد. ماه ها بعد به همت رزمندگان و شخص حاج قاسم كه حضور مستمری در آنجا داشتند بخش عمده ای از شهر حلب آزاد شد و این پیروزی بزرگی برای مقاومت بود. آن زمان كه حلب آزاد شد تیتری را دیدم كه رسانه ها زدند آنهم این بود كه حلب آزاد شد و برای ما كه نسل مقاومت هستیم این جمله خیلی آشنا است مثل آزادسازی خرمشهر. سمبل خرمشهر نوحه زیبای ممد نبودی ببینی بود. حاج قاسم شخصیتی حماسی محبتی بود و در عین اینكه فرمانده شجاع بود پدری بود برای همه ما و این نوحه هم حماسی محبتی بود و آنجا هم این نوحه را خواندم.
انتهای پیام/